نویسنده رمان «ماه و بلوط» می‌گوید ملتی که از تاریخش بی‌اطلاع باشد دچار اشتباهات بزرگی می‌شود و به راحتی فریب می‌خورد.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: «ماه و بلوط» رمانی تاریخی نوشته محسن مؤمنی‌شریف است که توسط انتشارات سوره مهر عرضه شده است. وقایع اصلی این رمان در چارچوب روایت زندگی چند شخصیت داستانی و تقاطع حوادث اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جغرافیای بی‌نظیر کردستان در دهه‌های ۳۰ تا ۶۰ و متکی بر ژرف کاوی بستر تاریخ می‌گذرد. اثر پیش‌رو حاصل تحقیق و مواجهه مستقیم نویسنده در مناطق کردستان است و ماهیت تاریخی آن هم بومی منطقه‌ای است، هم تاریخ سیاسی.

داستان «ماه و بلوط» با روایت دو راوی یا متهم پیش می‌رود؛ یکی متعلق به حزب دموکرات است و دیگری حزب کوموله. کتاب شامل ۲۵ فصل است و هر فصل یا بخشی از کتاب متعلق به یکی از این دو شخصیت است. دو شخصیتی که هرکدام در بازجویی‌ای که از آنها صورت می‌گیرد با رفتن به گذشته خود، ضمن معرفی دیگر شخصیت‌ها، اتفاقات و وقایع کتاب را شرح می‌دهند. این کتاب محصول تجربه‌ای است که دو راوی در مواجهه با یک بازجویی بیان می‌کنند یعنی نویسنده برای بیان یک‌سری وقایع از راوی اول شخصی استفاده کرده که به شکل مستقیم خاطرات خود را بازگو می‌کند.

این اثر با طرح جلدی از هنر حسن روح‌الامین با ۸۷۲ صفحه در سال ۱۴۰۲ منتشر شده و به بهانه مرور و معرفی آن، با مؤمنی شریف به گفت‌وگو پرداخته‌ایم.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

* آقای مؤمنی شریف چه شد عنوان «ماه و بلوط» را برای کتاب جدیدتان انتخاب کردید؟

نام اثر برگرفته از حوادث فصل ۲۵ کتاب است که بدون خواندن آن نمی‌توان بار معنایی این اسم را متوجه شد. به هر حال درخت بلوط نماد قدمت و فرهنگ کردها است و ماه نیز اشاره‌ای دارد به ارادت و محبت آنان به وجود مقدس رسول اکرم (ص). طرح جلد کتاب هم برگرفته از یکی از فصل‌های پایانی داستان است که توسط هنرمند نام آشنای روزگار ما آقای حسن روح‌الامین خلق شده است.

* پس کتاب دچار تغییر عنوان نشده؟

نه از همان اول نام انتخابی‌ام همین عنوان بود و تغییراتی نداشت.

* کمی هم از ماجرای شکل‌گیری کتاب و ایده نگارش‌اش صحبت کنیم.

اوایل دهه بیست با سرنگونی رضا شاه و اشغال ایران توسط متفقین، دو اتفاق در غرب کشور افتاد و دو جمهوری خودخوانده در جغرافیای ایران عَلَم شدند؛ یکی در استانی آذری زبان به نام «جمهوری آذربایجان» به رهبری محمدجعفر پیشه‌وری و دیگری در مهاباد به نام «جمهوری کردستان» به رهبری قاضی محمد. هر دوی آنها در سرنوشت پدر و مادر من نقش داشته و تأثیرگذار بودند. در قضیه جمهوری آذربایجان، ماجرا این‌گونه بوده که بر اثر مزاحمت «حزبی‌ها» که نام انقلابیون حکومت آنجا بود، پدرم که در اواخر نوجوانی بوده، مجبور می‌شود به همراه برادر و خواهرش به شهر بیجار کردستان که امن‌تر از ولایت خودشان یعنی «انگوران» زنجان مهاجرت کند. یک سال بعد، ایشان علی‌رغم آنکه آن جمهوری سقوط می‌کند به دیار خود برنمی‌گردد و با دختری از کردستان که مادرم باشد، ازدواج می‌کند و برای همیشه آنجا می‌ماند.

هدفم از بیان این مطالب این بود که بگویم پیش از این می‌خواستم رمانی راجع به «جمهوری آذربایجان» و مصائب و سرنوشت آن با نگاهی به زندگی پدرم و نیز خانم خان‌زاده‌ای از آشناهایمان به نام «جمیله خانم» که بنده در روزگار کهنسالی او در تهران با او آشنا شدم، بنویسم اما فرصت نشد. اما عوض در رمان «ماه و بلوط» به جمهوری دوم و بلکه فراتر از آن به مسائل کردهای ایران و عراق تا اواسط دهه شصت پرداختم. البته این صرفاً به خاطر این نبود که کودکیم در کردستان گذشته و بخشی از شخصیتم در زیر آسمان فرهنگ آنجا شکل گرفته، بلکه به علت اهمیت کردستان برای ایران بزرگ است که باید مردم ما با آن بیشتر از این آشنا باشند. مخصوصاً اینکه بنده در اسفند ۶۲ در مهاباد از یک مرگ حتمی نجات یافتم و به جای من کس دیگری شهید شد. سال‌ها بعد که نویسنده شدم یاد آن عزیز خیلی با من بود و گمان می‌کردم شاید علت ماندن من این بوده که این رمان را بنویسم.

حالا که مدتی از «ماه و بلوط» فاصله گرفته‌ام می‌توانم بگویم شاید غیر از من کس دیگری نمی‌توانست آن را بنویسد. البته این ربطی به قدرت قلم و تبحر من در نویسندگی ندارد که خوشبختانه در این خصوص ادعایی ندارم بلکه نگارش اثر به علت تجارب و دانسته‌هایی است که از موضوع دارم.

* در جلسه رونمایی کتاب گفتید نگارش اثر ۱۵ سال طول کشید.

بله.

* چرا؟

بخش مهمی از این ۱۵ سال برمی‌گردد به مسئولیت‌های اجرایی‌ام. ضمن اینکه کتاب نیاز به مطالعه و تحقیقات میدانی هم داشت چراکه یک دوره ۵۰ ساله از تاریخ کردستان در آن مرور شده است. البته در وب سایت کتاب بخشی به نام کتابنامه وجود دارد که نشان‌دهنده بخشی از کتاب‌هایی است که برای نوشتن این رمان آنها را خوانده‌ام.

* اغلب در چه شرایطی می‌نویسید؟

هنگام نوشتن «ماه و بلوط» آن قدر مشکل وقت داشتم که نمی‌توانستم به ادا و اطوار خاص نویسندگی بیاندیشم! روزهای تعطیل به ویژه تعطیلات عید فرصت مغتنمی بود برای نوشتن. البته بعد از بازنشستگی در طی دو سال تقریباً نزدیک به ۵۰ درصد کتاب را نوشتم، و عمدتاً عصرها می‌نوشتم و صبح روز بعد به دوباره خوانی و تصحیح متن نوشته شده می‌گذشت. به نظرم برای خلاقیات، وقت عصر نسبت به پیش از ظهر مناسب‌تر است.

در مورد مکان نوشتن هم الان بیشتر خارج از خانه و در دفترم می‌نویسم اما قدیم به ویژه دوران جوانی مقید به مکان خاص نبودم، دروغ چرا شرایط فراهم نبود!

* چه شد سوره مهر را به عنوان ناشر کتاب انتخاب کردید؟

سوره مهر از ناشران خوب و حرفه‌ای کشور است و گویا بنده هم در ایجاد و رونق گرفتن آن در کنار مدیران و کارکنانش کمی تأثیر داشته‌ام. پس طبیعی بود انتخاب اولم این نشر باشد مگر اینکه نمی‌پذیرفتند که خوشبختانه پذیرفتند و کار به انتخاب بعدی کشیده نشد.

* ممیزی هم داشتید؟

خدا را شکر نه.

* خودتان این کتاب را مناسب چه کسانی می‌دانید؟

معتقدم ملتی که از تاریخش بی‌اطلاع باشد دچار اشتباهات بزرگی می‌شود و به راحتی فریب می‌خورد. بنابراین همه کسانی که علاقمند به تاریخ این مرز و بوم هستند به اعتقاد برخی از پژوهشگران تاریخ ایران مانند دکتر محسن کاظمی، با خواندن رمان «ماه و بلوط» از خواندن حداقل ده کتاب مهم تاریخی بی‌نیاز می‌شوند.

* بازخوردها نسبت به کتاب چطور بود؟

آقای محمدرضا بایرامی اولین کسی بود که پیش از انتشار رمان، آن را خواند. دم‌دم‌های عید نوروز به اتفاق عده‌ای از نویسندگان در منزل ایشان گعده داشتیم. من فایل اولیه رمان را به ایشان دادم تا در تعطیلات عید بخواند و نظرش را پیش از چاپ برایم بفرستد. فردا صبح خواب بودم که ایشان تماس گرفت و گفت که خواب را از چشم من گرفته‌ای آن وقت خودت خوابیدی؟!

ایشان آن شب تا سحر بخش زیادی از کار را خوانده بود و بسیار نسبت به کتاب لطف داشت. بعد از انتشار هم نظرش را بیان کرد تا تلقی نشود تعارف دوستانه بوده است. دکتر محسن کاظمی هم در مقاله‌ای محققانه نقد و نظرش را منتشر کرد که سرشار از لطف و تحسین بود. استاد محمدرضا سرشار هم علاوه بر جایگاهی در داستان‌نویسی دارد به‌عنوان استاد داستان‌نویسی و منتقد باریک‌بین، نظرات عالمانه خودش را در فضای مجازی منتشر کرد که موجب مباهات بنده شد.

برادرم آقای محمد حمزه‌زاده هم در نشستی در نمایشگاه کتاب تهران همراه آقای بهزاد دانشگر به نکات بسیار دقیقی راجع به «ماه و بلوط» پرداخت و آن را مصداق فرش ایرانی دانست. غیر از اینان دوستان ارجمند دیگری در تماس و ارسال پیام به نویسنده نظراتشان را بیان کرده‌اند که عموماً ابراز لطف و تحسین بوده است. یکی از آنان که نظرشان را هم منتشر کرده بودند استاد احمدرضا درویش کارگردان نام آشنای کشورمان است. ایشان بیان کرده بود با لحظه لحظه رمان «ماه و بلوط» زندگی کرده است. همان‌طور که می‌دانید آقای درویش به مسائل کردستان و تاریخ آن اشراف کامل دارند.

* این روزها مشغول چه فعالیتی هستید؟

این ایام مشغول نوشتن رمان دیگری با موضوع مسائل آخرالزمانی ام که هنوز در ابتدای راه هستم. امیدوارم به سرانجام برسد و قابل ارائه به جامعه کتابخوان باشد.

الهام قاسمی