مدیرعامل اسبق انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس در واکنش به سخنان مطرح ‌شده از سوی حاضران در نشست «آسیب‌شناسی تئاتر مقاومت» جوابیه‌ای را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داد.

به گزارش خبرنگار مهر، در مورخ ۵ مهر ۱۴۰۳ نشستی با عنوان «آسیب‌شناسی تئاتر مقاومت» با حضور حسین مسافرآستانه هنرمند با سابقه تئاتر و مدیرعامل اسبق انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس، محمد حبیبی مدیرعامل انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس و محمد کاظم‌تبار دبیر نوزدهمین جشنواره تئاتر مقاومت در خبرگزاری مهر برگزار شد.

بعد از انتشار این نشست در قالب ۲ بخش، حفیظ‌اله رفیعی مدیرعامل اسبق انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس به سخنان مطرح‌ شده در این نشست در قالب یک جوابیه واکنش نشان داد.

در متن این جوابیه آمده است:

«به نام پروردگار تبارک و تعالی

خبرگزاری محترم مهر

با سلام و احترام، در مهرماه ۱۴۰۳ مصاحبه‌ای با آقایان حسین مسافرآستانه، محمد حبیبی مدیرعامل انجمن تئاتر دفاع مقدس و دبیر جشنواره تئاتر مقاومت آقای کاظم‌تبار پیرامون تئاتر دفاع مقدس داشتید. با توجه به نکاتی که در آن جلسه گفته شده و بنده آن‌ها را به نوعی تحریف حقیقت می‌دانم لطفا نسبت به درج توضیحات اینجانب طبق قانون مطبوعات اقدام فرمایید:

۱. فرمودند انجمن یک دوران طلایی داشت و پس از تغییر مدیریت، تئاتر دفاع مقدس رو به افول نهاد. اولین سوال این است که اگر آن دوران طلایی بود چرا در آن مقطع حساس تغییر مدیریت ایجاد شد. دوم اینکه اگر منظور، فراوانی سکه‌های طلاست، درست است. در آن زمان جشنواره تئاتر دفاع مقدس جشنواره سکه بود و به آثار بی‌ارزش سکه‌های زیاد می‌دادند و واقعا طلایی بود. اما اینکه رو به افول نهاد. اساسا جریان تئاتری وجود نداشت که رو به افول رود. یک جشنواره‌ای برگزار می‌شد با شتابزدگی و هرج و مرج، یک هفته گروه‌ها را به تهران می‌آوردند و تعدادی از آثار که یا متوسط بودند و یا ضعیف و معمولا با سالن‌های خالی اجرا می‌رفتند و بعد هم تمام. فقط از نظر رسانه تا می‌توانستند خبرها را داغ می‌کردند. مصاحبه‌ها و نشست‌ها برگزار می‌کردند تا این جشنواره را به عنوان یک جشنواره بزرگ و باشکوه معرفی نمایند. جریانی به نام تئاتر مقاومت وجود نداشت. اما چون به عنوان نمونه به «خنکای ختم خاطره» اشاره داشتند باید عرض کنم که این نمایش هیچ تناسبی با اهداف و برنامه‌های بنیاد روایت نداشت و انجمن تئاتر زمانی که برای حمایت از اثر هنرمندان در آن زمان مبلغی حدودا ۵ تا ۱۰ میلیون تومان اختصاص می‌داد، برای تولید «خنکای ختم خاطره» ۴۰ میلیون تومان اختصاص داد و وقتی که نماینده بسیج آن را دید طی گزارشی آن را موهن دانست و یکی از دلایل برکناری مدیرعامل وقت از انجمن تئاتر هم همین نمایش بود.

مدت‌هاست بعضی‌ها از دوران طلایی تئاتر دفاع مقدس صحبت می‌کنند. در جشنواره‌های تئاتر دفاع مقدس به خاطر ندارم نمایشی که بتوان به آن یک نمایش کامل و بی‌نقص گفت. از لحاظ محتوا که تعداد زیادی از آن‌ها غیر ارزشی و یا حتی ضد ارزشی بودند. سیاه‌نمایی، تصاویر زشت، ضعیف و درمانده از شخصیت‌های دفاع مقدس، توهین به سرداران، توهین به خانواده شهید، خراب کردن شخصیت رزمنده با قصد نقد جنگ در این جشنواره‌ها فراوان بود. بنده به عنوان جانشین انجمن تئاتر همواره با این شکل برگزاری جشنواره مخالف بودم و به همین خاطر هم در سال ۸۲ به خاطر ناهنجاری‌های موجود در جشنواره از انجمن بیرون آمدم. آنچه بنده می‌دیدم فراتر از یکسری اشتباهات مدیریتی بود. مشکل اصلی نفوذ یک جریان فکری ضد ارزشی به بدنه دفاع مقدس بود و ما این را کشف کردیم. در سال ۸۸ که اوج این نفوذ بود مدیران بنیاد به این باور رسیده بودند که انجمن تئاتر حیاط خلوت یک جریان فکری خاص شده‌ است و به تغییر مدیریت انجمن اقدام نمودند.

۲. آن‌ها که دائما داعیه حمایت از هنرمندان را دارند همان کسانی هستند که بزرگترین ظلم و اجحاف را در حق هنرمندان تئاتر دفاع مقدس به خصوص هنرمندان شهرستانی روا داشتند. زمانی که نمایشنامه‌ها به دبیرخانه جشنواره می‌رسید گاهی بر اساس نام نویسنده متن‌ها را می‌خواندند. بخش زیادی از متن‌های شهرستان‌ها اصلا خوانده نمی‌شد. در یکی از دوره‌های جشنواره هر نمایشنامه را در یک کاور نایلونی قرار دادیم و روی آن را چسب شیشه‌ای زدیم. پس از خوانش متن‌ها و بازگرداندن آن‌ها بعضی از نایلون‌ها و چسب‌ها باز نشده بودند و من آن‌ها را به مدیرعامل وقت بنیاد هم نشان دادم. در یکی از جشنواره‌ها مراحل بازخوانی و بازبینی انجام شد و جدول آثار پذیرفته شده هم تنظیم شده بود. یکی از دوستان زنگ زد و گفت من یک کار آماده دارم و می‌خواهم در جشنواره شرکت کنم. در کمال حیرت دیدم یکی از آثار شهرستانی را از جدول حذف کردند و بدون بازبینی آن را جایگزین نمودند. یک جشنواره پاک و سالم را که اغلب هنرمندان به آن باور داشتند آلوده خودخواهی‌های خود می‌کردند. احتمالا منظور از هنرمندان عمدتا همان چند نفری هستند که جشنواره‌ها را مال خود، سفره و نان‌دانی خودشان تلقی کرده‌اند اگرچه برخی از آن‌ها هم با اعتبار و بودجه‌های دفاع مقدس بار خودشان را بسته‌اند و امروز نمایش‌های میلیاردی اجرا می‌کنند و اینها همان کسانی هستند که زمانی‌ (قبل از اینکه وارد دفاع مقدس شوند) چای‌شان را تلخ می‌خوردند تا بتوانند نان‌شان را با قند بخورند و برخی از آن‌ها هم اکنون توفیق تشرف و سکونت یا خرید خانه در آمریکا را پیدا کرده‌اند.

۳. آن‌ها که سال‌ها مدیر و یا دبیر بوده‌اند و همزمان شغل‌های متعدد داشته‌اند با چه رویی مدعی تئاتر دفاع مقدس‌اند. در این مدت چند نمایش درست و حسابی، با مفاهیم ارزشی و ساختارمند که بشود به آن اعتنا کرد و بشود به آن گفت یک اثر بزرگ نمایشی در تراز بسیج و یا دفاع مقدس تولید کرده اند؟ در حال حاضر آن گروه‌های نمایشی معتقد به ارزش‌های بسیج که طی ۳۰ سال گذشته باید ساخته و پرداخته می‌شدند کجا هستند؟ اساسا تئاتر مقاومت جایگاهش در تئاتر کشور کجاست؟ تئاتر بسیج که این همه سال برای آن هزینه شده است در کجای تئاتر کشور جای دارد. گفته‌اند مقصر من هستم. مقصر؟!!! این شگرد را خیلی خوب یاد گرفتند. بازی با کلمات. اما واقعیت این است که مقصر کسانی هستند که حتی در زمان مدیریت بنده، سایه شوم‌شان همچون بختک بر انجمن سایه افکنده بود و به مدیرعامل بنیاد فکرهای مسموم تزریق می‌کردند و هر طرح و برنامه‌ای که ارائه می‌دادیم یا دستکاری می‌کردند و یا کنسل می‌فرمودند. بهتر است به فهم و شعور هنرمند توهین نکنند. چرا که حنای آن‌ها دیگر رنگی ندارد. آن‌ها که از دوران طلایی تئاتر مقاومت سخن می‌گویند لطفا کمی هم خجالت بکشند و کمتر از این مزخرفات بگویند. خودشان را با دوران طلایی پریکلس یونان باستان مقایسه می‌کنند! در یونان با سوفوکل، اوریپید، آشیل و آریستوفان جشنواره برگزار می‌شد. دوران طلایی این مدعیان، چه کسانی بودند؟ وقاحت تا چه حد؟ ۳۰ سال به مدیران بنیاد و بسیج دروغ گفتند. با پول و سکه‌های بسیج که باید به هنرمند می‌رسید برای خودشان مصاحبه‌ها ترتیب می‌دادند. نشست‌های خبری ترتیب می‌دادند تا هر چه بیشتر شخصیت میان تهی‌شان را برجسته‌تر کنند. جاه و مقام پیدا کنند برای خودشان کاخ بسازند! آن‌ها بر تئاتر مظلوم دفاع مقدس خیمه زده‌اند و حالا حالاها رها نخواهند کرد. رها کنند تا معلوم شود چگونه نفس تازه می‌کند و رشد خواهد کرد. تجربه سی و چند ساله آن‌ها در حوزه تئاتر دفاع مقدس گواه است که هیچ فکر و اندیشه و تدبیری برای این تئاتر نداشته‌اند و نخواهند داشت. فقط بهره‌مند بوده‌اند و تا توانستند جمع کرده‌اند. آن‌ها لنگر کشتی تئاتر دفاع هستند. یک ذره حیا هم بد نیست.

۴. بنده قریب به هشت سال است که از انجمن تئاتر رفته‌ام. در این هشت سال حوادث و اتفاقات زیادی در کشور ما و منطقه رخ داد. از جمله شهادت سردار سلیمانی و کلا موضوع جبهه مقاومت، حمله به غزه، آن همه کشتار، آن‌ها که در نبودن ما در انجمن تشریف داشتند. با این همه حوادث چکار کرده‌اند؟ کجاست پیوست‌های فرهنگی و هنری برای جبهه مقاومت و آن همه فداکاری و ایثارگری و ... در قالب تئاتر، نمایشنامه و هر آنچه در حوزه تئاتر می‌توان به آن پرداخت. چرا فکری برای افول‌اش نکرده اند. بزرگترین هنر انجمن برگزاری جشنواره‌ای ضعیف و سخیف به نام «سردار آسمانی» بود که بسیار شرم‌آور است. با این جشنواره به مقام و شخصیت سردار سلیمانی جسارت شده است. آن‌ها که خودشان را پرچمدار تئاتر دفاع مقدس می‌دانند برای سردار سلیمانی چه کار کرده‌اند. بعضی‌ها در ستاد جشنواره تئاتر دفاع مقدس اساسا به سردار سلیمانی‌ها اعتقاد نداشتند. در جشنواره پانزدهم جلوی چشمان همه‌شان، عکس سردار سلیمانی را از روی دیوار پایین کشیدند و پاره کردند و لبخند زدند. آن آبدارچی بیچاره، غیرت و شرف داشت. با آنکه محتاج بود و به کار نیاز داشت این حرکت را که دید رها کرد و رفت. کاش یکی پیدا شود و بپرسد برای جبهه مقاومت چکار کرده‌اید؟ آن‌ها هیچ کاری نخواهند کرد برای اینکه هراس دارند مبادا مورد شماتت یکسری جریانات خاص قرار بگیرند.

۵.‌ می‌گویند در انجمن به دنبال جوانگرایی هستند. مگر فرهنگ و هنر، فوتبال است که بازیکنانش باید جوان باشند. همین موضوع نشان می‌دهد کلا تعطیل هستند. فردوسی حکیم می‌فرماید: سپهدار باید کهنسال باد که کودک دهد تخت شاهی به باد. حوزه فرهنگ و هنر یک اقیانوس بیکران از فهم و علم و دانایی و توانایی است و نیاز به انسان با تجربه و اهل فهم دارد و حتی از این بالاتر به انسان عارف، معتقد و اهل معرفت نیاز دارد. به خصوص در جایگاه مدیریت. بنده در سال ۹۰ همه توان و تجربه‌ام را به کار گرفتم تا یک نقشه راه برای تئاتر مقاومت و به طور کلی تئاتر دینی، با عنوان استراتژی و دکترین تئاتر مقاومت طراحی نمایم. این طرح را در ۳ فاز نوشتیم. بخش اول آن را در سال ۹۴ کلید زدیم. ۱۰ کارگروه با حدودا ۱۰۰ نفر از نخبه‌ها از استادان دانشگاه‌های هنر، کارگردانان، نویسندگان، بازیگران و ... تشکیل شد (با قصد استفاده از خرد جمعی) و قرار شد که همه نظرات (فرصت‌ها، ضعف‌ها، نقاط قوت، استعدادها، و توان‌های بالقوه در تئاتر انقلاب و دفاع مقدس) را جمع‌آوری و پس از پردازش نسبت به تنظیم استراتژی بلندمدت تئاتر مقاومت برنامه‌ریزی کنیم (نقشه راه و برنامه‌های ۵ ساله و ۲۰ ساله). سه نفر از کسانی که همواره مدعی تئاتر دفاع مقدس هستند نیامدند و بر آن‌ها سخت گران آمد که قرار است تئاتر دفاع مقدس به یک سامانی برسد و آنقدر طرح و توطئه کردند و آنقدر در گوش مدیرعامل بنیاد بد گفتند تا ایشان را متقاعد نمودند آن برنامه راهبردی و مهم را تعطیل کردند. حالا مدعی هستند که تئاتر مقاومت افول کرده؟ زهی وجدان.

۶.‌ آقایان همواره از هنرمند و مشکلات هنرمند صحبت می‌کنند. همین‌ها که همیشه در مصدر کارها بوده‌اند پس چرا مشکلات‌شان را حل نکردند. کمی ایثار می‌کردند و خودشان کمتر برمی‌داشتند تا اندکی هم به هنرمند برسد. از این گذشته گویا از خاطر برده بودند که نماینده یک نهاد هستند. بنیاد روایت یا بسیج از گلوی خودش و پایگاه‌های مقاومت‌اش می‌گیرد و با هزار گرفتاری مبلغی را به آن‌ها می‌دهد که برای فرهنگ و هنر منطبق با اخلاق و ارزش‌ها برنامه‌ریزی کنند. این کار را هرگز انجام ندادند. این همه سال هیچ ثمری نداشت و همه‌اش فرصت‌سوزی و هدر دادن بیت‌المال بود. به همین خاطر است که این‌همه مشکلات اخلاقی و رفتاری رشد کرده‌اند. بیش از ۳۰ سال در این مسئولیت بوده‌اند. پول و اعتبار و امکانات گرفتند اما نتوانستند. چون اشتباهی بودند. آنی نبودند که می‌نمودند.

۷. به خاطر انسجام و حمایت از هنرمندان در سال ۸۱ طرح کانون کارگردانان، نویسندگان و بازیگران دفاع مقدس را نوشتیم و تحویل دادیم. کلی روی این طرح زحمت کشیده شد. مدتی این هنرمندان را آوردند انجمن و جلسه تشکیل دادند بعدش هم هیچ. برای اینکه انجمن هیچ برنامه‌ای برای آن‌ها نداشت. الان دم از حمایت از هنرمندان می‌زنند. دورهمی و رفیقانه تا توانستند زراندوزی فرمودند و مال جمع کردند. قبل از اینکه به تئاتر دفاع مقدس بیایند در یک اتاقک انباری زندگی می‌کردند الان میلیاردری فرمایش می‌کنند. خانه و کافی شاپ در تهران و شمال. به همراه رفقای گرمابه و گلستان. آن مقدس دیگر که با یک موتور گازی به تهران آمد و آرزو داشت از یک کیلومتری مهناز افشار را ببیند به جایی رسید که به عنوان کارگردان و تهیه‌کننده به ایشان دستمزد دلاری می‌دهد. نمایش میلیاردی کار می‌کند. صاحب بهترین دفتر سینمایی شده است. آن رفیق دیگر که آه در بساط نداشت الان در آمریکا زندگی می‌کند و این شرایط آرمانی از دولت تئاتر دفاع مقدس است اما فقط برای چند نفر. چگونه؟!!!! خوب، آن‌ها برای تئاتر این مملکت تخم طلا گذاشته‌اند که دارایی‌شان سر به فلک کشیده است. در حالی که اغلب هنرمندان ما دغدغه معیشت روزمره دارند. بعضی‌ها حتی محتاج بسته‌های معیشتی هستند و زندگی‌های سختی دارند. این فاصله طبقاتی بین آن از ما بهتران با قاطبه هنرمندان تئاتر چگونه به وجود آمد؟ آن وقت تا به میکروفن می‌رسند دم از هنرمند می‌زنند. چقدر فریب و دروغ و تزویر؟ یکی از آن‌ها همزمان ۱۰ شغل داشته است. یعنی جای ۱۰ فارغ التحصیل تئاتر را اشغال کرده بود. همین حالا هم چند شغله است. حالا حامی هنرمندان شده‌اند؟!!! شرم‌آور است.

۸. در برنامه‌ریزی برای تئاتر دفاع مقدس به جز جشنواره تئاتر که از بنیاد حفظ آثار آمد همه برنامه‌هایی که در انجمن شکل می‌گرفت محصول تفکرات بنده و آقای اکبرزاده بوده‌اند. نشست‌های تخصصی هنرمندان، همایش‌های پژوهشی، تشکیل کانون‌ها، بازدید هنرمندان از مناطق جنگی، مسابقات نمایشنامه‌نویسی، حمایت و پشتیبانی از تولیداتی که به نحوی با موضوعات انقلاب و دفاع مقدس مرتبط بودند. تولید نمایشنامه، انتشار نمایشنامه‌ها، مقالات پژوهشی و ... از جمله این برنامه‌هاست و هدف حفظ و انسجام هنرمندان علاقمند و تولید آثار بزرگ نمایشی برای جنگ هشت ساله که مردم ایران با قدرت‌های بزرگ جهان جنگیدند و حماسه‌ها آفریدند و اسطوره‌ها به میدان فرستادند و پهلوان‌های حقیقی به دنیا نشان دادند و در کل فرهنگ‌سازی و احیای ادبیات حماسی بود که بعضی‌ها آن برنامه‌ها را به نام خود مصادره کرده بودند در حالی که آن‌ها اساسا چنین اندیشه‌هایی نداشتند. فرمودند: تئاتر دفاع مقدس را سیاسی کردیم. تئاتر را ما سیاسی نکردیم. در اوج فتنه سال ۸۸ زمانی که بنده مسئولیت انجمن را تحویل گرفتم آن جا پاتوق یکسری آدم‌های تئاتری با گرایشات خاص شده بود و افرادی که آنجا اتراق کرده بودند همه سیاسی بودند و انجمن را پایگاه مقاصد خودشان کرده بودند. جوری که حتی کادر رسمی آنجا هم تحت تاثیر آن جریان قرار داشتند. اولین وظیفه بنده این بود که آن فضای غیر تئاتری را بشکنم و فضای انجمن را از نگاه‌های جهت‌دار پاکسازی نمایم. این موضوع برای آن سیاسیون فرصت‌طلب خیلی گران آمد. واقعیت این است که بنیاد روایت، بنیاد حفظ آثار و سازمان بسیج هیچ مسئولیتی درباره تئاتر و پرداختن به آن نداشتند. با توجه به شرایط دهه ۷۰ و نیازی که به تقویت فرهنگ و هنر دینی، معنوی و اخلاق‌گرا احساس می‌شد و با توجه به شرایط پس از جنگ و ضرورت ثبت و حفظ و نگهداری تاریخ هشت ساله دفاع مقدس و البته خدمت به اهالی فرهنگ و هنر و فرزندان و جوانان برومند این سرزمین و کشف استعدادهای بیشمار، این ضرورت احساس شد و این نهادها به کمک دیگر نهادهای فرهنگی و هنری همت گماردند و با برپایی جشنواره تئاتر دفاع مقدس سعی کردند در این حوزه وارد شوند. اما متاسفانه اجرای این فکر و این طرح بزرگ به دست کسانی افتاد که اهلیت این کار را نداشتند و اساسا از جنس آدم‌های جنگ نبودند و تصور کردند بنیاد روایت و بنیاد حفظ آثار تصمیم گرفتند برای رهایی آن‌ها از فلاکت و بدبختی، جشنواره‌ای را ایجاد کنند. پول و امکانات و سکه بهار آزادی فراوان بدهند تا آن‌ها بهره‌مند شوند و به مال و مقام و مکنت نائل آیند. بنابراین جشنواره تئاتر دفاع مقدس و تئاتر بسیج تحت تاثیر این باور قرار گرفت و هنوز که هنوز است تئاتر مقاومت قربانی این خودخواهی‌ها و در شرایط توقف و احتضار قرار دارد و هزاران افسوس که چه زمان‌های عالی و فرصت‌های طلایی که به همین دلیل سوختند و دیگر هرگز تکرار نخواهند شد.

۹. آن‌ها که برای مشکلات هنرمند سینه می‌زنند و همواره در مسند و مصدر و مسئولیت‌ها بوده‌اند چرا مشکلات آن‌ها را حل نکرده‌اند. وجدان می‌داشتند و کمی ایثار می‌کردند و خودشان کمتر برمی‌داشتند تا اندکی هم به هنرمند برسد. به جای ۱۰ تا شغل یک شغل انتخاب می‌کردند تا تعدادی هنرمند و یا فارغ التحصیل بینوای تئاتر هم به نوایی می‌رسیدند. از این گذشته آن‌ها نماینده یک نهاد بوده و هستند. بنیاد روایت یا بسیج از گلوی خودش می‌گیرد و با هزار گرفتاری مبلغی را به آن‌ها می‌دهد تا برای فرهنگ و هنر ارزشی منطبق با اخلاق و ارزش‌ها برنامه‌ریزی کنند در این سال‌ها هرگز این کار را نکردند. هیچ ثمری نداشتند این همه ناهنجاری‌های اخلاقی و رفتاری و گریزان‌شدن جو آن‌ها و یاس و نامیدی هنرمندان به خاطر وجود مافیا در تئاتر و خودخواهی مدیرانی است که گویا به یک گنج رسیده‌اند. و به جز خودشان هیچکس را نمی‌بینند. بیش از ۳۰ سال در تئاتر مسئولیت داشته و دارند. بودجه‌ها و اعتبارات میلیاردی گرفته‌اند. کل تئاتر مملکت در قبضه آن‌ها بود مشکلات چند نفر را حل کرده‌اند؟ تا توانستند جیب خودشان را پر کرده‌اند. یک مربی فوتبال اگر ۲ تا باخت بیاورد عذرش را می‌خواهند. اینها ۳۰ سال است که باخت می‌آورند و تئاتر مقاومت را نابود کردند باز هم هستند. باز هم از فرهنگ و هنر می‌گویند. باز هم هنوز حرف می‌زنند. چقدر هم حق به جانب. انسان به یاد پدرخوانده می‌افتد!

۱۰. خواستم از آن اختلاس در مرکز بگویم و از آن که به بهانه مامور شدن به انجمن تئاتر از حوزه هنری بردند در جشنواره فجر و به عنوان مدیر مالی جشنواره به‌ کارگیری کردند و ... اما به همین قدر بسنده می‌کنم و پیشنهاد می‌کنم دست از سر تئاتر مقاومت بردارند و بگذارند نفس بکشد. آن‌ها نباشند درست می‌شود و پیشرفت می‌کند. بنیاد روایت ثمره خون انسان‌های بزرگ، فهیم و دلسوزی مانند شهید آوینی است و فاصله بین آن مزوران پول‌پرست و شهید آوینی‌ها به اندازه زمین تا آسمان است. مدیران و کارکنان کادر و رسمی بنیاد و بسیج انسان‌های پاک سرشت، سالم، ساده و صادقی هستند. متاسفانه آن‌ها را هم همانند خودشان می‌پندارند. آن قدر درون پاک و بی‌آلایشی دارند که مطلقا اعتماد می‌کنند و نمی‌دانند آن ۲ چهره‌ها به دنبال ترویج فرهنگ مقاومت نیستند و به دنبال اهداف دیگری به بنیاد و بسیج چسبیده‌اند. آن‌ها بازیگران ماهر، نفوذی و چیره‌دستی هستند که خودشان را شبیه‌سازی کرده‌اند. یک زمانی برای بنده هم ارزشمند و بلکه مقدس بوده‌اند اما متاسفانه دم خروس را زیر بغل‌هایشان دیدم. بهتر است بروند و گرنه سخنان ناگفته فراوان است. و حق مردم شریف است که آن چهره‌های فریبا را در شمایل افراد انقلابی بشناسند.»