عالم بود، خودش می‌دانست که قرار نیست در بستر از دنیا برود او مرد انتخاب بود. انتخاب کرده بود قهرمان زندگی کند و قهرمان از دنیا برود علی شهادت گونه زیست و مزدش را از خدا گرفت.

خبرگزاری مهر - فاطمه عاطفی: می‌شود در اوج مصیبت زیر گلوله باران دشمن مردانه ایستاد، می‌شود با دیدن بار سنگین‌ترین داغ‌ها، به پیروزی امید داشت و سربلند ایستاد. می‌شود دل در دل آتش بیماران را تیمار کرد، به کودکان و مجروحان زندگی بخشید و برایشان جان داد. می‌شود! باور نداری؟ شاهدم شهدا و کادر درمان بیمارستان‌های غزه و لبنان.

بیش از هزار نفری که نتوانستند زخم‌های به جا مانده از حملات مداوم سگ هار منطقه بر تن زنان و کودکان را نبینند و چشمشان را بر مظلومیت آنها ببندند، تصمیم گرفتند تا آخرین نفس کنار آنها بمانند و به قسمی که خورده‌اند وفادار باشند.

گویی همه آن‌ها می‌دانستند در این مسیر شاید بازگشتی نباشد اما استوار و محکم در مسیر درست تاریخ قدم برداشتند تا وقتی آیندگان این روزهای تاریخ را مرور می‌کنند ببینند مردم مظلوم غزه و لبنان تنها نبودند و عده‌ای برای دفاع از آنها جانشان را تقدیم کردند.

دکتر علی حیدری یکی از همین آدم‌هاست، از آنها که به این مسیر دعوت شده بودند، همان‌ها که داغ مادران و کمر خم شده پدران زیر بار مصیبت‌ها را تاب نیاوردند. یقین‌شان شد شهادت. آری شهید نسبتی با نیستی و فراموشی ندارد و شهید، همیشه زنده و در دل‌ها ماندگار است همانگونه که پرچمدار انقلاب اسلامی می‌گفت شهادت عزتِ ابدی است، حیات ابدی است.

آری که انگار او با چشم دل دید امام رئوف (ع) برایش آغوش باز کرده، پس به جای آه حسرت، حال خوبِ غبطه را جایگزین کرد و پا در این مسیر پر از رمز و راز گذاشت.

من هم به آرزویم می‌رسم

«اگر خدا بخواهد به آرزویم می‌رسم، من الان کفرشوبا هستم و همینجا می‌مانم و به احتمال زیاد در این جنگ شهید می‌شوم. اگر جسمی از من باقی ماند دوست دارم کنار امامم خمینی (ره) دفن شوم اگر شد اگر نشد با خدا» این صحبت‌های آخر اوست. پزشکی که در آخرین لحظات عمرش هم در آمبولانس درحال خدمت به مجروحان بود و با تیر حرمله‌های زمان به دیدار امامش شتافت.

من این مرد را نمی‌شناختم اما با شنیدن این صدا چیزی در قلبم آتش می‌گیرد و ذوب می‌شود و گدازه‌هایش از گوشه چشم‌هایم روی صورتم شیار باز می‌کند.

صلابت مرد و اقتدار همراه با مظلومیتش، رضایتی که در صدایش موج می‌زند، جملات امام (ره) را در ذهنم تداعی می‌کند که می‌گفت «شرف بزرگِ شهدای در راه حق، حیات عند الرّب و ورود در ضیافه اللَّه است. این حیات و این ضیافت را با قلم‌های شکسته‌ای مثل قلم من نمی‌توان توصیف و تحلیل کرد، این حیات و این روزی غیر از زندگی در بهشت و روزی در آن است. این لقاء اللَّه و ضیافه اللَّه است.»

درست است جای خالی علی آقا در بین رفقا و همرزمانش بیشتر احساس می‌شود، اما عزم آنها هم برای ادامه راه این شهید بیشتر جزم شده است.

دکتر علی عابدی دوست و همکار شهید حیدری دوران همرزمی و رفاقتش با او را اینگونه روایت می‌کند، شهید را از سال نود و چهار می‌شناسم رفته رفته ارتباطمان از رابطه دو همکار به رفاقت قریبی تبدیل شد. اوایل سال نود و هفت بود که رسماً در بیمارستان ایرانی لبنان در خدمت دکتر علی بودیم. او خیلی زود از پزشکان و مدیران اصلی بیمارستان شد و از همان سال‌ها دیگر حشر و نشرمان به هم گره خورد و مسیر زندگی، روز و شب ما را کنار هم گذاشت.

حضور علی در لبنان قصه دارد، دوره نوجوانی و جوانی اش را به عنوان بسیجی رزمنده داوطلب در دفاع مقدس شرکت کرد. دغدغه دین داشت. وارد حوزه علمیه شد و دروس حوزه را تا انتها تمام کرد، دو سالی هم دانشگاه تهران حقوق می‌خواند ولی گمشده علی او را در نهایت به سمت تحصیل در رشته پزشکی فرا خواند. پزشکی را نخبه وار تمام کرد، در همان روزها که بخشی از جنوب لبنان توسط رژیم صهیونیستی اسرائیل اشغال شده بود.

او فرزند خلف خمینی کبیر بود

روح علی با جهاد و انقلاب عجین شده بود، او فرزند خلف خمینی کبیر بود. از همان‌ها که حقیقت ناب انقلاب را درک کردند و تفکر و اندیشه انقلاب را زیستند از آن‌ها که بی تاب عمل هستند بی تاب دفاع از حق و مظلوم هستند. از آن دست شاگردانی که ره صد ساله را در لبیک یا خمینی طی کردند.

حالا لبنان مظلوم دکتر علی بی تاب فرزند خمینی را فرا می‌خواند و در نهایت او تصمیم می‌گیرد. برای خدمت به مردم لبنان وارد جنوب لبنان که آن موقع تحت اشغال بود شود.

قبل از آن ابتدا دوران طرح پزشکی را در شبکه بهداشت کشورش گذراند و سال هفتاد و پنج رسماً به لبنان عزیمت کرد. به منطقه جنگی جنوب لبنان.

در جمع یاران ۶۳ ساله

آن وقت‌ها تقریباً بخش‌هایی از جنوب لبنان تحت اشغال رژیم صهیونیستی بود. دکتر علی در همان جنوب شروع به کار کرد دو سه سالی که گذشت با یک خانواده‌ی لبنانی آشنا شد. ازدواج کرد و پدر شش فرزند شد. دو دختر و چهار پسر.

علی مرد جهاد بود هر جا علم فعالیت‌های جهادی مردمی بلند می‌شد، در هر عرصه‌ای که در حقیقت نیاز به یک فرد از خود گذشته و یک انسان جهادی بود علی حضور داشت. این را همه آنان که او را می‌شناختند به خوبی درک کرده بودند.

در تمام دوره‌های سختی که جنگ در لبنان بود. از آزادسازی جنوب لبنان سال ۲۰۰۰ تا جنگ سی و سه روزه حزب الله لبنان و تا زمان جنگ سوریه در همه این دوره‌ها و در همه یک سال گذشته از شروع طوفان الاقصی به بعد در تمام لحظه‌ها وسط میدان خدمت رسانی به مردم بود.

با دکتر علی بیش از چهار سال در موکب امام حسن مجتبی در کربلا به زائرین امام حسین خدمت کردیم. اینجاست که باور به این جمله که تا کسی شهید نشده باشد شهید نمی‌شود برایمان تبدیل به اعتقاد شد علی نمونه بارز شهیدانه زیستن بود. عاطفی و مهربان بود، شجاع و حق طلب بود، آرام و صبور بود، مقتدر و متخصص بود.

عالم بود، خودش می‌دانست که قرار نیست در بستر از دنیا برود او مرد انتخاب بود. انتخاب کرده بود قهرمان زندگی کند و قهرمان از دنیا برود علی شهادت گونه زیست و مزدش حتماً شهادت بود. آن هم به دست شیطان مجسم و در شصت و سه سالگی.

شاگرد مکتب انقلاب در راه خدمت رسانی به مظلوم در کشوری دور از خاک موطن خودش توسط پهپاد های رژیم صهیونیست‌ها به فیض شهادت می‌رسد و برای شاگردان مکتب خمینی در کلاس مجاهدت نمره قبولی نمره شیرین شهادت است...