تاریخ انتشار: ۱۳ آبان ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۵

یک فعال حوزه زنان گفت: نظم مفهومی موجود در خصوص جنسیت، ذات حرکت‌های زنانه و معنای حاکم بر فعالیت هایشان را به محاق می‌برد و ما را از شناخت دقیق‌تر این زنان و کنش‌هایشان محروم می‌کند.

به گزارش خبرنگار مهر، سحر دانشور، فعال حوزه زنان در یادداشتی نوشت: سال گذشته، در اولین روزهای بعد از طوفان‌الاقصی تصویری از زنان چفیه به دوشی منتشر شد که روبه‌روی دانشگاه تهران مقلوبه برمی‌گردانند. عکس و فیلم رویداد مورد توجه خیلی از فعالین فرهنگی رسانه‌ای قرار گرفت. بعضی آن را مسخره کردند، بعضی حرکت را مایه شرم و آبروریزی خواندند، بعضی در موقعیت منتقد ناصح قرار گرفتند و توصیه کردند بهتر است شیوه‌های کار فرهنگی را یاد بگیریم، بعضی دیگر سری به تأسف تکان دادند و گفتند چرا ما هنوز هم بلد نیستیم کار اثرگذار انجام بدهیم، بعضی‌ها رو به آسمان کردند و آرزو کردند از کارهای نمایشی عبور کنیم، بعضی تصاویری از دیگران نشان دادند و گفتند از این‌ها یاد بگیرید تا باسواد و بافرهنگ کنش داشته باشید.

درونمایه مشترک همه این موقعیت‌ها تحقیر، تخفیف و سرکوفتی بود که محصول مقایسه شدن با فعالین دیگر ملل و یا غربی‌ها بود، محصول نادیده گرفتن آنچه در واقعیت در حال رخ دادن بود. برداشت من این است که ما در «وضعیت مه‌آلود ذهنی» قرار داریم. «وضعیت مه‌آلود» اجازه نمی‌دهد صحنه به خوبی دیده شود، گذشته تاریخی و ظرفیت‌های موجود به درستی فهم شوند و ایده‌ای معطوف به آینده شکل بگیرد. به همین دلیل ذات و درونمایه حرکت جمعی «مقلوبه برگرداندن» آن زنان دیده نشد. از چه چیزی حرف می‌زنم؟ از غفلت فراگیر از درونمایه آن حرکت.

اما آن درونمایه کدام است؟ چند سال پیش از این یادداشتی نوشتم با عنوان «احیای گروه‌های همیاری زنان روستایی در دفاع مقدس». در آن یادداشت که به بهانه کتاب «نان سال‌های جنگ» نوشته شده بود، با مراجعه به تاریخ ایران و مرور ظرفیت «واره» با تکیه بر آثار دکتر مرتضی فرهادی به بخشی از مواریث اجتماعی ایران به عنوان ظرفیتی مهم اشاره کردم که در مقطع دفاع مقدس با ظهور «گروه‌های همیاری زنانه» در پشت جبهه‌های جنگ مجدداً رخ نمود. این گروه‌ها مشابهت بسیاری با فعالیت‌های زنان در واره داشتند. اما واره چیست؟

فرهادی «واره» را یکی از رسوم دیرپای روستاییان ایران معرفی می‌کند و در پاسخ به سوال واره چیست می‌گوید: «واره نوعی سازمان غیررسمیِ تعاونیِ سنتی غالباً زنانه و بسیار کهن با محور اصلیِ همیاری، از نوع تجمیعی (همگرا) است».

او در مقاله «مشارکت زنان روستایی و ایلی در گروه‌های یاریگر و سازمان‌های تعاون سنتی» می‌گوید: «شواهد موجود نشان می‌دهد که زنان ایرانی در طی قرون گذشته در عرصه‌های اقتصادی اجتماعی و از آن جمله در فعالیت‌های تعاونی و یاریگری نسبت به یکدیگر و نسبت به کل جامعه فعالیت‌های چشمگیری داشته‌اند که از چشم روشنفکران و پژوهشگران ایرانی و حتی زنان روشنفکر جامعه ما غالباً به دور مانده است.» وی در این مقاله گروه‌های غیررسمی یاریگر تشکیل شده توسط زنان را در زمینه‌های اقتصادی، تولید کشاورزی، دامداری، باغداری، بافندگی، صنایع دستی و حتی اجتماعی فعال می‌داند.

ظرفیت همیاری در دفاع مقدس احیا شد، پس از آن در مقاطعی همچون کرونا نیز ما شاهد بروز و ظهور این ظرفیت بودیم. ظهور و بروز ظرفیت همیاری در بحران‌ها به معنای، این نیست که نمی‌توان ردپای آن را در زندگی روزمره یافت. روز بیست و چهارم مهر، منصوره، زنی که دکتری شهرسازی می‌خواند و برای اهدای طلاهایش به فاطمیه تهران آمده بود ماجرای یکی از گردنبندهای اهدایی‌اش را برایم تعریف کرد.

او گفت این گردنبند که ارزش چندان بالایی هم ندارد، قطعه طلایی است که در سفره صلوات هفتگی‌مان مشکلات مالی خانم‌هایی که دچار مسئله می‌شوند را حل می‌کند. چطور؟ به این شکل که گردنبند به عنوان گرو نزد کسی که پولی را برای رفع مشکل وارد چرخه می‌کند می‌ماند، تا فرد بدهکار پول را برگرداند، بعد از آن دوباره گردنبند برای رفع مشکل فردی دیگر نزد شخص دیگری که توانایی رفع مشکل مالی او را دارد می‌ماند. به این شکل این گردنبند بین خانم‌ها می‌چرخد تا مشکلات اعضای سفره رفع شود.

صندوق‌های قرض‌الحسنه خانوادگی نوع دیگری از مشارکت و همیاری زنان در زندگی روزمره است که دکتر فرهادی از آن به عنوان واره امروزی یاد می‌کند. همه این موارد را نوشتم تا به درونمایه حرکتی که از مقلوبه شروع شد و به تدریج رشد کرد اشاره کنم: «همیاری». اما غفلت از این درونمایه سه نتیجه نامطلوب را در پی داشته و دارد.

شبه‌نقدهای نا به هنگام و سکوت هنگام رشد

اولین نتیجه بی‌توجهی به حقیقت حرکت، نقدهای نا به جا و غیر همدل و سکوت در برابر استمرار و رشد حرکت است. حرکت جمعی مقلوبه در سال گذشته و دست و پا زدن زنان و مادران ایرانی برای نشان دادن همراهی‌شان با فلسطین (و اخیراً لبنان) از نقطه‌ای نشأت می‌گیرد که حالا به عنوان یک میراث مهم اجتماعی می‌توان از آن یاد کرد. با نادیده گرفتن درونمایه آن حرکت و تلاش برای تبدیل کردن آن به چیزی غیر از خودش (ارجاع به مدل‌های کنشگری دیگر ملل) اتفاقی که این روزها در کوچه‌خیابان‌های شهرهای مختلف در حال رقم خوردن است هم دیده نمی‌شود، چرا که ارتباط میان گام‌های اولیه این زنان با اقدامات بعدی‌شان فهم و رویت‌پذیر نمی‌شود.

زنان با گرد هم آمدن، تشکیل حلقه‌های جمعی و یا جهت دادن فعالیت حلقه‌هایی که پیش از این داشتند به سمت نیازهای محور مقاومت، مجدداً به ظرفیت همیاری تاریخی بازگشته‌اند تا در چنین موقعیت حساسی از آن برای اهداف خود استفاده کنند. آنها با گام‌های معمولی که حتی مورد تمسخر قرار می‌گرفت شروع کردند، اما امروز این گام‌های یک ساله در نتیجه استمرار و پافشاری بر سر هدف به حرکتی سراسری تبدیل شده است که در شهرها، محلات، مساجد و خانه‌های زیادی از سراسر کشور دیده می‌شود.

آنها بازارچه‌های فروش اقلام، صنایع دستی، غذاهای خانگی و محلی راه می‌اندازند، پویش‌های اهدای طلا را فراگیر کرده‌اند، نشست‌های تبیینی و ترویجی برگزار می‌کنند و همه این اقدامات را به صورت گروهی و با سازماندهی ویژه خودشان انجام می‌دهند. «امهات‌القدس» که شاخه بین‌الملل گروه «نهضت مادری» است و پس از طوفان‌الاقصی فعالیت خودش را آغاز کرده است، امروز در بیش از سی نقطه از کشور و بیش از ۶۰ نقطه از تهران در حال برگزاری بازارچه‌ها و راه‌اندازی پویش‌های مختلف به صورت مکرر و هفتگی است.

متأسفانه باید گفت حالا که زنان در این یک سال از مرحله ابتدایی همراهی با جبهه مقاومت عبور کرده، اقدامات بالغ و پخته‌ای را طراحی می‌کنند و خودشان در میدان آنها را رقم می‌زنند به نحوی که محرک نهادهای رسمی هم شده‌اند، دیگر از آن منتقدین پرشور روزهای اول خبری نیست. درست در موقعیتی که حضور این منتقدین برای گفتگو درباره درونمایه این حرکت ضروری است، آنها ساکتند.

طمع‌ورزی به نتیجه و هضم حرکت

غفلت از درونمایه اقدامات زنانه باعث می‌شود ظرفیت موجود ناشناخته باقی بماند و نهادهای رسمی با طمع ورزیدن به نتایج اقدامات آنها، در مسیر کسب آن نتایج، خودِ گروه‌ها و فعالین مردمی‌ای که به صورت خودجوش سازماندهی شده‌اند را مصادره، هضم و حذف کنند.

بی‌توجهی به ظرفیتی که شکل گرفته است و مسیری که با فعالیت جمعی زنان آینده را نیز به نحوی متفاوت می‌سازد، ناشی از نگاه‌های کوتاه‌مدت برخی از این نهادها و چهره‌هاست. امروز به صورت موازی با فعالیت‌های زنان مختلف در سراسر کشور، ارگان‌های رسمی که وظیفه‌شان تسهیل فعالیت‌های مردمی و تقویت آنهاست وارد عمل شده و حتی سعی در هضم و حل کردن فعالیت‌های زنان در دل خود دارند.

گویی تمایلی به توجه به آینده فعالیت‌ها، فعالین و ظرفیت به وجود آمده نیست. حال آنکه ظرفیت خودجوش زنانی که عمدتاً خانه‌دار هستند و با گرایش‌های دینی و مبتنی بر فهمی انقلابی با تمام توان خود (که گاه پختن آش و غذای محلی، درست کردن مربا و ترشی، بافتنی و خیاطی است، اموری که در ظاهر فوق‌العاده کم‌اهمیت و کوچکند اما در واقعیت آنقدر مهم هستند که محل تأمل باشند) وارد صحنه شده‌اند تا به جبهه مقاومت کمک کنند، قابلیت تبدیل شدن به زیرساختی مهم برای مواجهه با مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی این کشور، منطقه و حتی جهان را دارد. مگر گروه‌های مردمی خودجوش در سراسر دنیا چگونه عمل کرده و می‌کنند؟

غلبه نظم مفهومی موجود بر واقعیت حرکت

نکته مهم دیگر در این میان نظم مفهومی حاکم بر اذهان ما برای صورت‌بندی اقدامات این زنان است. امروز با خانم خسروی (مسئول تشکل نهضت مادری) درباره نام پویش سراسری‌شان حرف می‌زدم. گمان من این بود که باید بر عناوینی که زنانه بودن حرکت را به تصویر بکشند بایستیم، اما او همراه با خانم اخوان (مسئول تشکل مادرانه) معتقد بودند این حرکت نباید عنوانی جنیستی به خود بگیرد، چرا که یک حرکت فراگیر است و زنان و مردان و خانواده‌ها را همزمان دربرمی‌گیرد.

آن‌ها بیش از وجوه جنیستی بر «پیشرانی» و «جهت‌مند» بودن حرکت تاکید داشتند. در نهایت عنوان «در یک جبهه‌ایم» انتخاب و نهایی شد. حالا حرکت سراسری خودجوش زنان ایران در راه‌اندازی بازارچه‌های مقاومت و جمع‌آوری طلا یک اسم مهم دارد: «در یک جبهه‌ایم».

حین گفتگو به ادبیاتی که برای صورت‌بندی حرکت‌های آنها به کار برده می‌شود فکر کردم. من متوجه ضرورت در نظر گرفتن ابعاد جنسیتی در تحلیل این مجموعه‌ها هستم (و خودم نیز به آن تا حد امکان و ضرورت ملتزم هستم) اما نباید فراموش کرد، هضم تمام معنای حرکت این زنان در مفاهیمی چون مادری، زنانگی و مفاهیمی که بر جنسیت تاکید دارند، با درک و دریافت خود آنها از معنای حرکتشان فاصله‌ای جدی دارد.

آنها بیش از اینکه به زنانگی‌شان بیندیشند به مفاهیم «تکلیف»، «ولایتمداری»، «ظهور امام زمان»، «انقلاب اسلامی»، «جنگ حق و باطل»، «ضرورت مبارزه و مقاومت» می‌اندیشند و سعی می‌کنند نقش خود را در نسبت با این مفاهیم تعریف کنند.

آنچه در ایفای نقش‌شان جایگاهی مهم دارد توانایی و وسع‌شان است که بر اساس آنچه من دیده‌ام بر اساس امکانات‌شان تعریف نمی‌شود. در حقیقت کمبود امکانات باعث نمی‌شود متوقف شوند، التزامشان به عمل به تکلیف به گونه‌ای است که توانایی و وسعشان از حد امکانات و محدوده‌شان فراتر می‌رود و فضایی متفاوت از ظرفیت عینی و قابل مشاهده برای کنش خلق می‌کند.

مثلاً عمده این زنان بیش از دو یا سه فرزند دارند، توان مالی‌شان از حد معمول جامعه بالاتر نیست اما نحوه مدیریت خانه و فرزندان و زندگی با درآمدهای معمولی زندگی در روزهای اخیر که حجم کارشان بیش از حد تصور شده است، برای من مایه تعجب بوده و هست.

نظم مفهومی موجود در خصوص جنسیت، گاه ذات حرکت آنها، معنای حاکم بر کنششان و ایده خود ایشان درباره فعالیت‌هایشان را به محاق می‌برد و ما را از شناخت دقیق‌تر این زنان و کنش‌هایشان محروم می‌کند.