یک شاعر افغانستانی می‌گوید: از شاعران و مدیران فرهنگی ایرانی می‌خواهم شعر و ادبیات فارسی در افغانستان را فراموش نکنند و هرچقدر می‌توانند برای بهبود وضعیت زبان فارسی و شعر افغانستان کمک کنند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: سید سکندر حسینی شاعر و نویسنده جوان و اهل بلخ افغانستان است که در شرایط فعلی افغانستان، یک‌تنه کار چند نهاد و ارگان را در حوزه شعر و زبان فارسی انجام می‌دهد. برگزاری ده‌ها کنگره شعر و داستان و مدیریت چند انجمن ادبی در کنار مدیریت کتابخانه عمومی فردوسی، گوشه‌ای از فعالیت‌های سید سکندر حسینی در افغانستان است.

از سکندر حسینی تا امروز یک گزیده‌شعر با نام «مویه‌های آمو» که مختص شعرهای خود اوست و دو مجموعه شعر گروهی با نام‌های «بوسه برگلوی نی»، مجموعه شعر عاشورایی معاصر افغانستان و «شاه شمشاد قدان» مجموعه شعر مهدویت افغانستان منتشر شده است. او همچنین رئیس انجمن ادبی خانه مولانا، رئیس کتابخانه عمومی فردوسی و رئیس انجمن هنر و ادبیات آئینی افغانستان می‌باشد.

به مناسبت برگزاری دهمین کنگره شعر و داستان عاشورایی افغانستان «واژه‌های تشنه» در قم، با این شاعر گفت‌وگویی ترتیب دادیم تا درباره فعالیت‌ها و وضعیت فعلی شعر و زبان فارسی در افغانستان با او گپ بزنیم. «جایگاه شعر در میان مردم افغانستان»، «حمایت نشدن از فعالیت‌های ادبی و فرهنگی در وضعیت فعلی افغانستان»، «نگاهی به انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان»، «بی‌توجهی نهادهای فرهنگی ایران به زبان و ادبیات فارسی در افغانستان»، «ارتباطات فردی بین شاعران ایرانی و افغانستانی»، «شعر سیدسکندر حسینی» و «بازتاب برنامه سرزمین شعر در فضای ادبی افغانستان» گوشه‌ای از موضوعاتی است که در بخش دوم این گفت‌وگو درباره آنها صحبت کردیم.

بخش اول این گفت‌وگو با عنوان «شعر را با نسخه‌های خطی شاهنامه، بیدل و حافظ آموختم» منتشر شده است.

در ادامه متن مشروح بخش دوم این گفت‌وگو را می‌خوانید؛

*حتی در ایران هم کمتر انجمنی است که این میزان فعالیت داشته باشد! جالب اینکه این برنامه‌ها بدون حمایت مالی و معنوی انجام شده‌اند. نه؟

متأسفانه بخش‌های فرهنگی هیچ بودجه‌ای برای این کارها ندارند و از طرفی جامعه افغانستان با شرایطی که دارد نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای فرهنگی ما باشد. از نظر اقتصادی هم دچار مشکلاتی است که همه این‌ها روی فعالیت‌های ما هم تاثیرگذار است. در چنین شرایطی طبیعتا روی بخش‌های فرهنگی کمتر سرمایه‌گذاری می‌شود. البته در طول ۲۰ سال گذشته هم همین اتفاق افتاده و کمتر روی فرهنگ سرمایه‌گذاری شده، اما نکته مهم این است که در حاکمیت قبلی نهادها و تشکل‌های خصوصی زیادی فعالیت داشتند و کشورهای مختلف از این فعالیت‌های فرهنگی حمایت می‌کردند.

اما در شرایط فعلی این کمک‌ها هم قطع شده است و ما کاملا متکی بر خود هستیم. البته این را هم باید بگویم که فعالیت‌های ادبی و ارتباطات ادبی هنوز در میان شاعران و نویسندگان وجود دارد، اما بیشتر بر پایه ارتباطات فردی است. مثلا ممکن است در جمع‌های دوستانه جمع شوند و شعر بخوانند و درباره شعر حرف بزنند. درواقع بخشی از فعالیت‌ها حالت شخصی و دوستانه پیدا کرده است و مثل سابق برگزار نمی‌شود.

* درباره کنگره شعر و داستان عاشورایی«واژه‌های تشنه» افغانستان هم صحبت کنیم. این کنگره چه زمانی تشکیل شد؟ اصلا چه شد به فکر تأسیس چنین جایزه‌ای افتادید؟

آغاز دهه ۹۰ بود که من به دنبال این بودم که یک دفتر شعر عاشورایی از شاعران معاصر افغانستان گردآوری و منتشر بکنم. نتیجه آن تلاش‌ها دفتری به اسم «بوسه بر گلوی نی» بود که در سال ۹۱ منتشر شد. اولین جرقه برگزاری کنگره در حوزه ادبیات عاشورایی از آن زمان کلید خورد. وقتی من داشتم روی این کتاب کار می‌کردم، با یک پیگیری تقریبا دو ساله، توانستیم آثار ۲۸ شاعر معاصر افغانستان را در این کتاب گردآوری بکنیم. کسانی که شعر عاشورایی گفته بودند، بسیار کم بودند. به همین دلیل تصمیم گرفتیم کنگره‌ای برگزار کنیم که به بهانه آن تولید اثر در حوزه شعر عاشورایی و شعر آیینی بیشتر شود. آنجا بود که کنگره شعر و داستان عاشورایی «واژه‌های تشنه» را پایه‌گذاری کردیم. در طول این سال‌ها هم هربار تحت عنوان یکی از انجمن‌های ادبی که داشتیم این کنگره را برگزار کردیم و این راه را ادامه داده‌ایم.

* انجمن ادبی مختص شعر آیینی هم در افغانستان وجود دارد؟

در طول چند سالی که من در قم حضور داشتم، یکی از پاتوق‌های همیشگی‌ام جلسه شعر آیینی استاد مجاهدی بود. حضور در همین جلسات باعث شد که من به تأسیس یک انجمن شعر آیینی در افغانستان فکر کنم. با همین ایده بود که سال ۹۷ انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان را تأسیس کردیم و از آن سال تا امروز کنگره واژه‌های تشنه را از طریق انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان برگزار می‌کنیم. به جز این کنگره برنامه‌های دیگری هم در حوزه شعر آیینی داشتیم؛ مثل کنگره شعر مهدویت، کنگره شعر فاطمی، کنگره شعر توحیدی، جشنواره برای پیامبر (ص) و یا تولید آلبوم‌های صوتی و تصویری از شاعران افغانستان و ایران.

الحمدلله طی این ۶ سال انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان کارهای بسیار ارزشمند و قابل توجهی در حوزه ادبیات دینی و ارزشی در فضای افغانستان انجام داده و نتیجه برگزاری این کنگره‌ها و جشنواره‌ها، آثار زیادی است که در حوزه ادبیات عاشورایی تولید شده است. مثلا در داستان عاشورایی دو مجموعه داستان منتشر کردیم؛ کتاب «نذر حلوای سرخ» و مجموعه داستان «گام‌های تشنه».

* پس نقش کنگره در افزایش کمیت و کیفیت آثار آیینی در شعر و داستان افغانستان زیاد و مهم است.

در کل کنگره شعر و داستان عاشورایی افغانستان برکات زیادی داشته است. سال اول که می‌خواستیم کتابی در حوزه شعر عاشورایی منتشر بکنیم، طی دو سال بررسی فقط ۲۸ شعر عاشورایی جمع کردیم، اما در دهمین کنگره واژه‌های تشنه که امسال برگزار شد، نزدیک ۶۰ شاعر، ۱۱۵ شعر فرستاده بود و در حدود ۵۰ شعر به مرحله نهایی این کنگره راه پیدا کرده بود. در بخش داستان ۳۱ داستان به مرحله نهایی این مجموعه راه پیدا کرد.

ممکن است این تعداد شعر و داستان در فضای ایران زیاد نباشد اما در فضای افغانستان قابل توجه است.

* فقط شاعران داخل افغانستان در این‌کنگره شرکت دارند؟

نه. تمام شاعران و نویسندگان افغانستانی می‌توانستند از داخل افغانستان، از ایران، از کشورهای اروپایی و از سراسر دنیا برای ما شعر و داستان بفرستند.

* می‌دانیم که ایران یکی از وظایف خود را تقویت ترویج زبان فارسی می‌داند. با در نظر گرفتن این‌رویکرد، حمایتی از طرف نهادهای فرهنگی ایران از انجمن هنر و ادبیات آیینی و مجموعه‌های شما شده؟

با توجه به این شرایط ما واقعا انتظار داشتیم که از ما حمایت کنند، اما متاسفانه فضا طوری بود که ما خودمان به مرور از انتظاری که داشتیم کم کردیم و فهمیدیم که قرار نیست کسی به ما کمکی بکند. من در همین اختتامیه کنگره که به تازگی برگزار شد، یک صحبت و درددل و گلایه‌ای را مطرح کردم. ما با جامعه ادبی ایران و تشکل‌هایی که متولی امور فرهنگی و ادبی هستند ارتباط خوبی داریم. آنها هم از کار ما شناخت دارند، اما متاسفانه تا امروز یک همکاری جدی و همه‌جانبه‌ای صورت نگرفته است. در طول این سال‌ها بارها سراغ بسیاری از این نهادها رفته‌ایم، اما بی نتیجه بوده ‌است.

سال گذشته نُهمین دور کنگره ما برگزار می‌شد؛ من سراغ یکی از این نهادها رفتم و قرار شد که آنها در برگزاری اختتامیه کنگره در داخل ایران کمک کنند. چون بخشی از شاعران ما در ایران هستند و ما در هر دوره سعی می‌کنیم اختتامیه‌ای را در ایران هم برگزار کنیم. خلاصه اینکه ما اختتامیه خوذمان را در افغانستان برگزار کردیم ولی اختتامیه کنگره در ایران برگزار نشد. در صورتی که ما روی حرف آنها حساب باز کرده بودیم و اگر می‌دانستیم قرار نیست مشارکت کنند، خودمان هرطوری بود کنگره را در ایران برگزار می‌کردیم. به همین خاطر شرمنده شرکت‌کنندگان و شاعرانی شدیم که از ایران برای ما شعر و داستان فرستاده بودند.

* به غیر از نهادهای فرهنگی که درباره کم‌کاری و بی‌توجهی آنها به زبان و ادبیات فارسی در افغانستان صحبت کردیم، شاعران و نویسندگان ایرانی چه‌قدر با شما همکاری داشته‌اند؟

نه. بسیاری از شاعران و نویسندگان ایرانی نگاه خوبی به شعر و ادبیات افغانستان دارند و با ما هم همدلی بسیار کرده‌اند. مثلا در کنگره‌های شاعران و نویسندگان ایرانی بدون دریافت هیچ حق‌الزحمه‌ای آثاری را که به کنگره‌های ما فرستاده شده بود داوری کردند و هرطور که می‌توانستند کمک کردند؛ شاعرانی مثل آقای سیدمحمدجواد شرافت که از شاعران خوب آیینی است یا استاد مجاهدی که به عنوان بزرگِ شاعران آیینی همیشه لطف و نگاه ویژه‌ای به شاعران افغانستان داشته‌اند. این همکاری‌های دوستانه و فردی بوده ولی تشکل‌ها و نهادهای فرهنگی متاسفانه سراغی از ما نگرفته‌اند.

بعضی تشکل‌ها هم بودند که ما درد و دغدغه خود ما را همراه‌شان مطرح کردیم، آنها هم همراه ما گریه کردند، اما هیچ کاری نکردند! در حالی که همان فرد می‌توانست همکاری‌های خوبی با ما داشته باشد و کمک‌های زیادی بکند.

* در مورد شعر خودتان هم صحبت کنیم. سخت نیست با گرفتاری‌ها شعر هم می‌نویسید؟

به هر حال باید کار کرد و تلاش کرد. هدف ما در این برنامه‌ها این است که تولید محتوا، تولید شعر و تولید اندیشه بکنیم و به نحوی دردها و دغدغه‌هایی را که داریم بیان بکنیم. مهم‌ترین دریچه و مهم‌ترین کار ما همین شعر است. باید دردها و دغدغه‌های خودمان را از این طریق و از این دریچه انعکاس بدهیم. به همین خاطر شعر نوشتن با همه این کارها و گرفتاری‌ها کار مهمی است و من سعی می‌کنم چشمه شعرم را جوشان نگه دارم.

* سخنی باقی مانده بخواهید به شاعران و نویسندگان ایرانی بگویید؟

به عنوان یک مدیر فرهنگی و ادبی می‌توانم به دوستان شاعر و به دوستان فرهنگی ایرانی خودم بگویم که شعر و ادبیات فارسی را در افغانستان، جوان‌ها و استعدادهایی را که در افغانستان هستند و در حوزه شعر فعالیت می‌کنند، اینها را فراموش نکنید. هرکسی در هر حدی و هر اندازه‌ای که می‌تواند برای بهبود وضعیت شعر و ادبیات در افغانستان کمک کند. ممکن است این کمک و همکاری معرفی یک شاعر باشد یا انتشار شعر یک شاعر در یک رسانه. یعنی کوچک‌ترین قدم هم به شعر و زبان فارسی در افغانستان کمک می‌کند و مهم است.

آن‌قدر درد و دغدغه وجود دارد که هر کمکی می‌تواند موثر باشد. من بسیاری وقت‌ها فقط حرف شاعرهای جوان را گوش می‌کنم و می‌بینم که همین گوش دادن به حرف این بچه‌ها کمک و دل‌گرمی بزرگی برای آنهاست.

*راستی!‌ اخیرا برنامه «سرزمین شعر» از تلویزیون ایران پخش شد که چند شاعر افغانستانی هم در آن حضور داشتند و اتفاقا به مراحل بالای این مسابقه هم رسیدند. این برنامه در افغانستان دیده می‌شد؟ بازخوردی دریافت کردید؟

بله. بازتاب بسیار خوبی در جامعه ادبی افغانستان داشت. با اینکه شبکه‌های تلویزیونی ایران در افغانستان موجود نیست، این برنامه را از طریق فضای مجازی دنبال می‌کردند و خیلی دوستش داشتند. شاهد بودم که جامعه ادبی افغانستان با دقت و با جدیت این برنامه را دنبال می‌کردند و برایشان تجربه شیرینی بود. چند روز پیش که با استاد علیرضا قزوه دیدار داشتم، این پیشنهاد را مطرح کردم که برای فصل بعدی این مسابقه، چند شاعر از داخل افغانستان به این برنامه بیایند که آقای قزوه هم استقبال کردند. صحبت‌هایی شده و امیدوارم که این اتفاق هم رقم بخورد. یکی از مسائل و یکی از نکته‌هایی که در جامعه ادبی ایران خیلی نسبت به آن غفلت شده، همین بود که کمتر شاعری از داخل افغانستان به برنامه‌های ایران دعوت شده است.

زمانی که من ساکن قم بودم، وقتی که یک برنامه مثلا بین‌المللی برگزار می‌کردند، همیشه مرا به عنوان شاعر افغانستانی دعوت می‌کردند؛ با اینکه من در قم بودم و از همان استان دعوت می‌شدم! باید این رفت و آمدها بین شاعران ایران و افغانستان شکل بگیرد. دیدید که یک‌بار شاعرانی مثل آقای قزوه، حامد عسکری، فاضل نظری و… به افغانستان رفتند و چقدر آن تجربه برایشان شیرین بود. مثلا حضور فاضل نظری در افغانستان یک اتفاق مهم و خوب بود. فاضل نظری در افغانستان خوانندگان و طرفداران زیادی دارد و خیلی‌ها شعرهای ایشان را حفظ هستند. این سفر، هم برای خود ایشان تجربه جذاب و به یادماندنی بود و دیدم که به تازگی درباره آن صحبت کرده‌اند، هم برای شاعران و علاقه‌مندان به ادبیات در افغانستان. امیدوارم که این اتفاقات بیشتر شوند و زبان فارسی در افغانستان برای دوستان ایرانی از اهمیت بیشتری برخوردار باشد.