انتظار این است که رئیس جمهور به خواست‌های مردم توجه کند و به آنها پاسخ دهد اما مسئله این است که رئیس جمهور تا چه اندازه می‌تواند و باید به خواستهای مردم توجه کند و آنها را عملیاتی کند.

به گزارش خبرنگار مهر، محمدباقر بابائی طلاتپه در یادداشتی نوشت: بی شک از عوامل مهم شکل‌گیری و دوام حاکمیت‌ها حضور مردم هستند، در حکومت‌های مردمی این مردم هستند که حاکمی را تائید و به روی کار می‌آورند و در تداوم حاکمیت وی نقش ایفا می‌کنند. انتظار این است که رئیس جمهور به خواست‌های مردم توجه کند و به آنها پاسخ دهد ولی رئیس جمهور تا چه اندازه می‌تواند و باید به خواسته‌های مردم توجه کند و آنها را عملیاتی کند؟ از نگاه قرآن و سیره پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سایر انبیا و امیرالمومنین علیهم السلام این امر چگونه می‌باشد؟ به طور کلی چه مقدار از انتظارات مردم مشروع و مقبول هستند؟

پاسخ کوتاه: رئیس جمهور، رئیس قوه مجریه است یعنی باید قوانینی را که در مجلس و سایر نهادهای قانونگذاری تصویب می‌شود، برای آنها آئین نامه و زمینه‌های اجرایی فراهم نماید و بر اجرا و اتمام آنها اهتمام و بر حُسن اجرای آنها نظارت داشته باشد. البته این نکته را نباید فراموش کرد که خواست‌های مردم متنوع هستند، برخی خواستها مشروع و مقبول بوده و خلاف قانون و شرع نیستند و برخی خواست‌هایی که مشروعیت دینی و قانونی ندارد. خواست‌های اول از مطالبات به حق مردم است که باید حاکمان و قوه مجریه و قضائیه باید زمینه‌ها و بسترهای اجرایی آنها را فراهم نمایند ولی در خصوص خواست‌های نوع دوم مانند کشف حجاب، ازدواج سفید تلاش قوا باید برای اصلاح و تغییر رویکردها و خواست‌ها باشد چون مشروع نیستند. چنانکه رهبری در خصوص کشف حجاب فرمودند: کشف حجاب هم حرام شرعی هم حرام سیاسی است (۱۵/ ۱ / ۱۴۰۲)

پاسخ تفصیلی: مشروعیت و مقبولیت از مولفه‌هایی است که با انسان شناختی و جهان بینی مردم ارتباط دارد، بنا به ادبیات قرآن خداوند آدمی را از خاک خلق کرده (آل عمران: ۵۹، صافات: ۱۱) و از روح خود در آن دمیده است (حجر: ۲۹، ص: ۷۲) از این رو دارای فطرت (روم: ۳۰) و طبیعتی (ق: ۳۰) است که هر کدام دارای ویژگی‌های خاصی است. از ویژگی‌های فطری انسان دین خواهی، توحید، حق، و قسط و عدل است (روم: ۳۰، شمس ۸) و از ویژگی‌های طبیعی انسان هلوع، جزوع، منوع (معارج: ۱۹- ۲۳)، قتور (اسرا: ۱۰۰)، ظلوم (ابراهیم: ۳۴)، جهول (تحزاب: ۷۲) و عجول بودن (اسرا: ۱۱) می‌باشد. خداوند ابزارهای شناختی عقل، گوش و چشم به او داده است (نحل: ۷۸، سجده: ۹، ملک: ۲۳ و مومنون: ۷۸) تا بتواند راه صحیح و سعادت آفرین انتخاب نمایند (النجد: ۱۰، الاعلی: ۱۴ و ۱۵) به همین جهت از او خواسته شده است که هر روز حداقل ۱۰ بار در نمازهای واجب از خداوند متعال راه صحیح و مستقیم خواسته شود «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» (الفاتحة: ۶) راهی که راه یافتگان (الحمد: ۷) با طی آن به رضوان الهی و بهشت برین دست یافته اند. (نساء: ۶۹، مریم: ۵۸ و قمر: ۵۵) و لذا از آدمی خواسته شده تابع آن راه شوند تا از مشکلات، چالش‌ها و پلشتی‌های دنیا رهیده شوند «وَ أَنَّ هذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَ لَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ» (الأنعام: ۱۵۳)

در این رویکرد آزادی در گرو فطرت و در اندازه آن است و انسان متعالی که طبیعتش تحت نظارت عقل است خواست‌هایش نباید از آن حد خارج شود (الشمس: ۹) و مشروعیت و مقبولیت خواست‌ها را نیز عقل و شرع تعیین می‌کند و انسانی که عقلش را در اختیار نفس قرار داده است (فرقان: ۴۳، جاثیه :۲۳) همواره زیاده خواه بوده و سیری ناپذیر می‌شود و نفس مهار اداره او را بدست می‌گیرد «کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ عِنْدَ هَوًی أَمِیرٍ» (نهج البلاغه، حکمت ۲۱۱) و مشروعیت و مقبولیت خواسته‌هایش تا جایی است که نفس را راضی کرده و از آن لذت ببرد.

وقتی به تحلیل عملکرد رهبران در رویکردهای مختلف نگاه می‌کنیم، نقش مهم مردم و پیروان در دست یابی به اهداف در همه آنها مشترک می‌باشد، هیچ رهبری و مدیری گرچه معصوم و پیامبر خدا باشد و یا فرعون روی زمین باشد بدون مردم هیچ کاری نمی‌تواند بکند؛ این مردم هستند که معصوم و پیامبر یا فرعون، نمرودها، چنگیزها و هیتلرها را در دست یابی به اهداف یاری می‌کنند و لذا اگر مردم اطاعت نکند و زیر بار دستورهای آنها نروند هیچکدام موفق نمی‌شوند. «لا رأی لمن لا یطاع» (خطبه: ۷۱) روز قیامت رهبرانی که با تبعیت مردم ظلم‌ها و کشتارهای کرده اند در جهنم، مردم به استغاثه الهی روی می‌آورند که حداقل این رهبران را چندبرابر عذاب کنید که خداوند می‌فرماید که هم آنها و هم شما مضاعف عذاب می‌شوید (اعراف: ۳۸ و احزاب: ۶۷ و ۶۸) به این دلیل که اولاً از آنها اطاعت کردید و ثانیاً فرامین آنها را بکار گرفتید و ثالثاً با کمک پیروان آنها ظلم و فساد می‌کردند و رهبران نیز مضاعف عذاب می‌شوند به این دلیل که مردم را منحرف کرده و در مسیر غلط هدایت کرده اند و با اطلاعات نادرست باعث انتخاب راه و روش نادرست شدند.

حضرت نوح علیه السلام حدود ۹۵۰ سال مردم را آشکار و پنهان دعوت به راه درست و حق می‌کند ولی جز تعداد انگشت شمار ایمان نمی‌آورند (نوح: ۶ و۵). که در نهایت حضرت شِکوه به درگاه الهی برده و به این دلیل آنها را نفرین می‌کند (نوح: ۲۶ و ۲۷) و در نهایت خداوند دستور ساخت کشتی داده (هود: ۳۷) و مؤمنان با آن نجات و بقیه غرق شده و مستقیم وارد جهنم شدند «أُغْرِقُواْ فَأُدْخِلُواْ نَارًا» (نوح: ۲۵)

براساس این منطق که مردم نقش مهمی در موفقیت مدیران و رهبران دارند امیرالمومنین علیه السلام وقتی مالک اشتر را به مصر می‌فرستد ۳ تا نامه می‌نویسد یکی برای مالک اشتر (نامه ۵۳) و دوتا برای مردم مصر (نامه ۳۸ و ۶۲) در نامه اول به بیان سبکی رهبری و مدیریتی می‌پردازد که انتظار دارد مالک آنرا در پیش گیرد و دو نامه بعدی به تبیین شخصیت مالک اشتر (نامه: ۳۸) و وضعیت جامعه و کاری که مردم با او کردند و علت این که بعد از ۲۳ سال چرا خلافت را پذیرفت (یعنی از بین رفتن اسلام و برگشت مردم از دین پیامبر) «اَلنَّاسُ قد رَجَعت عَنِ الاسلامِ، یَدعُون مَحقِ دیِنِ مُحمد صلی الله علیه و آله» و نقش مردم و کاری که باید انجام دهند (نامه: ۶۲) تا مردم با یاری مالک اشتر بر دشمنان غالب آیند لذا فرمود در خانه‌هایتان نمانید که به ستم و خواری گرفتار خواهید شد و بهره کمی از دنیا می‌برید بلکه بیدار باشید با تبعیت از مالک به دشمن بتازید و بدانید دشمن دنبال فرصت است تا از غفلت شما استفاده کرده و بر شما حمله کند. «مَن نَامَ لَم یَنُم عَنُه» (نامه: ۶۲)

بنابراین مدیران و رهبران باید به دیدگاه مردم توجه کرده و به مطالبات به حق آنها پاسخ دهند و به خاطر داشته باشند بدون آنها نمی‌توانند به اهدافشان برسند. ولی از این نکته قرآنی نباید غافل شد که رهبری نباید تابع نگاه مردم شود و به دنبال آنها راه بیافتد و نظرات آنها را دنبال کند و توسعه دهد بلکه باید سعی کند نظر آنها را در مسیر درست هدایت نماید؛ هیچ پیامبر و رهبر الهی بدنبال باورها و اعتقادات مردم راه نیفتاده بلکه تلاش کرده اند آنها را تغییر داده و اصلاح نمایند که در نهایت در حالت ناامیدی از تغییر آنها به از بین رفتن همه آنها راضی شدند که نفرین نوح (نوح: ۲۷) و حضرت موسی علیه السلام نسبت به فرعونیان از این نوع است «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَی أَمْوَالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُوا حَتَّی یَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِیمَ (یونس: ۸۸) ای پروردگار ما اموالشان را در مسیر فناء قرار بده و دل‌هایشان را نیز سخت کن تا ایمان نیاورند، تا در آخرت عذابی دردناک بچشند.

پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله این لعن را نکردند و با مردم مدارا داشتند تا فرصت توبه داشته باشند و به دعای ایشان این عذاب به آخرت واگذار شده است؛ (أنفال: ۳۳) از این آیه به دست می‌آید که وجود مبارک پیامبر و توبه و استغفار دو عامل باز دارنده از نزول عذاب آسمانی بر امت اسلامی است. بر اساس این آیه امیر مؤمنان فرمود:

«کَانَ فِی الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَکُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّکُوا بِهِ أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِی رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِی فَالاسْتِغْفَارُ» (نهج البلاغه، حکمت ۸۸) روی زمین دو وسیله امنیت از عذاب الهی بود. یکی از آنها (که وجود مقدس پیامبر بود) برداشته شد. هم اکنون به دومی (یعنی استغفار) تمسک جویید. سپس آیه فوق را تلاوت فرمود یعنی «وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» (انفال: ۳۳)

بنابراین وجود پیامبر اسلام و استغفار یا روی آوردن به درگاه حق تعالی ابزارهای است تا مردم به کمک آنها خود را در برابر بلاهای سخت و سنگین حفظ نمایند. اگر این دو عامل نیز برچیده شود، جوامع بشری هیچ گونه مصونیتی در برابر مجازات‌های دردناکی که به خاطر گناهان‌شان در انتظار آن هاست نخواهند داشت.مجازات‌ها در شکل حوادث دردناک طبیعی و یا در جنگ‌های خانمانسوز و ویرانگر یا اشکال دیگر آشکار می‌شوند، همان گونه که انواع مختلف آن را تاکنون دیده یا شنیده‌ایم.

و همین نفرین را از امیرالمومنین علیه السلام در مورد مردم کوفه داریم که فرمود خدایا! اینان از من خسته اند و من از آنان خسته؛ آنان از من به ستوه آمده اند و من از آنان دل شکسته؛ پس بهتر از آنان را مونس من دار و بدتر از مرا بر آنان بگمار. (نهج البلاغه / خ ۱۰۷)

قبل از این که کلام زیر امیرالمومنین علیه السلام شامل حال ما شود به خود آییم و عبرت گیریم (فاعتبروا یا اولی الابصار)

إِنَّ فِی سُلْطَانِ اللَّهِ عِصْمَةً لِأَمْرِکُمْ فَأَعْطُوهُ طَاعَتَکُمْ غَیْرَ مُلَوَّمَةٍوَ لَا مُسْتَکْرَهٍ بِهَا وَ اللَّهِ لَتَفْعَلُنَّ أَوْ لَیَنْقُلَنَّ اللَّهُ عَنْکُمْ سُلْطَانَ الْإِسْلَامِ ثُمَّ لَا یَنْقُلُهُ إِلَیْکُمْ أَبَداً حَتَّی یَأْرِزَإ الْأَمْرُ إِلَی غَیْرِکُمْ (نهج البلاغة: خطبه ۱۶۹)

پیروی از حجّت خداوند حافظ زندگی شماست، از حجّت خدا اطاعت کنید بدون اینکه سرزنش شوید و به آن مجبور گردید. به خدا قسم باید پیروی کنید وگرنه خداوند حکومت ا سلام را از شما خواهد گرفت، و آن را تا به دیگری منتقل نکند به دست شما نخواهد داد.