اردبیل_عبدالله میری، روحانی جوان روستای انزاب علیا با میدان دادن به جوانان و بهره‌گیری از انرژی جوانی و دانش اقدامات فرهنگی ارزنده‌ای را در سطح روستا عملیاتی کرده است.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها- مهری دادرس: هنوز «حجت الاسلام میری» را ندیده بودم، مدام در ذهنم سوال پیش می‌آمد که چطور یک طلبه جوان توانسته این همه اقدامات مهم فرهنگی، اجتماعی و اشتغالزایی را انجام دهد؟ برای دانستن جواب این سوال‌ها به سراغش رفتم، روحانی خوش اخلاق روستای «انزاب اولیا» سر ماجرا را برایمان فاش کرد.

*شروع فعالیتتان از چه زمانی بوده است

سال ۹۶ بود و من پایه دوم تبلیغات بودم که «آیت‌الله عاملی» نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اردبیل بنده را به یکی از محلات محروم و حاشیه نشین اردبیل فرستادند تا فعالیت‌های تبلیغاتی خود را شروع کنم.

من آن موقع یک طلبه جوان بودم و معاشرت زیادی با مردم نداشتم، مدتی گذشت و من بیشتر با مردم به خصوص جوانان انس گرفتم، در طی گفت و شنود صمیمانه با آنها مشکلاتشان را می‌شنیدم و گرفتاری‌هایشان را می‌دیدم.

من سعی می‌کردم تا در حد توان مشکلات آنان را حل کنم اما اینجای کار بود که متوجه برخی ضعف‌ها شدم، ضعف‌هایی که حل آن در توان و قدرت من نبود.

پس تصمیم گرفتم آستین بالا بزنم و تغییراتی در برخی حوزه‌ها انجام دهم اما دقیقاً نمی‌دانستم چه تغییراتی باید ایجاد شود از همین رو شروع به تحقیق و مطالعه کردم، ۲ سال گذشت و من بعد از معمم شدن برای ادامه فعالیتم به مسجد دیگری فرستاده شدم.

*چه چیزی برای فعالیت در حوزه فرهنگی به شما انگیزه می‌داد

همه چیز از یک سخن حضرت آقا شروع شد، در طول تحقیقاتم به سخنی از حضرت آقا برخوردم که فرمودند: «کار فرهنگی سرآمد همه امور است» این فرمایش آقا موجب شد در حوزه فرهنگی مطالعات بیشتری انجام دهم.

همزمان با اهالی محله جدید در ارتباط بودم و عمده مشکلات و دغدغه‌های آنان را می‌شنیدم، با مطالعه بیشتر در حوزه آسیب‌شناسی اجتماعی و فرهنگی و نیز با تحقیقات میدانی و شناخت ریشه‌ای مشکلات مردم، به این نتیجه رسیدم که باید برای انجام تغییرات، ابتدا سراغ کار فرهنگی مؤثر بروم و همین کار را نیز کردم.

*چه اقداماتی موجب بسط اهدافتان شد؟

در طول پنج سالی که در این محله بودم با شناسایی جوانان مستعد، مؤمن و فرهنگی اقدامات قابل ملاحظه‌ای در پیوند مسجد و مردم صورت دادیم.

وقتی تأثیر کار فرهنگی را در محل ماموریتم دیدم، تصمیم گرفتم کار خود را گسترش دهم، به مساجد مختلف می‌رفتم و فعالیت‌های فرهنگی انجام می‌دادم اما باز از خودم راضی نبودم، اهداف بلند پروازانه‌ای در سر می‌پروراندم، دوست داشتم در سطح وسیعی فعالیت کنم.

از قضا روزی که برای کاری به سازمان تبلیغات اسلامی رفته بودم، به بنده پیشنهاد شد به کار و فعالیت در روستاها بپردازم و ایده‌های فرهنگی‌ام را آنجا پیاده کنم.

*عکس‌العمل خانواده نسبت به تصمیماتتان چه بود؟

آن روز خیلی خوشحال بودم، احساس می‌کردم این کارها بتواند مرا راضی کند، با خانواده مشورت کردم چون رضایت آنها برایم مهمترین مسئله بود کار در روستاها یعنی، شاید نتوانم روزها و ماه‌ها آنها را ببینم و این دوری برای خانواده‌ام سخت بود، به لطف خدا، خانواده‌ام از این کار مهم استقبال کردند تا من با انرژی بیشتر عازم روستا شوم.

روستای انزاب علیا، روستایی که ۷۰۰ خانوار و یک هزار و ۷۰۰ نفر جمعیت داشت و برای پیشبرد اهداف فرهنگی‌ام بهترین روستا بود.

تشکیل شورا در بخش مختلف این فعال فرهنگی و تبلیغی بعد از دو سه روز اقامت در روستا و شناسایی مشکلات مردم، تصمیم گرفتم خانواده را هم به روستا بیاورم، آن موقع دو فرزند پسر داشتم که بعدها خداوند فرزند پسر دیگری را نیز به ما هدیه داد.

*از مسیر سپردن کار به جوانان بگویید

وقتی دیدم وضعیت اقتصادی اهالی تعریفی ندارد، فرهنگ در روستا در گوشه‌ای غریب افتاده و عمران روستا فرسنگ‌ها با ایده آل انقلاب فاصله دارد تازه فهمیدم نمی‌شود چند روزه این مشکلات را حل کرد.

مردم گرفتار بودند و من هرگز نمی‌توانستم آنها را کامل درک کنم ولو اینکه در کنارشان زندگی کنم، مثل آنها غذا بخورم و همراهشان باشم، این چنین بود که تصمیم گرفتم خانواده‌ام را به روستا بیاورم. با این کار خودم نیز به آرامش رسیدم.

چند روز بیشتر نگذشته بود و هنوز کامل ساکن نشده بودیم اما در این مدت کم با چند تن از ریش سفیدان و جوانان کارگروهی تشکیل دادیم.

مشکلات مختلف را شناسایی و برای حل آن به بحث و گفتگو پرداختیم، اوایل کار برخی از ریش سفیدان نمی‌توانستند به جوانان اعتماد کنند اما با اصرار و پافشاری زیاد آنها را متقاعد کردم که باید به جوانان میدان داد و از انرژی جوانی و دانش آنان استفاده کرد.

*انتخاب شورای روستا چگونه اتفاق افتاد؟

چنین بود که با مشورت و هم اندیشی قدم اول برای حل این مشکلات را در انتخابات شورای اسلامی شهر دیدیم، با همفکری‌هایی که با مردم داشتیم افراد مؤمن، معتقد و مقبول اهالی روستا را برای شورای روستا انتخاب کردیم.

سپس به فکر تشکیل شورای محلی افتادم و بلافاصله با کمک افراد معتمد روستا و جوانان، شورای محلی تشکیل شد. یکی از مزیت‌های مهم شورای محلی انجام راحت و مؤثر ایده‌های فرهنگی در بین روستا بود.

*چگونه به فکر تشکیل شورا فرهنگی افتادید؟

بررسی و انجام اقدامات فرهنگی در روستا نیاز به شورای تخصصی داشت، شورایی که هم با مسجد تعامل بیشتری داشته باشد هم در حوزه فرهنگی صاحب تجربه و تخصص باشد.

این مهم سبب شد با همیاری و همکاری رئیس شورا، رئیس هیأت امنای مسجد، فرمانده پایگاه بسیج، امام جماعت روستا و دهیاری، شورایی تحت عنوان شورای فرهنگی تشکیل شد که طرح‌های کلان فرهنگی در آنجا مطرح و برای اجرا به مسجد سپرده شود.

بعد از تشکیل شورای فرهنگی ۵ کارگروه تشکیل دادیم هیأت، جوانان، بانوان، قرآن و رسانه که هرکدام متشکل از ۵ نفر بود که این گروه‌ها موظف به اجرای فعالیت‌های فرهنگی مرتبط با کارگروه خود بودند.

*از چگونگی تشکیل شورای هم اندیشی اشتغال بگویید

یکی از معضلات اهالی روستا بیکاری بود، بیکاری که منشأ اصلی فساد و بزهکاری اجتماعی ست. بارها دیدم مردم روستا بخاطر مشکلات مالی و بیکاری نسبت به نظام نیز دلسرد شدند و به آینده نا امید هستند، مردمی که می‌دیدم به انقلاب و نظام تعصب دارند ولی فشار اقتصادی موجب نارضایتی در آنها شده است.

به واسطه ارتباطی که با بنیاد برکت داشتم و رایزنی‌هایی که صورت گرفت، موضوع را مطرح کردم، با عنایت ویژه مسئولین بنیاد برکت، مقرر شد شورای هم اندیشی برای ایجاد اشتغال جوانان تشکیل دهیم.

سپس به شناسایی افرادی پرداختیم که نیاز به اشتغال دارند اما زیرساخت لازم برای انجام آن را ندارند.

بعد از دوندگی زیاد و رایزنی شبانه روزی توانستیم سرمایه لازم برای اشتغال ۴۰ نفر از اهالی روستا را از طریق بنیاد برکت فراهم کنیم. از جمله کارهای مهمی که در حوزه کارآفرینی اهالی روستا انجام دادیم به احداث کارخانه جو پوست کنی، زغال فشرده، پرورش قارچ و.... می‌توانیم اشاره کرد.

یکی دیگر از دغدغه‌های مردم مشکل مسکن و راه بود، مشکلی که تمام امور مردم را تحت تأثیر قرار می‌داد و مطالبه روزانه مردم در مسجد بود.

در همین حوزه وارد عمل شدیم و در جریان تعامل مصرانه با بنیاد مسکن و کمیته امداد امام (ره) اقدامات عمرانی در روستا آغاز شد.

زیرسازی و آسفالت راه‌های روستا، ساخت مسکن برای محرومین با همکاری قابل تحسین سپاه پاسداران از جمله اقدامات عمرانی ما در این روستای محروم بود.

شغل اجدادی مردم روستای «انزاب علیا» کشاورزی است، وقتی با چند تن از کشاورزان حرف زدم، متوجه شدم رضایت نسبی نسبت به کار خودشان دارند، این رضایت توجهم را جلب کرد تا از حاج آقا علت کار را جویا شوم.

*مهمترین علت رضایت مردم نسبت به حوزه کشاورزی را چه چیزی می‌دانید؟

حاج آقا در جوابم لبخندی زد و گفت: کار خاصی انجام ندادیم.

با توجه به اینکه شغل اهالی کشاورزی است و ادوات کشاورزی فراوانی دارند، متأسفانه خیلی موارد پیش می‌آید که این ادوات توسط افراد ناشناس به سرقت می‌رود و کشاورزان عزیز ما با دردسر مواجه می‌شوند.

از همین رو با مشورت با جوانان غیور روستا که اکثریت بیکار بودند، تصمیم گرفتیم از صاحبان مزارع به ازای هر هکتار ۲۰۰ هزار تومان هزینه نگهبانی دریافت کنیم و در مقابل این جوانان از مزارع آنها محافظت کنند که این چنین هم شد، با این اقدام هم امنیت به روستا بازگشت و هم منبع درآمدی برای این جوانان شد.

مسجد فقط برای انجام فرایض دینی نیست. این را همه ما از بزرگان دینی بارها شنیدیم. ما در این راستا با کمک کارگروه‌های فرهنگی، با برگزاری برنامه‌های متنوع و شاد، فضای متفاوتی در مسجد فراهم کردیم.

به طوری که هر دو مدرسه روستا، فعالیت‌های مذهبی و جشن‌های خود را در مسجد برگزار می‌کنند، همچنین توانستیم تجهیزات ورزشی قابل توجهی برای مسجد تدارک ببینیم که بعد از نماز، کودکان و جوانان از آن استفاده می‌کنند.

*از اولین تجربه مصالحه خود در روستا بگویید

اولین مصالحه قتل در روستا وقتی من هنوز به روستا نیامده بودم متأسفانه یک خانم، همسر خود را به قتل رسانده بود. مادر مقتول که تنها اولیای دم بود، به هیچ وجه حاضر به گذشت نبود، بارها رفتیم و آمدیم و جواب مثبت نگرفتیم.

دلم برای ۲ کودکی می‌سوخت که پدرشان را از دست داده بودند و قرار بود مادرشان نیز به دار مجازات آویخته شوند، دوباره رفتیم و تلاشمان قانعش نکرد تا اینکه با توسل بر امام مظلومان امام حسین (ع) در روز تاسوعا با اهالی روستا، پرچم به دست به درب منزل مادر مقتول رفتیم، اول قبول نکرد، مادر بود و دلش در مرگ فرزندش تیکه تیکه شده بود.

گفتم مادر این پرچم آقا امام حسین است. پرچم آقا را رد می‌کنی؟ گویا آب سردی بر سینه داغش ریخته شد. نشست و چیزی نگفت. سپس دیدم آرام گریه می‌کند. کنارش نشستم و زار زار با او گریه کردم. وقتی کمی آرام شد با چشم‌های غمگینش گفت: به خاطر خدا به خاطر امام حسین گذشتم و چه خوب تو آمدی وگرنه شاید این اتفاق نمی‌افتاد. مادر دل‌شکسته رضایت داد و نوه‌هایش به آغوش مادرشان برگشتند.

*افتخاراتتان در این روستا یکی دوتا نیست! برای مخاطبان خبرگزاری مهر از دیگر اقدامات خودتون بفرمائید.

به لطف خداوند در ابتدای امسال روستای «انزاب علیا» به عنوان قطب فرهنگی بخش مرکزی و مسجد روستا جز ۱۰ مسجد برتر کشوری از طرف بنیاد هدایت و بنده نیز جز ۱۴ امام برتر در طرح همدلی انتخاب شدم.

همه ما در قبال لباسی که بر تن می‌کنیم مسئول هستیم فرقی نمی‌کند در چه صنفی باشیم اما احساس می‌کنم مسئولیت روحانیت خیلی بیشتر از بقیه است چرا که مستقیم با اعتقادات و گرایشات مردم سر و کار دارد.

خدایی ناکرده با کوچک‌ترین اهمالی از سوی روحانیت نتایج غیرقابل جبرانی به دست آید و بالعکس، وقتی مردم ببینید روحانیت نیز همچون آنها، در کنارشان با درد و غم‌هایشان زندگی می‌کنند، دیگر دروغ‌های شبکه‌های معاند و دشمنان انقلاب را باور نخواهند کرد.

به گزارش خبرنگار مهر، امیدواریم همه روحانیون با ایجاد رابطه گرم و صمیمی با مردم جامعه را به سوی جامعه آرمانی و امام زمانی سوق دهند و ان‌شاالله خداوند به ما توفیق دهد با زندگی سالم شایسته پوشیدن این لباس مقدس باشیم.