استاد فلسفه دانشگاه تهران گفت: موضوع تفکیک وجود از ماهیت به زمان بوعلی سینا باز می‌گردد مطرح شد و از این جهت می‌توان به اهمیت سنت اندیشه ایرانی در زیست جهان مدرن پی برد.

به گزارش خبرنگار مهر در آخرین روز از همایش بین المللی «کانت و جهان معاصر» که عصر روز گذشته (سه شنبه ۲۹ آبان) در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه برگزار شد، سید حمید طالب زاده استاد دانشگاه تهران درباره موضوع «کانت و سنت اندیشه ایرانی» سخنرانی کرد.

وی با اشاره به اینکه به نظر کانت، «وجود» یا «بودن» محمولی حقیقی نیست گفت: وجود به هیچ عنوان در محتوای ابژه اخذ نمی‌شود. وجود در ذهن و در ترکیب یک گزاره منطق عمومی در رابطه میان موضوع و محمول ظاهر می‌شود، در حالی که در منطق استعلایی، ابژه به نحو استعلایی متصف به وجود می‌شود؛ اتصافی که دلالت بر فرانه‌ی (وضع) ابژه به وصف ابژکتیو دارد.

طالب زاده افزود: دوگانگی میان وجود به منزله وضع کردن ابژه و محتوای ابژه با ردیابی پیشینه فلسفی، به تفکیک وجود از ماهیت نزد بوعلی سینا باز می‌گردد. جدایی وجود و ماهیت در تاریخ فلسفه، طنینی دراز آهنگ پیدا کرد و پس از فرازونشیب های بسیار، حالا بار دیگر در اندیشه کانت به وضوح نمایان می‌شود. در نتیجه بدون هیچ بزرگنمایی و دعوی، ناموجه می‌توانیم مشارکت سنت اندیشه ایرانی را در شکل گرفتن یک اهتمام تاریخی در فلسفه شاهد باشیم می‌توانیم از نو به میراث فکری این مرزوبوم بنگریم و نظاره کنیم که تا چه میزان در قوام زیست جهان مدرن مشارکت داشته است و زین پس چگونه می‌تواند به جای تعارض همچنان با آن همزیستی و دادوستد داشته باشد.

آخرین سخنران این مراسم شهرام پازوکی استاد مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه بود که درباره «کانت و تفکر مدرن» سخنرانی کرد.

وی گفت: در تاریخ نویسی های عمومی معمولاً از سه دوره قدیم، میانه و جدید یاد می‌کنند. منشأ این تقسیم بندی، تاریخ مدرن است و اعتباری که تاریخ یا زمانه جدید (The new age) یافت. تاریخ جدید از همان ابتدای ظهورش، (عصر مدرن " Themps moderns") نامیده شد و به تدریج در اواخر قرن هجدهم، اولین بار هگل عصر مدرن را نه یک برهه تاریخی- تقویمی صرف بلکه دال بر یک دورهٔ (epoch) تاریخی-فکری بشر اطلاق کرد که هویتی ممتاز و یگانه دارد و مبین تفکری مدرن یا مدرنیته است با شئون و جنبه‌های گوناگون آن.

وی افزود: بدین قرار مدرنیته به صورت یک مسئله فلسفی که در اندیشه هگل در رأس همه مسائل فلسفی است، مطرح شد. هگل رکن رکین مدرنیته را در خودآگاهی بشر می‌دانست که در cogito دکارت اظهار شد و با آن دورۀ مدرن آغاز شد. اما هگل وارث کانت است و او وارث دکارت.

این استاد فلسفه ادامه داد: دکارت است که سنگ بنای آنچه به نام سوبژکتیویسم خوانده شد، نهاد و بر مبنای آن تفسیر جدید (مدرنی) از هستی و حقیقت کرد ولی کانت این بنا را ساخت و معماری آن را به عهده گرفت و به آن نظم و نظام (سیستم) داد، بی آنکه آن را به عنوان یک عهد و دوره تاریخی، یعنی دوره مدرن، شناسایی کند.