به گزارش خبرنگار مهر، نمایشگاه انفرادی فواد شریفی با عنوان «سینما در حضور دیگران» عصر جمعه دوم آذرماه در گالری ِایت/ کیوب واقع در خیابان موحد دانش (اقدسیه)، مجتمع آواپلت افتتاح میشود و تا ۲۳ آذر ادامه خواهد دارد.
این نمایشگاه اختصاص به نمایش نسخههای محدود، بازتولید منتخبی از پوسترهای سینمای ایران دارد که شامل آثاری از فرح اصولی، آرش صادقی، علیاکبر صادقی، قباد شیوا، ابراهیم حقیقی، محمد شیروانی، فرشید مثقالی، آیدین آغداشلو، ایمان صفایی، مرتضی ممیز، ساعد مشکی، پرویز محلاتی، احمد میرشکاری، احمد مسعودی، عباس کیارستمی، فرهاد فزونی، رضا عابدینی، عزیز ساعتی، محمدعلی حدت، محمدعلی باطنی و ایمان راد است.
در بیانیه این نمایشگاه به قلم بابک کریمی آمده است: «بیش از یک قرن پیش، در آغازین روزهای اختراع سینما، ماکسیم گورکی برای نخستینبار پا به سینما گذاشت و پس از مواجهه با فیلمی که روی پرده جان گرفتهبود به شگفت آمد و کلماتی به تنِ کاغذ ریخت: «دیشب در قلمروی سایهها بودم؛ دنیایی که بهخودیخود شوق اینگونه دیدن را برمیانگیزد: شوق تماشای تصاویر زنده.»
میشود برای توصیف پروژه «سینما در حضور دیگران»، به تأسی از گورکی که گفت «پوستر فیلم سایه آن است»، «سایه بلند فیلم»، بلند به این معنا که این سایه چنان است که انگار جوهره فیلم را در خود گنجانده؛ پر هیبتی است ایستا و برگرفته از تصاویر متحرک و زنده که حافظه ما را ارجاع میدهد به فیلمی از سینمای ایران. در واقع ما در پی مواجهه با پوستر / سایههای این نمایشگاه سفر میکنیم به دل تاریخ سینمای ایران و هر پوستری فیلمی را در ذهنمان، پیشِ روی چشمانمان، احضار میکند. نتیجتاً امکان پیدا میکنیم «در حضور دیگران» بخشهایی از سینمای ایران را ورق بزنیم به واسطه تصاویری حکشده روی کاغذ، به همراه چند اسم، چند نماد از هر فیلم، و گرافیکی تکین.
نطفه پروژه «سینما در حضور دیگران» در سال ۱۳۹۲ بسته شد، در تماسی که فؤاد شریفی با عباس کیارستمی گرفت و از او خواست پوستر «سیاه و سفیدِ» سهراب شهیدثالث را سیلکاسکرین کند. همین قدم اولیه به پروژه «پلاکاتها» در زمستان ۱۳۹۳ انجامید و انگیزهای شد برای بهجد اندیشیدن به چاپ پوسترهای بیشتری از سینمای ایران. از همینجا بود که چالشهای بسیاری رخ نمایاندند که از آن جملهاند: در دسترسنبودن شماری از پوسترها و فایل آنها، دشواری مرمت فایلهای موجود، روند پرپیچوخم ارتباطگرفتن با طراحان پوسترها یا کارگردانان فیلمها (به شرط حیات)، فراهمآوردن کاغذ و رنگ و شابلونِ مطلوب برای هر پوستر، و دستآخر ایده طراحی دیگربارِ پوستر چند فیلم. هرچه بود و هرچه گذشت، عاقبت هفتاد و اندی پوستر در این پروژه گرد آمدند تا تلاقیگاه طراحی و گرافیک و سینمای ایران در مقاطعِ درخورِ توجهاش باشند.
برگردیم به گورکی. وی به مخاطبانش میگفت سینما شیوه شبحگونه دیدنِ جهان است و «کاش میدانستید بودن در آنجا چه حس غریبی دارد. زندگی نیست، سایه زندگی است». میشود باز هم به تأسی از گورکی تجربه این نمایشگاه برای مخاطب را به دیدنِ جهانِ فیلمها به شیوهای شبحگونه مانند کرد و آن را دمی تأنی دانست در حس غریبی از احضارِ سالیانِ رفته بر سینمای ایران. این پروژه دیروزِ سینمای ما را امروز میکند تا هم دیگر بار بر هنر طراحی پوستر تأمل کنیم و هم بر حال و روز سینمای ایران و ظرفیتش برای خلق پوسترهایی جاویدان از فیلمهای این دوران.»