بیست و هشتمین قسمت از سری جدید برنامه سینمایی «هفت» شامگاه ۲ آذر با حضور علیرضا خمسه از شبکه نمایش پخش شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، بیست و هشتمین قسمت از سری جدید برنامه سینمایی «هفت»، شامگاه جمعه ۲ آذرماه از شبکه نمایش پخش و برنامه با گرامیداشت یاد زینب علیپور خبرنگار روزنامه جام جم آغاز شد.

در میز گفتگوی ویژه علیرضا خمسه به «سینمای کمدی» پرداخت.

فلسفه آفرینش، شادمانی است

علیرضا خمسه در ابتدای این برنامه درباره سینمای صامت کمدی گفت: فکر می‌کنم که اگر ما بتوانیم فلسفه‌ای را از دل جهان خارج کنیم آن فلسفه شادمانی است. یعنی انسان زاده شده است برای زیستن شادمانه بنابراین هر فعالیت انسانی در طول تاریخ در راستای همین امر بوده است. به همین دلیل من سینمای کمدی را ارجح می‌دانم. ما در رشته پانتومیم می‌گوییم که هر بازیگری پیش از اینکه بیان و صدا یاد بگیرد باید زبان بدن را بلد باشد. سینما نیز از این قاعده مستثنی نیست.

خمسه درباره جری لوئیس گفت: من در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم و سینما در خانواده ما خوشایند نبود. تنها ایام نوروز سینما برای ما امکان پذیر بود. در آن ایام یکی از سینماها نورمن ویزدوم را نشان می‌داد و یکی از سینماها جری لوئیس را نشان می‌داد.‌ جری لوئیس بت سینمای کمدی من بود. بعدها اما متوجه شدم که جری لوئیس آن‌طوری که من در ذهنم ساخته بودم، نیست.

کمدی اگر انتقادی نباشد مبتذل می‌شود

وی درباره نقش دوبلورها در شناخت مردم از سینمای جهان گفت: ما در ایران دوبلورهایی داشتیم که سینمای جهان را با آن‌ها شناختیم. ما سینمای جری لوئیس را بدون حمید قنبری نمی‌توانیم تصور کنیم. سینمای کمدی به امثال این آدم‌ها مدیون است.

این بازیگر تصریح کرد: حافظ می‌گوید «کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد...». نکته در اینجاست که اگر خاطر حزین نباشد قطعا کمدی هم‌ پیشرفت می‌کند. بخشی از سرمایه های ایران زمین در اصفهان است به همین دلیل مردم آنجا روحیه شوخ‌طبعی بیشتری هم دارند. عجیب نیست که کمدین‌های خوبی هم داشته‌ باشد. مرحوم ارهام صدر یکی از الگوهای من در بازیگری بود زیرا یک کمدی انتقادی ارائه می‌کرد. کار کمدی اگر انتقاد نداشته باشد به ابتذال می‌رسد. به نظر من هر چیزی که بیهوده باشد، مبتذل است. همچنین در استان‌های گیلان، آذربایجان، فارس و... هنرمندان زیادی داشتیم. می‌خواهم بگویم که کمدی ایران فقط به اصفهان خلاصه نشده بود و در هر گوشه‌ای از سرزمین که سرخوشی باشد کمدی متولد می‌شود.

اگر امید نباشد کمدی خاکسترنشین می‌شود

وی تاکید کرد: در ایام جنگ، مقاومت و ایام عادی زندگی باید امید در دل ملت باشد. مردم اگر امید نداشته باشند کمدی خاکسترنشین می‌شود. یک روز به آقای مهرجویی گفتم شما که شاهکاری مانند «اجاره‌نشین‌ها» ساختید چرا دومی را هم‌ نساختید؟ به من گفتند که «خمسه دیگر دل و دماغ ندارم!» کمدی ما اکنون زمین‌گیر شده است و نیاز به رنسانس و روح امید دارد.

بهروز افخمی پرسید: به نظر شما کدام کمدین ها اکنون خوب هستند؟

خمسه گفت: من دوست دارم در محفل خصوصی‌تری درباره همکارانم صحبت کنم‌. اما باید بگویم که ما نیاز به فیلمسازان جوان‌تر داریم که هوای تازه‌ای به پیکر ناخوش سینما دمیده شود.‌ من از مدیران سینمای امروز کمی شاکی هستم زیرا سیاست ها به گونه ای ریل‌گذاری شده است که اکنون فیلم‌های کمدی ما اخلاقی نیستند. کمدی راستین کمدی است که مردم درون آن خودشان را می‌بینند. دوست دارم مدیران به گونه‌ای ریل‌گذاری کنند که من به جای اینکه در یک کمدی شلخته بازی کنم، در یک فیلمی بازی کنم که ۲۰ سال دیگر نیز قابل دیدن باشد.

وی افزود: امروز گوشی را چک می‌کردم و دیدم که آقای جبلی گفته‌اند با پرسش و پاسخ با مردم متوجه شدم ۶۴ درصد مردم زندگی شخصی‌شان را در سریال‌های تلویزیونی ندیده‌اند. اگر من مصائب و مشکلات خودم را در فیلم کمدی نبینم احساس می‌کنم که مسخره‌بازی می‌کنند. سریال‌های موفق دهه ۷۰ این ویژگی را داشتند به همین دلیل مردم زیادی با آن‌ها همذات‌پنداری می‌کردند.

ما نیاز به بخشندگی و مهربانی داریم

خمسه درباره معرفی استعدادها گفت: من از سال ۱۳۶۰ تا همین امروز به وظیفه تربیت بازیگر مشغول هستم. همچنین در ۳ جشنواره داور بوده ام و هرکجا که می‌روم با استعدادهای جوان زیادی مواجه می‌شوم. این سینما باید به جایی برسد که مردم دیگر کمدی بزن و بکوب نگاه نکنند بلکه کمدی‌هایی از جنس «اجاره‌نشین‌ها» و کارهای آقای تبریزی ساخته شود که پر از بازیگران جوان هستند. باید بگوییم که چرا آقای محمدرضا هنرمند و پرویز پرستویی دیگر کار نمی‌کنند؟ همه ما معنی بسم الله الرحمن الرحیم را می‌دانیم اما از آن در رفتارهای خود الگو نمی‌گیریم. بخشنده مهربان باید سرلوحه تولیدات سینما و تلویزیون ما باشد. اگر شخصی مانند خمسه یک جایی اشتباه کرد نباید عملکرد و عبادت‌های ۲۰ سال او را کنار بگذاریم.

خمسه در پایان گفت: اکنون یک کار برای یک پلتفرم بازی می‌کنم. یک کار باارزشی هم قرار است تولید شود که محصول مشترک ایران و چند کشور است و تلفیقی از بازی رئال و انیمیشن است.

«گوبلز و پیشوا» فیلمی تبلیغاتی است

همچنین در ادامه میز سینمای جهان با حضور آرش خوشخو و رضا صدیق به نقد و بررسی فیلم «Goebbles and the Führer» اختصاص داشت.

خوشخو عنوان کرد: فیلم خوبی نبود و به لحاظ بازیگری، کارگردانی، متن، دیالوگ کار ضعیفی بود. همچنین به نسبت فیلم «سقوط» خیلی فیلم ضعیف تری بود اما نکته جالب فیلم این بود که نازی‌ها جنایت های زیادی انجام دادند اما بخشی که مربوط به یهودی‌ها است، رها نمی‌کنند. ۱۶ میلیون فرد شوروی در جنگ کشته شده است که بیشتر آن‌ها مسیحی بوده اند اما انگار آن بخش از کشتار برای وجدان آلمان‌ها مهم نیست. در همان دوران مساله مهاجرت یهودی‌ها به فلسطین شکل می‌گیرد که در این اتفاق ما ‌با توافقی مواجه بودیم که در آن قرار شد بخشی از یهودی‌ها به فلسطین بروند اما این نکته را هم فراموش می‌کنند.

صدیق عنوان کرد: فیلم تماما درحال تبرئه کردن مردم آلمان از هیتلر و جنایت‌هایی است که او انجام داده است. ما سال‌هاست که در اسکار چیزی از سینمای آلمان نمی‌بینیم. فیلم حتی نتوانسته است یک مستند خوب باشد. امروز اتفاقا این زاویه دید باید از آلمان حرکت کند و به سمت یهود برود و کاری که با فلسطین می‌کند.

خوشخو عنوان کرد: ما سینمای آلمان دهه ۷۰ را می‌شناسیم. در دهه ۸۰ به بعد در آلمان فیلمسازان خوبی آمدند که با فیلم‌های خوبشان جذب هالیوود شدند اما در هالیوود محو شدند.

صدیق در پایان بیان کرد: در این دوره از زمان که حجم جنایت در فلسطین به این اندازه بالاست ساخت چنین فیلم‌های اگزوتیک و این جنس از پروپاگاندا نشان می‌دهد که به یک بن بستی رسیده‌اند. به این معنی که به صورت فرمالیته فقط فیلم ساخته می‌شود. به نظرم این‌ جنس فیلم‌ها سینمای ورشکسته هستند.

نقد در ایران بخشی از جریان روشنفکری بوده است

همچنین میز پرونده ویژه با حضور سید حسن حسینی و امیر قادری به موضوع «نقدِ نقد» اختصاص داشت.

حسینی در ابتدا عنوان کرد: اولین نوشته درباره یک فیلم از ماکسیم گورکی است که برای نمایش فیلم «ورود قطار به ایستگاه» ساخته برادران لومیر نوشته است. او در آن نوشته گفته است که هدف پدیده سینما تجاری است. در نقد حرفه ای فرانک ئی وودز اولین نقد حرفه را نوشته است یعنی نقد تقریبا ۱۱۶ سال قدمت و تاریخ دارد. در غرب این مساله تفکیک شده است اما در ایران به هر کسی که درباره سینما می نویسد، منتقد می‌گوییم. ما یک نقد آکادمیک و یک نقد رسانه ای داریم. نقد آکادمیک نوعی خوراک به نقد رسانه‌ای می دهد.

امیر قادری گفت: نقد از ابتدا بخشی از صنعت سینما نبوده و بخشی از جریان روشنفکری بوده است. همین امر باعث شد که بزرگترین آسیب به نقد فیلم وارد شود زیرا باعث شد که خیلی از اطلاعات جریان روشنفکری مانند مقدس‌سازی، طبقه‌سازی و ... وارد نقد فیلم شود. وقتی شما برخی فیلم ها، ژانرها و آدم ها را مقدس می کنید درواقع یک عمل اجتماعی سیاسی انجام داده اید نه یک عمل هنری. امروزه شاید کسی یادش نیاید اما زمانی گفتن اینکه فیلم وحشت فیلم خوبی است، یک تابو بود.

وی درباره تاثیر «مجله فیلم» در پیشرفت نقد فیلم در ایران گفت: من کارم را از «مجله فیلم» شروع کردم و همچنین یک خواننده جدی «مجله فیلم» بودم. به نظرم هوشنگ گلمکانی سردبیر خیلی خوبی بود و مطلب خوب را می شناخت. او در بالا بردن سطح نثر در نقد سینمایی بسیار موثر بود.

اجازه نقد برخی شخصیت‌ها نداریم

حسینی گفت: جامعه روشنفکری ایران نوعی مقدسات سکولار دارد و خیلی نمی توان به آن حیطه نقدی وارد کرد زیرا یکسری واکنش‌ها را به همراه دارد. یعنی یکسری فیگورها در ادبیات، سینما و هنر وجود دارند که فرای نقد هستند و اجازه بحث درباره آن‌ها داده نمی شود.

امیر قادری گفت: اینکه شما بخش عمده و رنگارنگ سینما را در یک قالب بگذارید و مثلا بگویید فیلم فارسی کار غلطی است و نشان از کم سوادی دارد زیرا تمام این فیلم ها مجموعه ای از ارزش های بسیار گسترده با ارجاعات پیچیده اجتماعی هستند. شما به این سادگی نمی توانید طیف گسترده ای از فیلم هایی مانند «سلطان قلب ها» و فیلم فارسی های بی سر و ته را کنار هم بگذارید.

قادری عنوان کرد: متاسفانه امروزه نیز الگوهای اشتباه گذشته از بین نرفته است و مثلا سینمای عامه پسند را مقابل سینمای هنری قرار می دهند. اینگونه تقسیم بندی ها بیشتر مناسب کار سیاسی و ایدئولوژیک است نه نقد سینمایی. مانند همه پدیده های تاریخی که تکنولوژی نقش مهمی در به وجود آمدن آن‌ها داشته است. قطعا دوران دیجیتال هم بر نقد فیلم تاثیر گذاشته است. قبلا ما چند غول داشتیم و برخی آدم‌ها که حتی بلد نبودند علائم سجاوندی را درست بنویسند. الان همانطور که سینما و بقیه رشته های هنری اینگونه شده است ما کلی آدم متوسط داریم اما دیگر از آن غول‌ها خبری نیست.

این قسمت از برنامه به زنده‌یاد داریوش مهرجویی کارگردان سینما تقدیم شد.