اهواز - حجت الاسلام «سید محسن شفیعی» روحانی فقید خوزستانی که چند سالی است در میان دوستدارانش نیست ولی هنوز برای همه مردم جلوه‌ای از یک مومن مُتقی است.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها - معصومه مجدم: حجت الاسلام والمسلمین سید محسن شفیعی، عالم پرتلاش، فعال فرهنگی تلاشگر و مسئول نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌های خوزستان ۲۸ اسفندماه سال ۱۴۰۰ دار فانی را وداع گفت. این روحانی برجسته و مدرس دانشگاه و حوزه، نزدیک به ۱۱ سال عهده دار مسؤولیت دفتر نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌های استان خوزستان بود.

پیکر مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید محسن شفیعی، مسئول دفتر نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌های استان خوزستان همچون برادر شهیدش سید مرتضی شفیعی در جوار حرم علی بن مهزیار اهوازی به خاک سپرده شد.

در باب شخصیت حجت‌الاسلام سید محسن شفیعی، بسیار سخن رفته است اما … عصاره تمام روایت‌هایی که از او یافت می‌شود را می‌توان در یک کلمه خلاصه کرد؛ مُتقی!
به راستی که او یک مُتقی واقعی بود، عبدی که جز معبود چیزی نمی‌دید و جز برای رضایت رب الاعلی قدم از قدم برنمی داشت. سرمایه اهواز و خوزستان و بلکه ایران بود اما به رغم ارادت وصف نشدنی خیلِ عظیم عاشقانش؛ آن‌طور که باید و شاید شناخته شده نبود.

بزرگمردی که رهبر معظم انقلاب درباره اش فرمودند: «ایشان نقش ارزشمندی در همه عرصه‌های علمی و اجتماعی و دانشگاهی خوزستان ایفا می‌کردند و از امیدهای آینده بودند. فقدان این عالم پرتلاش و خدوم و بصیر خسارتی است که جبران آن‌را از خداوند متعال مسألت می کنم».

با همسفر زندگی این مجاهد نستوه همکلام شدیم تا از آن مرد بزرگ که صغیر و کبیر را دلداده خویش کرده بود؛ بیش‌تر بدانیم.

ارزش گذاری برای کرامت انسان‌ها

حاج خانم حجازی همسر حجت الاسلام سید محسن شفیعی درباره خصوصیات اخلاقی این عالم خستگی ناپذیر، می‌گوید: حاج آقا روحیات و خصلت‌های فراوان داشتند اما باید بگویم که در وهله اول برای کرامت انسان‌ها ارزش بسیار قائل بودند، به جهت دیدگاه توحیدی که داشتند انسان‌ها برای ایشان خیلی مهم بودند، به همه افراد بها می‌دادند و برای آنها ارزش قائل بودند.

وی ادامه می‌دهد: زمانی که با مردم روبرو می‌شد، کامل و با تمام وجود به صحبت‌های شخص گوش می‌کردند، در چهره شخص نگاه می‌کردند و حتی اگر نیاز بود با چهره همدردی نشان دهند این کار را می‌کردند؛ گاهی که کاری از دست حاج آقا برنمی آمد هم در حد شنیدن مسائل پای صحبت می‌نشستند تا باری از روی دوش فرد برداشته شود در واقع به نوعی مقید بودند که حتی اگر نتوانند کمک کنند اما مطالب را بشنوند تا باعث التیام دلِ بنده‌های خدا باشند.

حاج خانم حجازی به بُعد کرامت سید محسن اشاره داشت و گفت: همانطور که ضمن تواضع، برای خودشان عزت نفس قائل بودند، برای دیگر انسان‌ها نیز همین گونه بود و از هر چیزی که سبب می‌شد عزت نفس افراد را زیر سوال ببرد پرهیز می‌کردند. به طور مثال هر شب واریزی‌هایی داشتند که می‌توانستند با گوشی بنده کارشان را انجام دهند اما برای اینکه مبادا من اسم آن شخص را شنیده باشم به عابر بانک می‌رفتند و واریزی را انجام می‌دادند.

همسر حجت الاسلام شفیعی در خصوص مردم داری وی می‌گوید: وقتی ایام عید بود حاج آقا برای مأمور پست، کارگر شهرداری، مأمور آب و … عیدی کنار می‌گذاشت آن هم در پاکت هدیه، نه در یک پاکت معمولی، بدون اینکه آنها طلب کنند سید خودش هدیه را تقدیم می‌کرد و به گونه‌ای کار را انجام می‌داد که اگر شخصی در حال عبور بود متوجه نمی‌شد، البته این عیدی دادن‌ها به شب عید خلاصه نمی‌شد بلکه اعیاد مذهبی برایشان مهم‌تر بود.

وی افزود: گاهی پاکت‌ها را می‌شماردیم که به تعداد نفرات باشد، می‌گفتم همه را در یک پاکت بگذاریم و به آنها بگوییم به نسبت مساوی تقسیم کنند اما حاج آقا قبول نمی‌کرد می‌گفت تک تک را به دست خودشان بدهیم تا خوشحال شوند که این خود جلوه‌ای از اهمیت به کرامت انسان‌ها است، به نوعی مردم داری هم محسوب می‌شد چرا که بدون مطالبه فرد صورت می‌گرفت.

حاج خانم حجازی می‌گوید: روبروی منزل قبلی ما کارگاه نجاری و فروش چوب بود که آخر شب‌های پایان هفته، کامیون برای خالی کردن چوب می‌آمد، حاج آقا برای کارگرها چای می‌بردند و اگر فصل گرما بود برایشان نوشیدنی خنک می‌بردند، این‌طور هم نبود که به من بگویند حاج خانوم چیزی آماده کنید تا ببرم، بلکه خودشان به آشپزخانه می‌رفتند و دست به کار می‌شدند؛ یا مثلاً ساختمان روبرویی ما ۲ فرد مسن بودند که هر شب جلو در می‌نشستند و گاهی نوه‌هایشان هم برای بازی می‌آمدند، سید محسن برای پذیرایی از آنها چیزی می‌بردند یعنی کمترین کارهایی که می‌توانست در افراد ایجاد خوشحالی کند را انجام می‌دادند.

اهمیت دادن به خوشحالی مردم

همسر این روحانی فرهیخته بیان کرد: خوشحالی مردم خصوصاً در شرایطی که بر آنها فشاری در هر زمینه‌ای وارد بود، برایشان خیلی اهمیت داشت؛ می‌گفت مشکلات خانواده‌ها زیاد شده و این دل خوشی های کوچک هم برای مردم خوب است. به خاطر دارم در دور اول ریاست جمهوری روحانی، یک سال شرایط اقتصادی فشار زیادی به مردم آورده بود حاج آقا می‌گفت ای کاش دولت برای شب عید مردم شرایطی فراهم کند تا سفری داشته باشند مثلاً به آنها امتیاز بنزین بدهند یا چیزی که مردم را در ایام عید دل خوش کند و عیدشان تلخ نشود، این نشان دهنده فکر کردن سید محسن به مردم بود و همه اینها در امتداد خداوند بود، به گونه‌ای نبود که اولویت مردم از خداوند بیشتر باشد بلکه مردم داری شأن خداگونه بود.

کارهای کوچک حاج آقا، درس‌های بزرگ است

وی ادامه داد: بعد از فوت حاج آقا شخصی جمله قشنگی گفت، «اگر حاج آقا بود، کارهایی که سخت نبودند و ما هم از عهده شأن بر می‌آمدند را انجام می دادند» مثلاً سلام کردن به افراد را با انرژی و شور و شوق می‌گفتند و در تُن صدایشان شوق هویدا بود که شاید ما آن را خیلی معمولی بیان کنیم.

حاج خانم حجازی افزود: یکی از دانشجوهای ایشان می‌گفت «اگر همین کارهای جزئی حاج آقا را کنار هم بگذاریم می‌بینیم درس‌های بسیار بزرگی است که شاید در چشم ما جزئی باشد اما چیزی بود که حضرت آقا در پیامشان از ایشان به عنوان امید آینده سخن گفته‌اند.

همسر این مجاهد نستوه می‌گوید: آقا محمدمهدی فرزند ما پایه چهارم بود که گفتند برای اینکه بچه اهمیت زحمت یک ساله را بداند کارنامه پایان سال را چهره به چهره تحویل می‌دهند، برای تحویل گرفتن به کلاسی رفتیم که معلم نشسته بود و والدین یک به یک می‌آمدند، یکی از والدین که برای گرفتن کارنامه آمد صندلی روبروی معلم گذاشت و نشست، شروع به مواخذه معلم برای بیست و پنج صدم و نیم نمره کرد که باید این نمره را به بچه من می‌دادید، نوع صحبت کردنش محترمانه نبود و با تحکم صحبت می‌کرد، هرچه معلم توضیح می‌داد که اینها نشان دهنده تفاوت فرزند شما با دیگری است اما قانع نمی‌شد.

حاج خانم حجازی افزود: رنگ چهره حاج آقا برگشت (زمانی که ایشان ناراحت می‌شدند در چهره شأن مشخص بود البته نه به معنی ناراحتی که دیگران متوجه شوند، من به عنوان همسرش بعد از عمری زندگی متوجه می‌شدم)، وقتی ما کارنامه را گرفتیم پدر آن دانش آموز همچنان نشسته بود، از مدرسه که خارج شدیم حاج آقا به پول لعنت فرستادند که چرا یک نفر به خاطر اینکه برای تحصیل فرزندش پول داده باید شخصی را غیرمحترمانه محاکمه کند، گویی که مدرسه و معلم را یک جا خریده است، آن هم در حضور بچه خودش و دیگر دانش آموزان و والدین آن معلم را اینگونه شکست.

همسر حجت الاسلام شفیعی به این مساله که خوشحالی مردم برای سید محسن بسیار اهمیت داشت اشاره کرد و ادامه داد: به واسطه شغل حاج آقا دایره ارتباط ما فراتر از دایره فامیل بود، زمانی که متوجه می‌شدند شخصی منزل یا ماشین خریده، بچه دار شده و یا اتفاق مهم دیگری افتاده، آنقدر خوشحال می‌شدند که برای داشته‌های خودمان اینقدر ذوق نمی‌کردند، اگر از جانب من خبردار می‌شدند چند بار پشت سر هم تکرار می‌کردند «الحمدالله»، «خدا را شکر».

اهمیت دادن به کودکان

همسر این عالم خستگی ناپذیر از توجه و اهمیت سید محسن به کودکان می‌گوید: همانطور که با بزرگترها سلام علیک می‌کرد، به بچه‌ها هم سلام می‌کرد و اهمیت می‌داد؛ اولین منزل مسکونی ما که هفت سال پس از شروع زندگی خریدیم در منطقه آخر آسفالت بود، حاج آقا شب‌ها که می‌خواستند به مسجد بروند باید از دو کوچه بالاتر می‌رفتند که در آن زمان و همان خیابان بچه‌ها گل کوچیک گذاشته بودند و فوتبال بازی می‌کردند به همین خاطر سید از چند کوچه بالاتر می‌رفت که بچه‌ها متوجه این مساله شدند که حاج آقا تا مسیری می‌آید و بر می‌گردد.

حاج خانم حجازی افزود: به محض اینکه می‌رسیدیم، بچه‌ها گل کوچیک ها را بر می‌داشتند و اصرار می‌کردند که از کوچه بالاتر نرویم و از همین کوچه عبور داشته باشیم، حاج آقا هم هنگام عبور دست خود را از شیشه ماشین بیرون می‌برد و با بچه‌ها سلام علیک می‌کرد، نتیجه بازی را می‌پرسید و یا به تیمی که عقب بود می‌گفت پر قدرت بازی کن، بچه‌ها از این رفتار خوشحال می‌شدند و بعد از اینکه می‌رفتیم، پشت سرمان چند بار تکرار می‌کردند «درود بر شفیعی».

شخصیت دادن به بچه‌ها برایش مهم بود

وی می‌گوید: بچه‌ها به دلیل فطرت پاکی که دارند زودتر از بزرگترها یکسری چیزها را متوجه می‌شوند، آنها اینکه حاج آقا با جان و دل به بچه‌ها اهمیت می‌دهد را درک می‌کردند، شخصیت دادن به بچه‌ها برایشان بسیار مهم بود به گونه‌ای که در همه شرایط حتی در زمان ناراحتی آقا و خانم را کنار اسم بچه‌ها می‌گذاشتند.

همسر حجت الاسلام شفیعی گفت: حاج آقا با وجود مشغله زیاد همیشه و در همه شرایط برای مردم وقت می‌گذاشتند، می‌گفتند «حاج قاسم می‌تواند در میدان جنگ باشد، در مواقع ضرورت تهران باشد، در سیل به اهواز می‌آید، به مادرش سر می‌زند، به همه امورات رسیدگی می‌کند چون کارشان از روی اخلاص است خداوند هم به وقتش برکت می دهد» من فکر می‌کنم حاج آقا هم همینگونه بود البته که دلش نمی‌خواست کارهایش دیده یا گفته شود.

حاج خانم حجازی ادامه می‌دهد: در همه شرایط مردم را به سمت خدا سوق می‌دادند و اگر کاری انجام می‌دادند می‌گفتند خدا خواسته که اینگونه شود البته به نظر بنده هم همینطور بوده چون سید محسن وسیله بودند.

وی افزود: حتی زمانی که خودم برای کاری یا خرید وسیله منزل از ایشان تشکر می‌کردم می‌گفتند خدا خواسته، در واقع ما را هم در منزل به سمت خدا سوق می‌داد و در همه تشکرها این را بیان می‌کرد که خداوند خواسته، خداوند مقدر کرده است.

همسر این روحانی فرهیخته گفت: سید محسن از بدن، فکر و اموال خود در راه خدا نهایت استفاده را کرد و امیدوارم خداوند نیز آن رستگاری که مد نظر حاج آقا بود را به ایشان عطا کرده و درجاتشان عالی باشد؛ سید در پایان همه سخنرانی‌های خود می‌گفت «خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار».