به گزارش خبرنگار مهر، ابوذر کریمی - منتقد - در نشست نقد و رونمایی "بر جاده های آبی سرخ" در مهر، درباره آثار نادر ابراهیمی گفت: در ابتدا باید بگویم برای من افتخاری است که در چنین مراسمی به نمایندگی از نسل جوان، ادب دوستان و دست اندرکاران ادبیات صحبت می کنم. نسل من نسل پیروی از الگوهای تشتت و آشفته در ادبیات بوده است. نادر ابراهیمی مستقیم یا غیرمستقیم نقش استادی را برای این نسل ایفا کرده است. هنگام ورود به سرزمین ادبیات جدی کمتر کسی را از نسل من می توان شناخت که با نادر ابراهیمی آشنا نشده باشد.
ابراهیمی در میان نویسندگان معاصر کمتر تحت تاثیر ترجمه قرار گرفته است
وی درخصوص ممیزه های نادر ابراهیمی به عنوان یک الگوی ادبی گفت: ابراهیمی در میان نویسندگان معاصر کمتر از سایرین تحت تاثیر ترجمه قرار گرفته است. جریانهای ادبی معاصر غالبا در نسبت شان با ادبیات غرب تعریف می شوند اما وقتی برای فهم و تحلیل آثار او قدمی بر می داریم به سادگی می فهمیم که تبارشناسی آثارش مثلا به رمان نو فرانسه یا جریان رئالیسم قرن نوزدهم اروپا باز نمی گردد. ریشه های سبک ادبی نادر ابراهیمی کاملا بومی و ایرانی است و به همین دلیل است که پیروان جریان نقد ادبی مدرن در ایران کمتر علاقه ای به او دارند. نادر ابراهیمی نوشتار و روایت را به سبکی ایرانی به سرانجام رسانده است.
کریمی افزود: در آثار او ردپای شیوه روایتگری رمان غرب دیده نمی شود بلکه می بایست منشا الهام سبک روایتگری نادر را در آثار ادبیات کهن ایران جستجو کرد. او مانند نظامی، خواجو، فردوسی و بسیاری از قصه گویان معتبر ادبیات کلاسیک فارسی همواره در جریان روایت حضور دارد، نتیجه گیری می کند و احساس خود را نسبت به آنچه در داستانش رخ می دهد به خواننده انتقال می دهد؛ به همین دلیل حضور او در تمامی آثارش پررنگ است. عقاید و باورهایش را بی پروا به مخاطب عرضه می کند و در پی ارتباطی تنگاتنگ و صمیمی با خواننده اش است.
این منتقد، ادبیات نادر ابراهیمی را ادبیاتی نجیب توصیف کرد و ادامه داد: تکیه من به نجابت از آن جهت است که پاکدامنی او به عنوان راوی قصه هایش در قالب ارزشهایی تعریف می شود که غالبا در ادبیات کلاسیک ما رعایت نشده اند. در حقیقت بر خلاف جریانهای ادبی متاثر از غرب - که البته به جای خود نیز قابل احترام اند - به ناگهان دریدگی و بی پردگی رئالیسم و ناتورالیسم اروپایی به هیجان اش نیاورده و همواره پرهیزگاری قلمش را حفظ کرده است. او همواره از عشق نوشته است اما صورتی آرمانی از عشق که جسمیت و جنسیت وجه بارز آن است.
ابراهیمی در ادامه صدها سال قصه گویی و حماسه سرایی ادبی فارسی گام برداشته است
وی تصریح کرد: نادر ابراهیمی قصه گو هویت و جایگاه تاریخی ادبیات اش را در ایران جستجو کرده و در ادامه صدها سال قصه گویی و حماسه سرایی ادبی فارسی گام برداشته است. در کتابی که امروز سعادت رونمایی آن را داریم تاریخ را به رمانس تبدیل می کند، چنان که نظامی و فردوسی پیش از او این کار را کرده اند. به جای آنکه عکس برگردان تاریخ را داستان کند، واقعه را از طریق برجسته ساختن عناصر حماسی و عاشقانه برای مخاطب امروزین اش جذاب می کند. اما این عناصر تک صدایی و رمانس گونه مانع از ظرافتهای شخصیت پردازی درازش نشده است. پیش از "بر جاده های آبی سرخ" شخصیت شاهرخ میرزای افشار به نحو گذرا تنها در "خواجه تاجدار" به شخصیت داستانی تبدیل شده است اما نادر ابراهیمی این شخصیت را در رمان آخرش به صورتی ملموس و روان شناختی ترسیم می کند و از طریق تبیین ستیز درونی حاد شخصیت به روان پریشی او تجسم می دهد. عشق هم در این اثر معنای خود را از تصور دیرینه ایرانی می گیرد. او به دنبال چیدن جزء به جزء انگیزه ها نیست زیرا هر اندازه که تلقی مدرن از عشق متکی به تغییر انگیزه هاست، تصور باستانی از این مفهوم نابهنگام و تبیین ناپذیر است. همان طور که خواجو همای را یکباره واله همایون می کند نادر ابراهیمی هم یکباره میرمهنا را شیفته سلیمه می کند.
کریمی با اشاره به شخصیت و فردیت خاص نادر ابراهیمی گفت: او هیچ گاه به گروه و محفل ادبی خاصی وابسته نبوده و هرگز کوششی برای جذب و جمع ارادتمندان خاص نداشته است. طبعا هنرمندی که به مثابه فرد راه خود را می پیماید، ناملایمات را هم به جان خود می خرد و نادر ابراهیمی این ناملایمات را به جان خرید. او الگو و نمونه کامل یک نویسنده پرهیزگار در ادبیات معاصر است.
ابراهیمی "دنیای بلورین کودکان" را با خود داشته است
شکور لطفی - محقق ادبیات کودک - نیز با اشاره به تجربه ها، آموخته ها و طرز تلقی ابراهیمی از مقوله نوشتن گفت: گذشته از ارادتم به نادر ابراهیمی و این که او با بزرگواری نقش برادری بزرگتر را در نوجوانی و جوانی ام داشته، به عنوان یک مخاطب آثار فرهنگی، در جایی نوشته ام که "بنا بر انبوهی، گستردگی، تنوع و تعدد این فعالیتها و آثار باید که در بسیاری از رشته های علمی و هنری، استادان، پژوهشگران، دانشجویان، مربیان و علاقه مندان به زندگی و آثار این نویسنده پژوهشگر مدرس مصلح مبارز انسان و این همسر، پدر، دوست، همکار و رفیق خوب بپردازند تا عظمت و رگه هایی از گوهرهای نهفته در این کافی، آشکار و راه را برای کاویدن این تعاون هموار سازد.
وی افزود: همان گونه که خود ابراهیمی نوشته است "این دنیا دشتی نیست که در آن گشتی بزنی و حاصل تماشا را در بیتی، قطعه ای، چکامه ای بنگاری یا منظره ای نیست که از منظری در قابش بنشانی و به تماشایش بگذاری یا چشمه ای نیست که از آبش بچشی و از طعم و مزه اش بگویی یا تجزیه اش کنی و مواد متشکله اش را بشماری. اینجا کهکشانی است و جهانهایی در آن جا دارد."
لطفی در ادامه گفت: ایشان نوشته اند "البته ما که معمولا روش کارمان مطالعه ای مستقیم است و مشاهده و تجربه و آمارگیری و گفتگو با کودکان و متخصصان و مشارکت در تولید - و نه نظریه پردازی در اتاقهای دربسته و اظهار عقاید شخصی تطبیق دادن زورکی واقعیات جاری با نظریات سیاسی ناپویا - به طور معکوس نیز می توانیم حرکت کنیم، یعنی از نقطه ای پایانی این بحث به نقطه آغاز برویم. اما به هر صورت نتیجه یکی است و آن این است که پیمانیده و عاشق و شیفته این راه - یعنی راه پرشکوه و دشوار خدمت به کودکان - تا حد کهن از گمراهیها و لغزشها و "باز تجربه"ها و وقت کشیهای بی خاصیت در امان بماند و از آنچه پشتیبانی او کرده اند، آگاه شود و به اصول و قواعد نسبتا قابل اتکا و اطمینانی دست یابد، حتی اگر به سبب داشتن نیروی نورانی "ابو نبوغ" بخواهد که شتابان و برق آسا همه اصول و قواعد را پایمال کند و از آنها فراتر رود...."
وی خاطرنشان کرد: پذیرفتن چنین روشی مسلتزم تحمل دشواریها و تخصیص بخشی از زندگی و عمر به چنین فعالیتی است؛ دست کم در بخش مربوط به کودکان و نوجوانان - چه تالیف و تصنیف مواد مکتوب و نوشتن کتابها، چه تصویرگری، چه تولید برنامه های تصویری و فیلم. شاهد بودم که با چه شور و نشاطی و چه بسیار از اوقاتش را صرف کار می کرد، آن هم بس بیداریها در شب هنگام که زمان استراحت مردمان است و رنجشهای مستمر حاصل از کژمداری روزگار و بد کنشی برخی از نامردمان، او به راستی عاشق بچه ها بود و چیزی خارج از محدوده بچه ها برایش معنی نداشت.
لطفی با اشاره به وجوه ادبی ابراهیمی در حوزه کودکان و نوجوان اضافه کرد: ابراهیمی "دنیای بلورین کودکان" را با خود داشته و این دنیای بلورین سنگ محک او برای ارزیابی آثار بود. اگر آثار نقاشان و تصویرگرانی همچون استاد علی اکبر صادقی، استاد نورالدین زرین کلک و خانم قدسی قاضی نور را می ستود یا می پذیرفت با این معیار بود و اگر آثار هنرمندانه برخی نقاشان تصویرگر را قبول نداشت باز هم بر همین اساس بود.