علیرضا یونچی کارآفرین و مهمان برنامه گفتگومحور «یکی از ما» از روحانیون نسل دهه ۷۰ و ۸۰ گفت که با همسر و فرزندشان از مسجد محل خود به مناطق محروم و روستاها رفته‌اند.

به گزارش خبرنگار مهر، این روزها برنامه ای با نام «یکی از ما» با اجرای ابوالفضل همراه و تهیه کنندگی مصطفی خلیل زاده از شبکه سه سیما پخش می شود که سراغ روحانیون جهادگر رفته و در هر قسمت با مهمانانی که دعوت می‌کند، درباره حضور روحانیون در مناطق محروم و حاشیه ای و روستاهای کشور و اقداماتی که برای مردم ترتیب داده اند گفتگو می کند. این تنها یک برنامه گفتگومحور تلویزیونی نیست بلکه پروژه ای عظیم است که ابتدا با نام «آشنای غریب» شناخته می شد و بعد در طول زمان تغییر نام داد. از دل این پروژه در کنار برنامه تلویزیونی و گفتگوها درباره این اقدامات یک مجموعه مستند نیز با همین نام «یکی از ما» تولید شده است. این مجموعه مستند به صورت مستقیم با روحانیون و طلبه های جهادگر در سراسر کشور همراه شده است و فعالیت هایشان را تصویر کرده است. در این گفتگو سراغ علیرضا یونچی کارآفرین رفته ایم که خیلی ها او را با داوری برنامه «میدون» می شناسند. یونچی برخی از خیرین را همراه کرده است تا کمبودها و مشکلات مناطق محروم و روستاهای کشور را به کمک این خیرین رفع کند. در این پروژه، روحانیون و طلبه‌های جهادگر پیش قدم شده اند تا مردم روستاها و نقاط محروم کشور را با هر امکان و مهارت و مشورتی که می شناسند راه‌بری کنند. یونچی که با همراه با یک روحانی مهمان یکی از قسمت های برنامه گفتگومحور «یکی از ما» شده است در این مصاحبه از همراهی برای این پروژه می گوید.

قسمت اول این مصاحبه را می‌خوانید:

*چه شد که شما به پروژه «آشنای غریب» یا «یکی از ما» پیوستید و سراغ کارآفرینی در روستاها و نقاط محروم کشور رفتید؟

«آشنای غریب» اسم ساده‌ای است که محتوای زیادی در خود دارد. در این پروژه یک عده خیر خوب جمع شدند و مرا هم در بخشی از پروژه به پیش انداختند. این خیرین کمک کردند تا اتفاقاتی در نقاط مختلف کشور رخ دهد یعنی حرفشان این است که صاحبان این مملکت فقط ۳۱ استان بزرگ نیستند؛ بلکه راه‌های دورافتاده و ده‌کوره ها هم هستند؛ آنهایی که گندم ما را می‌کارند، عشایر عزیزی که در ۲۷ استان، ۲۷ درصد دام سبک ما را تأمین می‌کنند، و کسانی که قوت و لبنیات ما را فراهم می‌کنند. اوایل انقلاب یادتان نمی‌آید که پنیر ما از خارج کشور می‌آمد، اما حالا به چند کشور پنیر و ماست صادر می‌کنیم. این تولیدات توسط من تاجر یا شما شهرنشینان انجام نشده است؛ ما همه مصرف‌کننده‌ایم. عزیزانی که در مناطق دورافتاده این مملکت زندگی صعب‌العبوری دارند، اینگونه ما را بی نیاز کرده اند اما ممکن است همین ها از برخی امکانات بهره مند نباشند.

جاده برخی از این مناطق تازه چند سالی است که ساخته شده و برخی هنوز برق ندارند. ما دنبال این هستیم که برای کسانی که در جاهای دورافتاده زندگی می‌کنند، رفاه نسبی را فراهم کنیم؛ یعنی همان آب، برق، گاز و لوله‌کشی. فقط آب، برق و گاز نیست بیشتر دانستن، فهمیدن و متوجه شدن هم مهم است. «آشنای غریب» که نام اولیه پروژه بود یعنی ما آشنای هر غریبه‌ایم؛ هر غریبه‌ای که در این مملکت است حق دارد و من وظیفه دارم که رفاه حداقلی برای آنها فراهم شود.

*اتفاق خوبی که در این پروژه رخ داد این بود که روحانیون به نقاط مختلف رفتند تا مشکلات هر محلی را در همان نقطه حل کنند و مثلاً نماینده ای از آن منطقه مجبور نباشد به استان یا شهرهای کلان تر برای حل مشکلش برود.

کل این پروژه خیلی خوب شد و دلیلش همین بود که ما به نقاط مختلف می رفتیم و خیرین کمک می کردند تا مسائل هر منطقه ای به طور مستقل حل شود. در این گشت و گذارها جاهایی را دیدیم که شاید وسیله نقلیه کمتر آنجا رفته بود و جا دارد از بسیاری از عزیزانی که به مناطق دورافتاده رفتند، تشکر کنم. در این مناطق، مدرسه‌هایی ایجاد شد که یک عده خیرین به پا کردند. از خیرین اسم نمی‌برم چون قسم داده اند اسمشان را نگویم اما بیش از ۱۷ هزار خیر برای این پروژه و دیگر پروژه‌های این مملکت فعالیت می‌کنند. این خیرین اخلاق حضرت علی (ع) را دارند؛ شب‌ها توبره‌شان را برمی‌دارند، فانوسشان را خاموش می‌کنند و می‌روند کمک می‌کنند. این منم‌بازی‌ها و پزهای الکی به اسم کمک مؤمنانه درست نیست. مؤمن باید کمک کند، ولی چرا در مساجد و خیریه‌ها عکس و فیلم می‌گیرید و آبرو و حیثیت مردم را می‌برید؟ کمک مؤمنانه این نیست. ما گشتیم و دیدیم که چه اساتید دانشگاهی چراغ خاموش دارند کمک می‌کنند. بازنشستگان، معلم ها یا طلبه‌های مختلف در حال کمک هستند و دیده‌ام که بدون سر و صدا در حال کمک کردن هستند. این کمک‌ها هم مادی و هم معنوی هستند. آن‌ها به دهات مختلف محروم رفته‌اند و کلاس‌های درسی تشکیل داده‌اند، حق‌خواهی را به وجود آورده‌اند مثل اوایل انقلاب. مدارسی درست کرده‌اند و به آرامی در حال کار هستند.

این روحانی متولد ۷۲ است و چهار سال است که با زن و فرزندش آنجاست. به خاطر کمک به اهالی آن روستا از شهر، نمی‌دانم تهران یا یکی از مساجد شهرهای بزرگ، به آنجا رفته است. او کشاورزی را به‌روز کرده و آب لوله‌کشی را فراهم کرده است

*خود شما هم با یکی از روحانیون همراه شدید و به یکی از مناطق رفتید چطور این اتفاق پیش رفت؟

از سازمان‌های مختلف که می‌توانند آموزش بدهند یا کاری کنند خوب است افرادی به مناطق محروم فرستاده شوند. در حال حاضر روحانیون پیشگام این حرکت شده اند. من بسیاری از وقتم را با مردم محروم و ندار می‌گذرانم و می‌بینم که ما کاری نکردیم؛ این‌ها گردن ما حق دارند. اکثریت این‌هایی که در شهرهای شهرستان‌ها آب و هوای صعب‌العبور دارند، در حال کار و تلاش هستند. شاید کمی سخت باشد این خاطرات را مصداقی مرور کنیم، ولی به چند نمونه اشاره می‌کنم. مثلاً کجا رفتیم و روحانیون چه اقداماتی را رقم زدند. اگر بخواهم از نقاط مختلف ایران بگویم، به لحاظ جاده و زیرساخت حداقلی، با کلانشهرها قابل قیاس نیست. اما نق نمی زنند، گلایه نمی کنند. تولیدکنندگان همان گندمی که تولید می‌کنند، سرشان توی لاک خودشان است. برای من جالب و سوال‌برانگیز بود که در جایی رفتم و دیدم که جوانان به دلیل نبود شغل فوری مهاجرت می‌کنند و در شهرهای بزرگ گرفتار می‌شوند و دیگر به آن‌ها بازنمی‌گردند. مسئله خالی شدن روستاها و شهرستان‌ها به دلیل نبود شغل است. همین اتفاق برای یکی از روحانیون مساله شد و همه امکاناتش در شهر را رها کرد تا به این منطقه دور افتاده و محروم برود.

چند تا از این مناطق دورافتاده در استان‌های غربی که از نظر کشاورزی و دامداری بسیار غنی هستند، نیاز به آموزش و زیرساخت های لازم دارند. در یکی از این روستاها که حتی الان هم جاده صعب‌العبوری دارد، یک روحانی را دیدیم. او متولد ۷۲ است و چهار سال است که با زن و فرزندش آنجاست. به خاطر کمک به اهالی آن روستا از شهر، نمی‌دانم تهران یا یکی از مساجد شهرهای بزرگ، به آنجا رفته است. او کشاورزی را به‌روز کرده و آب لوله‌کشی را فراهم کرده است. او فراخوان داده و کمک‌های زیادی کرده است. انسان بودن یعنی این. در لباس روحانی، کشاورزی می کند و با مردم همراه شده است.

*حضور این روحانی یا دیگر روحانیون در روستاها و مناطق محروم چقدر به امید دوباره مردمی که با این مشکلات دست و پنجه نرم می کنند کمک کرده است؟

همین روستایی که مثال زدم و اسم نمی برم، مردمش را هم دیده ام. اگر بگویم انگیزه و امید دوباره به این‌ها آمده، روح مجدد به اهالی ده آمده است، گزافه نیست. یک روحانی ۳۰ یا ۳۱ ساله در ۸ روستا فعالیت می‌کند. او لوله‌کشی گاز را در یک جای صعب‌العبور انجام داده است. جای تعجب است که با چقدر حقوق و حمایت این کارها را انجام می‌دهند. هیچ حمایتی از مسئولان هم نشد، هیچ مدیر و مسئولی، دو ریال به این‌ها پول نداد. اما اینها نگاهشان به حمایت های مادی نبود بلکه به جیب و دست خودشان بود که چه می توانند، انجام دهند. مردم را هم همراه کردند و همه با هم مشکلات روستایشان را حل کرده اند.

*فکر می کنم کسب و کاری هم که با حضور این افراد راه می افتد می تواند از مهاجرتی که این روزها از روستاها به شهرها رخ می دهد، جلوگیری کند.

روستاها اغلب موارد مشابهی دارند و نگرانی اصلی شان این است که نوجوانانشان کوچ کنند. برای جلوگیری از کوچ نوجوانان باید شغل ایجاد کنیم. دغدغه روحانیونی که به این روستاها می‌آیند یکی همین است که درنهایت این خانواده در کنار هم باقی بماند، به مردم کمک کنند تا نگرانی هایشان رفع شود. روحانیون و ائمه همیشه همین نقش را داشته‌اند.

پدر و مادری که نگران فرزند دانشجو یا نوجوانشان هستند که روزی از روستا بروند و در شهر ساکن شوند، حالا امیدوار شده‌اند که فرزندشان می‌تواند کسب و کاری در همان جا داشته باشد و زندگی کند. ما حتی در شهرهای بزرگ هم نگرانی داریم که بچه‌هایمان به شهرها و کشورها مهاجرت کنند. در ۲۷ استان عشایرنشین نزدیک به ۴ میلیون نفر داریم که ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر از آنها کوچ‌کننده نیستند و ساکن شده‌اند. برنامه‌ای با بسیج عشایر داریم که این ۴ میلیون نفر ساماندهی شوند و بچه‌هایشان مهاجرت نکنند. از همه نهادها و مراکز می‌خواهیم که همه امکانات را در این مملکت جمع کنید تا حال این مردم بهتر شود.

ما می‌خواهیم مسیر کوچ این افراد را به سمت خانه های خودشان برگردانیم. برنامه ما این است که به بچه‌های این عشایر کمک‌های اولیه، دام، طیور و گیاهان دارویی یاد بدهیم. شما هم در این پازل یک قدم بردارید.

همه کسانی‌که در این پروژه کمک کرده اند فقط یک بسم‌الله‌ گفته اند، خیرین همگی به همین راحتی آستین بالا زده‌اند. اگر روستاها و شهرستان‌ها رونق بگیرد مشتری پیدا می‌کنند. این رونق به آبادانی کمک می کند و باعث جذابیت بیشتر این روستاها می شود. باور کنید برخی جاها هوای خوب و ستاره‌هایی دارند که تصورش را نمی‌کنید. همه اینها می تواند قدرت گردشگری را هم بالا ببرد.

بیایید یکی‌یکی جمع شویم و بگوییم که چه کارهایی می‌توانیم انجام دهیم. حال خوب و حس خوب زندگی را به مردم دادن، هدف ماست. ما در تمام قسمت‌هایی که هستیم، می خواهیم کمک کنیم به این حال خوب، به زندگی آینده و مردمی که امیدوارتر باشند.

* چه خاطراتی در تعامل با طلبه ها و روحانیون دارید که برایتان جالب بودند؟

یکی از طلبه ها تعریف می کرد که در زمستان در یکی از روستاها بوده است و می گفت «یکی از محلی‌ها در فصل سرما ۲ پیت نفت به من داد و گفت به او اعلام کرده اند که این ۲ پیت نفت به من تعلق دارد و باید به من بدهد. گفتم حالا بگذارید چند روزی بگذرد، خودم می‌روم از شهر سهمیه نفتم را می‌گیرم ولی قبول نکرد. بعد فهمیدم آن فرد که همسایه‌ای نزدیک محل زندگی من بود نفت خودش را نصف کرده و برای من آورده بود». یا این طلبه از خانمی به نام بلقیس یاد می کرد که در چند روز اول ورودشان به روستا به آنها صبحانه، ناهار و شام می‌داده است و خلاصه هر یک از این مردم به نوعی صمیمیت و سادگی و خلوصی را از خود به جا گذاشته اند. این صمیمیت را کجای دنیا می‌توانید پیدا کنید؟

آن روحانی به من گفت به خاطر صمیمیتی که این مردم با خلوص کامل با او داشته‌اند، تا عمر دارد این رفتارها را فراموش نمی کند یا از یاد نمی برد که فردی نفت خودش را که باید استفاده می‌کرده و گرم می‌شده به او داده بود. این روحانی می گفت تا عمر دارم زیبایی این کارها را فراموش نمی‌کنم. همین روحانی در کسالتی قرار گرفت و خانمش که جوان بود، فوت کرد. در همان روستا از توابع الیگودرز ماند. خاطرم هست همان زمان خانمش می‌گفت این همسایه بیشتر از مادر به بچه من و خود من کمک کرده است و حالا همسر روحانی اش هنوز آنجا مانده است تا کمک کند. این زیبایی را با چه می‌توانید بنویسید؟ با چه می‌توانید بیان کنید؟ این زیبایی را باید حس کرد.

*چقدر مهم است که این افراد را معرفی کنیم و این اقدامات چقدر می‌تواند به بقیه جامعه تسری پیدا کند؟

اتفاقاً می خواهم بگویم بیایید معرفت افراد را نشان دهیم که کدام طبقه معرفت بیشتری دارد. اگر دیدید خوب است، شما هم بیایید و یاد بگیرید که کجاها زیباتر است. ما آدرس‌ها را می‌دهیم تا به عنوان گردشگر بروید و بگذارید اقتصاد آنها بچرخد. هدف ما و خیرینی که اجازه ندادند نامشان را بگوییم، همین است.

چند روحانی در این مسیر جلو افتاده‌اند و می خواهم بگویم دمتان گرم، واقعاً دمتان گرم که این کارها را انجام دادید. بیایید بگردیم و وضعیت اقتصادی را بررسی کنیم، پول‌های خودمان را در جاهای مختلف ایران بگذاریم. هم لذت ببریم، هم بگردیم و هم به رونق اقتصادی نواحی مختلف کشور کمک کنیم. من ۲ روز در اطراف همدان بودم و با مکان هایی آشنا شدم که به لحاظ جذابیت های گردشگری عالی بود. هوای کم‌نظیر و نان محلی بی‌نظیری داشت. بیایید این را یاد بگیریم.

همان کاری را که اساتید دانشگاه‌ها و روحانیون انجام دادند ما هم ادامه دهیم. دیدن این اتفاقات، چنین کارهایی را برای من جذاب‌تر کرد. برای خیرین هم که آستین بالا زدند همینطور بود. خود اینها که به این روستاها رفتند انتظار نداشتند این میزان استقبال و همراهی بشود و امیدوارم خدا به پولشان برکت دهد.

*ما از دیرباز هم دیده ایم که روحانیون در کنار مردم قرار گرفته اند گویی اینجا هم این همراهی ضریب بالایی در پیش بردن کارها داشته است.

می‌گوییم روحانیون آمدند کنار مردم و چقدر این حضور ارزشمند بوده است. وقتی مردم کنار روحانیون یک کاری را انجام می‌دهند و همگی مشغول سازندگی می‌شوند، درواقع به نظر من روحانیون کنار مردم نیستند بلکه با تک تک مردم «یک» نفر هستند. آیت‌الله کاشانی، نهضت تنباکو را راه انداخت. او در کنار مردم بود و روحانیون همیشه در میان مردم بوده‌اند.

اگر روحانیون در مسائل این کشور در قبل از انقلاب نبودند، ناصرالدین شاه تمام این مملکت را فروخته بود و از مملکت چیزی به نام ایران باقی نمانده بود. اگر روحانیون نبودند، چرا روس‌ها در سال‌هایی که ایران را گرفتند، بیشتر روحانیون را در تبریز اعدام کردند؟ از زمانی که چشممان را باز کردیم، تاریخ خواندیم و مشاهیر این مملکت را شناختیم روحانیون در کنار مردم بوده اند و حالا در این اقدام هم دوباره این همراهی را می‌بینیم.

ادامه دارد ...