فتح الله توحیدلو گفت: چرا شهید مطهری کتاب داستان راستان را نوشت؟ به دلیل اینکه احساس نیاز این جامعه مذهبی را می‌دانست.

به گزارش خبرگزاری مهر، نشست «تاریخ برای نوجوانان به روایت زنده‌یاد محمود حکیمی، رویکردها و روش‌ها» توسط انجمن ایرانی تاریخ در سالن خیام خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

در این نشست که با سخنرانی فتح‌الله توحیدلو و مهدی کاموس صورت گرفت، اهداف و روش تاریخ‌نگاری محمود حکیمی برای نوجوانان بررسی و تحلیل شد.

پدیده محمود حکیمی و غفلت جامعه دانشگاهی

در ابتدای این نشست سعیده حیدری‌نژاد دبیر کارگروه تاریخ برای کودکان و نوجوانان انجمن ایرانی تاریخ، به سابقه آثار تألیفی محمود حکیمی اشاره کرد و گفت: مسئله کودک و نوجوان امروز، هویت یابی است. کودک و نوجوان امروز چه چیزی در مورد هویت تاریخی خود می‌داند و در یک جهان پر هیاهو خود را چگونه بشناسد، مسئله مهمی است. از این منظر استاد محمود حکیمی در فهرست نویسندگان سرشناس در این حوزه هستند که دهه‌های ۵۰ تا ۹۰ تاریخ تمدن ایران و جهان را برای نوجوانان روایت کرده اند. استاد حکیمی در ارتباط نزدیک با کودکان به واسطه شغل معلمی خود؛ توانست نیاز دانش آموزان را برطرف کند.

در ادامه فتح‌الله توحیدلو به اهمیت عملکرد محمود حکیمی در سال‌های پیش از انقلاب اشاره کرد و گفت: تعرف الاشیا باضدادها. من می‌خواهم چیزهایی بگویم که بفهمیم چرا آقای حکیمی انسان بزرگی بود. در قبل از انقلاب وقتی جوان بودم همه کتاب‌های ایشان را خوانده‌ام. پیش از انقلاب هم نویسندگانی برای کودک و نوجوان داشتیم و در تاریخ ادبیات کوک و نوجوان چند اثر با کیفیت هم منتشر شد اما مذهبی و مکتبی نبودند. کتاب‌های مورد علاقه جامعه مذهبی بسیار اندک و محدود بودند. در واقع جامعه مذهبی جوان آن روزها، از این لحاظ یتیم بودند. چرا شهید مطهری کتاب داستان و راستان را نوشت؟ به دلیل اینکه احساس نیاز این جامعه مذهبی را می‌دانست. می‌خواهم بگویم که محمود حکیمی در چه زمانه و بستری دست به نوشتن زد و چه نیازی را برای نسل ما برطرف می‌کرد. آثار حکیمی محتوای بسیار خوبی داشت و موجب جذب جوانان می‌شد.

پدیده‌ای به نام محمود حکیمی

در ادامه این نشست مهدی کاموس با سپاسگزاری از انجمن ایرانی تاریخ گفت: فضل مقدم با این انجمن است که اولین نشست بررسی آثار استاد حکیمی را بعد از فوت ایشان برگزار کرد. بنده اصلاً نمی‌خواهم در مورد محمود حکیمی صحبت کنم. می‌خواهم در مورد پدیده‌ای به نام محمود حکیمی صحبت کنم. استاد حکیمی یک پدیده‌ای در حوزه کتاب و آموزش و پرورش ما و ادبیات کودک و نوجوان ما بوده و هست که بایستی در این سطح به او نگاه کنیم.

نویسنده کتاب «نیایش‌های نسل سرخ» در ادامه به گله از اهالی دانشگاهی پرداخت و گفت: گله دارم از دوستان دانشگاهی به خصوص جامعه‌شناسی دانشگاه تهران و علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و کلاً از دوستان وزارت علوم که نسبت به پدیده جناب آقای استاد حکیمی غفلت کرده‌اند و خاموش مانده‌اند. چرا جامعه‌شناسان کشور ما به یک نویسنده‌ای که بر یک نسل تأثیر گذاشته و آنها را انقلابی کرد و برای چند نسل قلم زده؛ توجهی نمی‌کنند؟

من تعجب می‌کنم که به استاد حکیمی به عنوان ستون مطبوعات دینی ما در قبل از انقلاب دست کم به عنوان تاریخ مطبوعات دینی و سردبیر پیام شادی، هیأت تحریریه مکتب اسلام و نجات نسل جوان و غیره توجه ندارند. جناب آقای حکیمی در هر جایی که حضور داشتند نشریه راه‌اندازی می‌کردند. برای ناشنوایان، نابینایان، در آموزش و پرورش و بسیاری از نهادهای دیگر. درواقع او مطبوعات را یکی از عناصر آگاهی بخشی جامعه می‌دانست. از وزارت آموزش و پروش تعجب می‌کنم که چرا غفلت کرده است.

حکیمی معتقد به کارکرد اجتماعی تاریخ برای نوجوانان بود

مهدی کاموس در خصوص روایت تاریخ برای نوجوانان به روایت محمود حکیمی، افزود: استاد حکیمی کودک و نوجوان را نسل مؤثر و پایه‌گذار برای زمان حال و آینده می‌دانست. ایشان دوران کودکی و نوجوانی را به رسمیت می‌شناخت و از صمیم قلب معتقد بودند که آموزش می‌تواند جامعه را تغییر دهد. نگاه ایشان به تاریخ، نگاهی فرهنگی بود ودر مقابل مارکسیست‌ها که نگاهی مادی‌گرایانه به تاریخ داشتند و در مقابل کسانی که به شکل سنتی نگاهی دینی به تاریخ داشتند؛ نگاه استاد حکیمی به تاریخ، فرهنگی و خدا محور بود.ایشان معتقد بودند که از طریق تاریخ در جامعه می‌توان تأثیرگذار بود و به کارکرد اجتماعی تاریخ اعتقاد داشتند. تاریخ را برای تاریخ نمی‌خواست. تاریخ را برای عمل اجتماعی مدنظر قرار می‌داد. رویکردش به تاریخ به عنوان یک عنصر آگاهی بخش بود. نگاه او به عامل حرکت در تاریخ، مختار بودن انسان بود.

ا ستاد حکیمی تحت تأثیر دکتر شریعتی و استاد مطهری، عامل حرکت در تاریخ را آگاهی، انسان، سنن الهی و نهضت پیامبران می‌دانست. چرا او تاریخ می‌نویسد؟ چرا داستان زندگی انسان برای نوجوانان را در بیست و یک جلد می‌نویسد؟ این برمی‌گردد به این که تاریخ را خدامرکز می‌دید. درواقع او تاریخ تمدن ویژه نوجوانان را در پاسخ به نگاه مارکسیستی به تاریخ نوشت. معتقد بود که تاریخ انسان از هبوط حضرت آدم (ع) بر زمین آغاز می‌شود و انسان در تاریخ یک انسان مختار است و آگاهی به او قدرت انقلاب و تغییر می‌دهد. آگاهی به او قدرت تغییر تقدیر و سرنوشت را می‌دهد. روش ایشان نیز در بیان تاریخ، ادبیات داستانی و روایت بود.

آثار محمود حکیمی، آموزش تحمل، رواداری و محبت است

نویسنده کتاب «با خدا مشورت کردم» در ادامه صحبت‌های خود افزود: نگاه استاد حکیمی به تاریخ، نگاه آموزشی برای نوجوانان بود. چون نوجوان را در اوج احساسات و عواطف می‌دانست و معتقد بود که نوجوان در حال هویت‌یابی است و به دنبال شناخت است و ما تنها باید زمینه‌های این روند را از طریق دین محبت فراهم کنیم. او پیرو مکتب محبت بود. حکیمی درباره تأثیر آموزش در نقد سلطه، در نقد قدرت و در انقلاب صحبت می‌کند همانند پائولو فریره که در کتاب «آموزش ستمدیدگان» بحث آموزش برای نقد سلطه را مطرح می‌کند. استاد حکیمی نیز در آثار خود به دنبال نقد هر گونه سلطه غیر خدا بر انسان بودند. در ۲۰۰۹ سال‌ها پس از آنکه استاد محمود حکیمی بحث مکتب محبت در جامعه و آموزش را مطرح کرده بود، لینچ و همکارانش در کتاب «برابری عاطفی» مهم‌ترین نابرابری را نابرابری عاطفی می‌دانند. نابرابری در خانواده، آموزش پرورش و جامعه و…آنها در کتاب خود معتقدند سه عنصر را برای برابری عاطفی باید در نظر گرفت: محبت، مراقبت و همبستگی. استاد حکیمی در کل آثارش به دنبال آموزش تحمل، تساهل، رواداری و محبت بود.

هنگامی که به تاریخ اسلام ورود می‌کند، سعی در تبیین محبت اهل بیت (سلام الله) دارد. در تاریخ غرب، رویکردش نقد سلطه و نقد مردان بزرگ تاریخ است. مثلاً در کتاب ناپلئون از بعد روان‌شناسی، بتی که غربی‌ها می‌سازند را می‌شکند. استاد حکیمی راوی تاریخ برای نوجوانان بود. این نقش را قبل از انقلاب با روش ادبیات داستانی ایفا کرد و در داستان‌های خود معتقد به فرآیند بود. معتقد بود آگاهی، نجات انسان و نجات جهان؛ در فرآیند صورت می‌گیرد. در این فرآیند چیزی شبیه نظریه ریموند ویلیامز با عنوان «انقلاب طولانی» را مطرح می‌کند. ریموند ویلیامز در این کتاب به جنبش‌های پیاپی مردی می‌پردازد. استاد حکیمی هم در رمان‌های خود، جنبش‌های مردمی را مطرح می‌کند. جنبش‌های گینه بیسائو، انقلاب الجزایر و… و این جنبش‌ها را در پی همدیگر می‌دانست. به دلیل اینکه او آینده تاریخ را مثبت و روشن می‌بیند. آینده تاریخ را با ظهور منجی عالم (عج) روشن می‌دانست.

مهدی کاموس در ادامه به منظومه فکری محمود حکیمی پرداخته و گفت: منظومه فکری ایشان از فلسفه تاریخ، از عامل تاریخ، عامل حرکت در تاریخ تا آینده تاریخ؛ یک تفکر روشنی بود. این تفکر به طور کلی از دو منبع به شکل جدی نشأت گرفت. یکی از این منابع تجربه زیسته و جهان‌بینی دینی اوست. او متولد تهران بود. در اوج درگیری‌های دهه سی، حضور داشت. با جبهه ملی آشنا شد. تظاهرات خیابانی را از نزدیک رصد ‌کرد. به واسطه خانواده مذهبی و پدربزرگ‌های روحانی خود، جهان‌بینی دینی‌اش را شکل داد. از جبهه ملی به نهضت آزادی رسید. در آنجا با زنده‌یاد مهندس بازرگان آشنا ‌شد. عاشق پایمردی و تفکرات زنده‌یاد دکتر محمد مصدق ‌شد. با آشنایی با امام خمینی به نهضت انقلاب اسلامی پیوست. تجربه زیسته او در انقلاب از اولین ساعت‌های جنبش ۱۵ خرداد در دور حوض میدان پانزده خرداد شروع ‌شد تا نوفل لوشاتو. او تاریخ را فقط برای قصه‌سرایی نمی‌خواست. بین نظریه و عمل ارتباط و پیوند برقرار می‌کرد. او هر کتاب تاریخی را یک «چه باید کرد؟» می‌دانست. نه «چه باید کرد؟» از جنس لنینی، بلکه از جنس شریعتی و در بالاتر از جنس نهج‌البلاغه. «چه باید کردی» از جنس نامه امام علی (ع) به مالک اشتر. این نامه را مانیفست و نامه حقوق بشر مسلمانان می‌دانست. استاد حکیمی در تاریخ بیش از آنکه به دنبال واقعیت باشد به دنبال حقیقت بود. در نوشته‌هایش هم به اندیشه‌های نویسندگان حق‌مدار اشاره می‌کرد.

تاریخ را همان فرهنگ می‌دانست و معتقد بود تاریخ دعوای عدالت و آزادی، زیر سایه توحید است. پایان تاریخ را پایان توحیدی می‌دانست و این تفکر، تحت تأثیر اندیشه‌های دکتر شریعتی، امام موسی صدر و شهید مطهری شکل گرفت.

استاد حکیمی در میان مورخان غربی تحت تأثیر آثار آرنولد جی. توین بی بود. توین بی یک مسیحی معتقد به آخرالزمان بوده و معتقد به حرکت جهان به سمت عدل الهی است. ایشان تحت تأثیر کتاب «تمدن در بوته آزمایش» توین بی است. در میان متفکرین مسلمان، نوع نگاهش به تفکر فرهنگی را از آثار استاد شهید مطهری گرفت. نوع نگاه توحیدی به تاریخ را تحت تأثیر دکتر شریعتی داشت. رویکرد نهضت پیامبران را نیز تحت تأثیر امام موسی صدر گرفت. نگاهش به انسان در تاریخ، انسان مسئول و محبت‌مدار است. به نقد موسولینی، هیتلر، نادرشاه، محمدشاه، ظل‌السلطان و… می‌پرداخت.

حکیمی تاریخ مجسم بود

در ادامه نشست، توحیدلو در مورد خصوصیات اخلاقی این نویسنده گفت: او بسیار مکتبی و با عرق بود. گاهی به او غبطه می‌خوردم. همیشه از او یاد می‌گرفتم. محمود حکیمی تاریخ مجسم بود. از دلایل اقبال عموم به آثارش دردمندی و توانایی بیان درست درد واقعی جامعه بود. هنوز هم آثار او خواندنی و محل مراجعه است. هنوز می‌تواند با توده مردم ارتباط برقرار کند. هر چند که او بعد از انقلاب دست از نوشتن داستان کشید.

فرزند زمان خویشتن

مهدی کاموس تاکید کرد: استاد حکیمی فرزند زمان خود و پیشرو بود. وقتی «اشراف‌زاده قهرمان» را می‌نویسد، درواقع داستان‌نویسی را وارد عرصه ادبیات دینی می‌کند و در این زمینه پیشرو می‌شود. پس از انقلاب هیچ کتاب تاریخی برای نوجوانان نداشتیم تا اینکه او سرگذشت انسان و تاریخ تمدن را می‌نویسد. او معتقد به دانش از پایین بود و آگاهی در تمام طبقات را بسیار لازم می‌دانست. دانش را برای طبقات پایین می‌خواست.

این پژوهشگر به سیر تفکری استاد حکیمی اشاره کرد و گفت: هر چه زمان گذشت، بعد دینی او قوی‌تر شد. هم در آثار و هم در شخصیتش. بعد از آشنایی با شهید مطهری، رجایی، باهنر، با شخصیت استاد مهدی چهل‌تنی آشنا می‌شود. استاد چهل تنی نوع نگاه او را به سمت لزوم طرح بیشتر اهل بیت و ائمه اطهار (ص) برد و او را در دهه شصت متوجه مسئله تفکر وهابی‌گری و سلفی‌گری می‌کند و خطر آن را برای کل جهان مهم می‌شمارد.

کاموس در ادامه صحبت‌های خود به مطالبه از آموزش و پرورش پرداخت و گفت: استاد حکیمی سه عنوان کتاب تاریخ اول، دوم و سوم راهنمایی را بعد از انقلاب نوشت. هفتاد کتاب درسی را ویرایش کردند. سه جلد کتاب تاریخ درسی ایشان یک دهه در این مملکت تدریس شد و دوستان آموزش و پرورش باید نسبت به نقش و جایگاه استاد حکیمی غفلت نکنند.