کارگردان نمایش «ساکورای کاغذی» با اشاره به اینکه در این نمایش به مساله فقدان و غم از دست دادن عزیزان می‌پردازد درباره چالش‌های اجرا در شرایط امروز تئاتر گفت.

مجید شکری کارگردان نمایش «ساکورای کاغذی» که این روزها در تماشاخانه هامون روی صحنه است درباره مضمون این اثر نمایشی به خبرنگار مهر گفت: مسائل مطرح شده در این نمایش، از جمله تنهایی، از دست دادن‌ها، سوگ درگذشت عزیزان، نرسیدن‌ها و ناکامی‌های روحی، فرصت‌های رفته و مانده، ارتباطات، مدرنیته و تأثیرات آن بر زندگی، همواره دغدغه‌های ذهنی من بوده و هست. این دغدغه‌ها من را به سمت نوشتن و کارگردانی سوق می‌دهند، نه اینکه فکر کنم قرار است نمایشنامه‌ای بنویسم و بعد فکر کنم چه بنویسم بهتر است! در مورد این نمایش خاص، که دومین اپیزود از سه‌گانه تنهایی است و بخش اول آن «کسی برای یک گوریل غمگین کاری نمی‌کند» سال گذشته در سالن سایه تئاتر شهر به صحنه رفت، تصمیم گرفتم به یکی از پررنگ‌ترین و مبتلابه‌ترین این دغدغه‌ها یعنی به‌طور کلی از دست دادن‌ها و به‌طور خاص غم از دست دادن عزیزان و تأثیر آن بر زندگی و روان بازماندگان بپردازم.

وی افزود: موضوعاتی وجود دارند که همواره فکر و ذهن هر انسانی فارغ از تمام مسائل جغرافیایی، نژادی، فرهنگی و ... را درگیر می‌کنند. این مسائل آنقدر اساسی و مهم هستند که هرچقدر هم در مورد آن‌ها صحبت و کار شود، کم است. با توجه به ورود به عصر جدیدی از مدرنیته که بر سبک زندگی فردی و اجتماعی ما تأثیر گذاشته و به نوعی الیناسیون منجر شده، به نظر ضروری است که درباره این مسائل به هر طریقی (مثلاً در مدیوم تئاتر به‌صورت نمایش و نمایشنامه) گفتگو و بحث شود تا اتصال ما با مفاهیمی که روز به روز کمرنگ‌تر می‌شوند، قطع نشود. زیرا ممکن است از بین رفتن آن‌ها به، به‌وجود آمدن نوع بشر جدیدی منجر شود که چندان جذاب به نظر نمی‌آید. موضوعات مطرح شده در این نمایش از همین جنبه و از همین ضرورت نشأت می‌گیرند.

شکری درباره تلاش برای اجرای نمایشی با کیفیت و بازخورد مخاطبان بیان کرد: در اینجا پرهیز جدی از سطحی‌نگری که این روزها مانند آفتی در حال انتشار و گسترش در تئاتر است، در اولویت قرار دارد. وسواس‌های عجیب و غریب هنگام نگارش متن و اجرا، تمرینات سخت و طولانی که این شیوه ایجاب می‌کند و نگرانی از نحوه و میزان ارتباط مخاطب با این فضا، از تبعات چنین نگاهی است که خوشبختانه هربار هنگام اجرا، بازخورد شگفت و دلگرم‌کننده مخاطبان، رنج این سفر طولانی را برای ما تلطیف کرده و ادامه این راه سخت و طاقت‌فرسا را ممکن می‌کند. حس خوبی است که متوجه همدلی مخاطب می‌شوید و می‌فهمید برای روی صحنه بردن یک اثر آبرومند و دور از ابتذال چه تلاش جدی و سختی صورت گرفته و اینکه برای او ارزش قائل می‌شوید.

این کارگردان تئاتر درباره چالش‌های اجرا گفت: اشاره به چالش هایی که در اجرای این اثر نمایشی داشتیم از ۲ منظر قابل پرداختن است. یکی در شرایطی که تمام سالن‌ها چند اجرایی شده‌اند، دغدغه پهن و جمع کردن دکور در فرصت ناچار کوتاه تحویل دادن و گرفتن سالن و دپوی دکور پشت صحنه در کنار دکور چند نمایش دیگر معضلی است که گاه منجر به نیافتن سالن و چالش و درگیری بین گروه‌ها می‌شود. دوم اینکه علاوه بر به جان خریدن مشکلات فوق، باز هم دکور آن چیزی که در ذهن داریم و باید بشود، نمی‌شود و در نهایت به چند لت و دیوار تبدیل می‌شود که تأثیر دیالکتیک و تنیده شده‌ای در کار ندارند. این سوال پیش می‌آید که این همه هزینه و دردسر چقدر ارزشش را دارد! و گاه اگر خود نمایش در محتوا و فرم بضاعتی نداشته باشد، حکایت «آفتابه لگن هفت دست شام و ناهار هیچی» می‌شود که در نهایت هم فایده‌ای ندارد.

شکری با اشاره به تأثیر اجرا بر مخاطب عنوان کرد: یکی از مخاطبان نمایش بعد از دیدن کار تعبیر زیبایی به کار برد. او گفت «قطرات عرق که به وفور در اجرا از پیشانی و گونه‌های شما فرو می‌افتند، قطره‌های اشکی می‌شوند که از گوشه‌ چشم مخاطبان جاری می‌شوند.» مطلب همین است. وقتی با جان و دل کاری را انجام می‌دهید، بر جان و دل مخاطب خواهد نشست. حرف‌هایی که ما در این کار می‌زنیم، از جنس حرف‌های درون و خلوت آدم‌هاست. آنجایی که کسی جز خودت دسترسی ندارد. وقتی توانسته‌ایم به آن خلوت درون آدم‌ها که فقط مخصوص به خودشان است از طریق این نمایش دست پیدا کنیم، اتفاق بزرگی افتاده است و بزرگترین خوشبختی برای کسی مثل من محسوب می‌شود که همیشه مهم ترین هدفش در تئاتر ارتباط حسی درست با مخاطب بوده و هست.

وی اضافه کرد: سمبل کلیشه‌ای تئاتر همان ۲ چهره معروف غم و لبخند است، اما هرچه جلوتر می‌رویم می‌بینیم که حرف همین است؛ اینکه نیرویی جادویی از درون صحنه و اجرا جاری شود و روح مخاطب را لمس کند، دستش را بگیرد و قدم به قدم به سفری سحرآمیز ببرد که برای دقایقی فارغ از هرچه در دنیای بیرون است، در دنیایی جادویی که برایش ساخته‌اید سیر کند و تحت تأثیر شخصیت‌ها و قصه‌هایش گاه لبخند و خنده‌ای و گاه بغض و اشکی از ژرفنای روحش به چهره‌اش جاری شود. او با خودش مواجه می‌شود، با دنیای عمیق و گسترده‌ درونش. طعم این تجربه نه برای ما و نه برای مخاطب هیچ جای دیگری قابل احساس، لمس و چشیدن نیست و فقط در مواجهه منِ اجراگر با اوی بیننده که جزوی از اجرا و اجراگری در دنیای خودش می‌شود، شکل می‌گیرد.

کارگردان «ساکورای کاغذی» درباره وضعیت این روزهای تئاتر اظهار کرد: جنبه‌ مثبت این است که علی‌رغم تمام سختی‌ها و مشکلات، بچه‌های تئاتر با جان و دل کار می‌کنند. دم همه‌شان گرم! هر وقت می‌بینم تئاتری به اجرا رسیده از ته دل خوشحال می‌شوم، چون می‌دانم چه کارها که در مناسبات سخت و نفس‌گیر تولید و هزینه‌های گزاف و شرایط طاقت‌فرسای تطبیق تمرینات طولانی با مشکلات زندگی، تسلیم می‌شوند و به سرانجام نمی‌رسند. جنبه‌ منفی آنجاست که شاید به دلیل تمام این مشکلات، یک نوع سطحی‌نگری و تساهل و تسامح در کارها پیدا می‌شود که آفتی جدی برای تئاتر متفکر محسوب می‌شود. خوشبختانه هنوز خیلی از تئاتری‌ها در برابر اپیدمی شدنش مقاومت می‌کنند. امید که تئاتر که هنر متفکر است، متفکر بماند.

شکری درپایان صحبت هایش متذکر شد: هر هنری شاید وجودش قائم به ذات، امکان موجودیت داشته باشد، اما تئاتر هنری است که با حضور مخاطب معنا می‌یابد و حال این روزهای تئاتر از نظر تعداد مخاطب اصلاً خوب نیست. این چرخه با حضور مخاطب به بار می‌نشیند و در غیر این صورت، تبدیل به پتانسیلی هدر رفته و گم می‌شود لابلای صفحات تاریخ هنر. هدر رفتنی که گاه ممکن است نتیجه‌اش پایان حیات هنری یک گروه یا بعضی هنرمندان تئاتر باشد. آسیب‌شناسی این موضوع بحثی بسیار جدی و عمیق است که کار پژوهشی و کارشناسی می‌طلبد، اما تا آنجا که بشود در جمله‌ای خلاصه‌اش کرد این است که امیدوارم هر نمایشی مخاطبان بالقوه‌اش را پیدا کند و مخاطبان هم نمایش مورد علاقه‌شان را حمایت کنند تا این ارتباط نفس به نفس اجراگر و مخاطب، نفسش به شماره نیفتد و ادامه یابد.

تهیه‌کنندگی نمایش «ساکورای کاغذی» بر عهده علیرضا اصلان و مجری طرح آن سعید سیادت است. مجید شکری، مرتضی دلداده، رزا خلیلی، مریم معصومی نژاد، زهرا حاج حسن، علیرضا اصلان، امیرحسین نورانی، علیرضا قلی‌زاده بازیگران این اثر نمایشی هستند.

در خلاصه داستان «ساکورای کاغذی» که تا ۱۲ آذر در تئاتر هامون روی صحنه می‌رود، آمده است: «تمام چیزهایی که تو را به این تنهایی و غم رسانده‌اند پاک می‌شوند؟»

عکس از پرتو جغتایی است.