فیلم "هامون و دریا" به کارگردانی ابراهیم فروزش هر چند دچار چندپارگی است، ولی می‌تواند یک فیلم کودک و نوجوان در عرصه تجربه‌ای نو و ادای دینی تمام عیار به موسیقی نواحی محسوب شود.

به گزارش خبرنگار مهر، "هامون و دریا" پنجمین فیلم سینمایی ابراهیم فروزش پس از "کلید"، "خمره"، "مرد کوچک" و "بچه‌های نفت" است، فیلمی که همچون دیگر آثار وی قشر کودک و نوجوان را محور اصلی قرار می‌دهد ولی بر بستری جدید و البته با پرداختن به عشق.

فیلم درباره نوجوانی تارنواز از خطه خراسان به نام هامون است که دلباخته دریا شده، ولی خانواده دختر راضی به این وصلت نیست. هسته اصلی فیلم قرار گرفتن هامون در مسیر آزمون عشق است که در قالب جستجو برای یافتن اکسیر حیات دریا برجسته می‌شود. همان مولفه مشترک افسانه‌ها و مثل‌ها درباره عشاق که برای اثبات عشق خود باید آزمونی خطیر را از سر بگذرانند.

با توجه به این وجه، آنچه در فیلم شاهد پرداخت آن هستیم، دیر رسیدن ماجرا به این آزمون و در واقع دیر شروع شدن قصه است. کارگردان 45 دقیقه وقت برای مقدمه‌چینی می گذارد تا در نیمه دوم فیلم تمرکز خود را بر مسیر پر پیچ و خم پیش روی هامون در سفر بگذارد و به همین دلیل هم هست که بخش ابتدایی فیلم با داستان‌های فرعی پر شده که چند پارگی در کلیت کار ایجاد می‌کنند.

فیلمساز ابتدا زمانی را صرف چیدمان فضا، موقعیت و روابط در روستا می‌کند تا عشق هامون به دریا به تصویر دربیاید و بر اساس الگویی آشنا در همان ابتدا موانع بر سر راه وصال این عشق را برجسته می‌کند. در واقع مخالفت خانواده دریا با هامون به خاطر وضعیت مالی و بی‌ثباتی کارش، نقش همان موانع را به عهده می‌گیرد تا کمی هم وقت صرف عمیق شدن عشق هامون و دریا و البته درماتیزه شدن این عشق نوجوانانه شود.

از دل همین موانع چند داستان فرعی بیرون می‌آید که متأسفانه در پرداخت پررنگ شده و کمیتی فراتر از یک خط فرعی را به خود اختصاص داده است. هر چند به تلاش هامون که آوازه‌خوان و تارنواز است برای تجربه کارهای دیگر برای پول به دست آوردن، کوتاه و موجز پرداخت شده، ولی در ادامه سفری که او به کاشان نزد دائی و خانواده‌اش دارد بیش از نیاز منطقی داستان بسط پیدا کرده است.

به گونه‌ای که در این مقطع مسئله دریا و عشق هامون به حاشیه می‌رود و حضور دختر دائی و توجه هامون به او هم به این وجه دامن می‌زند. در چنین مقطعی می‌توان این پرسش را مطرح کرد که این تغییر مکان جغرافیایی چه پیامدی برای هامون و سیر دراماتیک قصه به دنبال دارد؟ آیا جهشی به دنبال دارد و یا وجهی تازه را برجسته می‌کند؟

واقعیت این است که فیلمساز به طراحی این سفر نیاز داشته تا با رفتن هامون، دریا دچار آن بیماری لاعلاج شود و بعد آزمون عشق هامون در راه سفر آغاز شود. ولی در عمل پرداخت سفر به عنوان یک معبر و تمهید داستانی نبوده و بدل به خطی پررنگ می‌شود که بخصوص با همجواری ساز هامون و دائی و تارنوازی او و تعزیه خوانی مردان مورد توجه بیشتر قرار می‌گیرد. رویکردی که به نظر می‌آید بر اساس نیاز داستانی نبوده است.

حضور موسیقی نواحی خطه خراسان و هنر نوازندگی و آوازه خوانی هامون را همانطور که اشاره شد باید فضایی تازه در فیلم‌های کودک و نوجوان محسوب کرد. بیشتر از این جهت که تنها از جذابیت‌های آن در سطح استفاده نکرده و به نوعی نگاهی ریشه‌ای به آن دارد. به این مفهوم که هنر خواندن و نواختن هامون بدل به روشی برای بیان حرف‌های او می شود و همین هنر اصیل که امروز خریداری ندارد، او را در چشم خانواده دریا خفیف کرده است.

فیلم "هامون و دریا" هر چند از چندپارگی و اوج و فرود در پرداخت رنج می‌برد، ولی از وجه درونی کردن کارکرد موسیقی در شخصیت‌پردازی هامون به خوبی بهره برده و می‌تواند یک فیلم کودک و نوجوان در عرصه تجربه‌ای نو و ادای دین به موسیقی نواحی محسوب شود.