کتاب «آشیان وفا» شامل مجموعه اشعار کارکنان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی توسط انتشارات مهر و دل منتشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «آشیان وفا» شامل مجموعه‌ای از اشعار کارکنان وزارت ارشاد به تازگی توسط انتشارات مهر و دل منتشر شده است.

ایران، سرزمینی است که هیچ گاه از شعر و ادب تهی نبوده است. سخن از مردمی که ادیب پروراند و شعر و ادبیات را همیشه در جان و جهان خویش حفظ کرده‌اند، با آن زندگی کرده و از نخستین لحظات حیات خویش تا مرگ آن را چون مرواریدی گران‌بها در آغوش جان خویش پنهان داشته‌اند، مردمی که شعر را مقدس می‌دانند و در کنار کتب آسمانی خویش، همواره آن را تقدیس کرده‌اند. شعر و ادب شناسنامه ملت ایران است.

در مقدمه این‌کتاب گفته شده تأسیس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز که بار سنگین فرهنگ و هنر را بر دوش می‌کشد از آنجا آغاز شد که این مردم سرافراز که همواره در طول تاریخ با فرهنگ و هنر و ادبیات و شعر نفس کشیده‌اند، دریافتند شعر اساس ملک و مملکت است و باید آن را تا همیشه تاریخ محافظت و مراقبت کرد. بسیاری از کارکنان و کارمندان این وزارت نیز خود از اهالی فرهنگ و هنر و ادب هستند. از این رو دفتر پیش رو مجموعه‌ای از اشعار همکاران نغزگو و ادیب سخن وزارت خانه فرهنگ و ارشاد است.

علی‌اکبر رشیدی یکی از پدیدآورندگان این‌اثر می‌گوید «آشیان وفا» اولین‌مجموعه از اشعار کارکنان وزارت فرهنگ و ارشاد است و مجموعه‌های دیگری نیز در همین حوزه در دست تهیه و تولید است. این کتاب در دو بخش شعر کلاسیک و شعر آزاد تنظیم شده و اشعار از کارکنان سراسر کشور از جمله استان آذربایجان شرقی، همدان، تهران، خوزستان، سیستان و بلوچستان، کهکیلویه و بویراحمد و… جمع‌آوری شده است.

به لحاظ موضوعی نیز عمده اشعار در حوزه اشعار آئینی و مابقی در حیطه اشعار اجتماعی و عاشقانه محسوب می‌شوند.

یکی از اشعار این‌کتاب، سروده ساناز شهنوازی شاعری از دیار سیستان و بلوچستان با موضوع شهید و شهادت است:

هزار قمری عاشق نشسته بر بدنت
بگو که اشک نبارد به پاره‌های تنت

بگو به سوی خدا پرکشیده چشمانت
و دست‌هات پریده برای ایرانت

درون سینه‌ی این خاک اگر زمستان است
هزار و سیصد و پنجاه و هفت گلدان است

هزار و سیصد و پنجاه و هفت اقیانوس
که موج موج نشانده به ساحلش فانوس

اگر چه از تو فقط یک پلاک جامانده است
و از دلاوری‌ات، مشت خاک جامانده است

اگر که تکیه زده بر اریکه خندانیم
اگر که بال گشودیم و مرد می‌دانیم

پیاده بال نوشتی و ما سوار شدیم
به سرخی قلمت صاحب اعتبار شدیم

سپرده‌ای سر خود بر ستیغ آزادی
تو سایه را به درختان کشورم دادی

این‌کتاب در ۱۲۱ صفحه چاپ شده است.