پخش کارتون ژاپنی "من و برادرم" در دل برنامه پربیننده "فیتیله جمعه تعطیله" با انبوهی از ارجاعات تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی اشتباه بار دیگر بر لزوم توجه مدیران رسانه ملی به پیام‌های نهفته در دل مجموعه‌های کودکانه تاکید می‌کند.

به گزارش خبرنگار مهر، خاطرات تلویزیونی کودکان امروز و دیروز با کارتون‌های ژاپنی گره خورده است. انیمیشن‌های تولید ژاپن اصولا سبک و سیاقی خاص دارند و پس از مدتی کودکان حتی اگر در تیتراژ نیز از ژاپن هیچ اسم یا خطی نبینند قادر به شناسایی کشور تولیدکننده آن کارتون هستند.

طراحی و نقاشی شخصیت‌ها و فضای این نوع انیمیشن‌ها به خصوص چشمان گرد آنها پس از مدتی برای بیننده طبیعی جلوه می‌کند. هر چند پرسش‌های ما از دوران کودکی تاکنون درباره این چشمان شهلا به خصوص در قصه‌هایی که در ژاپن می‌گذرد بی‌پاسخ مانده و همواره آن را به پای این گذاشته‌ایم که این ملت چشم‌بادامی حال که به جبر نژاد نمی‌توانند دیدگانی آهومانند داشته باشند، چه اشکالی دارد در دنیای فانتزی به آن دست یابند.

اما آنچه بهانه نگارش این مطلب شد سریالی کارتونی است که روزهای جمعه از شبکه دو پخش می‌شود به نام "من و برادرم". گرچه ممکن است این کارتون در اصل با نامی دیگر تولید شده باشد. قصه این مجموعه در کشور ژاپن روایت می‌شود و قهرمان آن پسربچه‌ای 12 ـ 13 ساله است که در کودکی مادر خود را از دست داده و مسئولیت نگهداری برادر دو ساله‌اش را با وجود داشتن پدری وظیفه‌شناس به عهده دارد.

هر چند اغراق در مسئولیت‌پذیری این کودک و برخورداری از علوم روز تربیتی در پرورش برادر کوچکتر در این مجموعه فوران می‌کند، اما محور بحث ما این نیست. آنچه در این مجموعه جلب نظر می‌کند نوع انتقال اطلاعات به مخاطب به خصوص کودکان است. داستان مجموعه در ژاپن رخ می‌دهد. اما مصادیق نمایشگر فضای ژاپنی بسیار کم در آن دیده و گاه باعث بروز تناقض برای بیننده می‌شود.

شخصیت‌های این داستان در خانه‌هایی با معماری ژاپنی زندگی می‌کنند، در حالی که با نام‌هایی چون جونز، جک، کوین، مایکل، هیلاری و ... نامیده می‌شوند که متعلق به فرهنگ اروپایی است. نکته جالب توجه اینکه در مجموعه "من و برادرم" تنها یک اسم ژاپنی به گوش می‌خورد و آن هم مربوط به یک سگ است؛ سگی متعلق به خانمی به نام هیلاری.

یکی از مواردی که بسیار در این مجموعه تعجب‌برانگیز است نمایاندن چهره‌های شرقی با چشمان بادامی به عنوان انسان‌های مرموز و استثنا در میان جامعه ژاپن است. چند مورد زن کیمونوپوش در این مجموعه دیده می‌شود که همگی پیر و فرتوت هستند و بسیار هم ترسناک ترسیم شده‌اند و در یک مورد باعث وحشت بسیار شخصیت کوچک داستان یعنی جک شد.

در قسمتی از این انیمیشن، داستان رئیس مهد کودک جک نقل می‌شد که برای پوشاندن چشمان بادامی خود از دیگران تمام مدت عینک آفتابی بر چشم داشت و به هر قیمت سعی می‌کرد این موضوع را از کارمندان خود به عنوان یک موضوع بسیار بغرنج مخفی کند!

نمونه‌های اینچنینی در این سریال فراوان به چشم می‌خورد. کودک نسل جدید از طریق کتاب و رسانه‌ها درباره کشور ژاپن اطلاعات بسیار کسب کرده که کمترین موارد آن عبارت است از اینکه این کشور آسیایی است، مردمانی دارد با چشمان بادامی و صد البته اسامی غیراروپایی و بسیار خاص که گاهی حتی باعث شوخی‌های کلامی کودکانمان می‌شود.

با دیدن مجموعه آیا این داده‌های جغرافیایی هر چند اندک با چالش مواجه نمی‌شود؟ سازندگان این برنامه هر هدفی که داشته‌اند پخش‌کنندگان آن باید با تانی بیشتر نسبت به آن برخورد کنند. نسل پدران و مادران کودک امروز خوب به خاطر دارند سریال‌هایی را که گرچه با کیفیت پائین تولید می‌شد و محصول همین کشور ژاپن بود، اما بعضا داستان‌هایی جذاب و فضاهایی واقعگراتر داشتند.

شاید یادتان باشد که پیش از اینکه در جایی مطالعه کرده باشید در همان اوان کودکی با روند تاریخی مهاجرت اروپائیان به کشورهایی نظیر استرالیا آشنا شدید. آن هم از طریق سریال کارتونی "مهاجران" و بسیاری از کودکان نسل ما با چگونگی بنا شدن شهرهایی چون آدلاید با همین انیمیشن ساده آشنا شدند.

هر چند ممکن است انیمیشن "من و برادرم" در انتقال مفاهیم و نکات اخلاقی تربیتی نظیر مسئولیت‌پذیری (آن هم از نوع به شدت پررنگ) موفق عمل کند، اما مطمئنا موجب تخریب دانش جغرافیایی کودکانمان در مورد سرزمین آفتاب تابان می‌شود. به ویژه اگر به کارکرد موثر رسانه و جادوی تصاویر در انتقال مفاهیم آموزشی به قشرهای مختلف و مخصوصا کودکان واقف باشیم.