به گزارش خبرنگار مهر، در مراسم شب بوردیو که در سالن نقش جهان مرکز پژوهشهای هنری برگزار شد، دکتر بلخاری، دکتر فکوهی، دکتر شریعتی و دکتر پرستش به ایراد سخن پرداختند.
دغدغه بوردیو وجود قطبهای مستقل در هنر است
دکتر حسن بلخاری، رئیس پژوهشکده هنر و عضو هیئت علمی فرهنگستان هنر در سخنرانی افتتاحیه، به نگاه بوردیو به قطبهای میدان هنری پرداخت. وی سخن خود را معطوف به نگاه بوردیو به هنر کرد و گفت: او از قطبهای مستقل و وابسته هنری در میدان هنری حرف زد. بوردیو که درجامعهشناسی خود مدرنیته را عامل افتراق و ظهور نوعی جامعه شبکهای میداند، معتقد است که این جامعه شبکهای متشکل از میدانهایی است که ضمن همپوشانی بر یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل میگذارند.
وی گفت: در هر میدان کنشگران میکوشند سرمایههای موجود در آن میدان اعم از سرمایه اقتصادی، اجتماعی و نمادین را به دست آورند و به هدایت بخش ضعیف میدان بپردازند. میدان یا حوزه هنری یکی از این میدانهاست که همچون هر میدانی به قطبهای مختلف تقسیم میشود: قطب مستقل و قطب وابسته. درحالیکه قطب مستقل از تز هنر برای هنر و ارزش علمی و فرهنگی اثر هنری دفاع میکند، قطب وابسته بیشتر به بازار و قدرت اقتصادی و تجاری تکیه دارد و آثارش را بهتبع سفارش مخاطب تولید میکند و همین از ارزش هنری آن میکاهد.
دکتر بلخاری در پایان به کاربست مدل بوردیو برای بررسی وضعیت میدان هنری در جامعه ایران پرداخت و گفت: در کشور ما قطب مستقل نه بنابر بعد از تجارت و اقتصاد، بلکه بنا به بعد از سیاست مطرح می شود و به همین دلیل از نظر من ارزش قطب مستقل هنری ما به سه دلیل رو به کاهش است: نخست عارضی شدن این قطب، یعنی شکلگیری اش بر اساس تقابل با سیاست، دوم ورود کاهش اعتبار علمی و فرهنگی این قطب و سوم سیاسی شدن اهداف آن.
در ادامه سهراب فکوهی رئیس انجمن دوستی ایران و فرانسه زندگینامه بوردیو را برای مخاطبان خواند و پس از او علی دهباشی، سردبیر نشریه بخارا با اشاره به نشستهای پنجاه و هفت گانه نشریه بخارا در طی شش سال، به علاقهمندان قول داد که در برنامههای آتی بیشتر به اندیشمندان عرصه سیاست و فلسفه خواهند پرداخت. وی از برگزاری شب لوی استراوس و آیزایا برلین در هفتههای بعد خبر داد.
جامعهشناسی دین بوردیو سنتز بزرگان این شاخه علمی است
دکتر سارا شریعتی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، نیز از منظر تخصص خودش یعنی جامعهشناسی دین به بوردیو نگاه کرد.
دکتر شریعتی سه دلیل پرداختن خودش به جامعهشناسی دین بوردیو را چنین بر شمرد: نخست ناشناخته بودن این حوزه از کار بوردیو در سراسر جهان که بیشتر به دلیل کمی آثار بوردیو و پیچیدگی آنها است. دوم اینکه بوردیو میکوشد در جامعهشناسی دین سنتزی میان مارکس، وبر و دورکیم ایجاد کند و سوم اینکه توجه بوردیو به جامعهشناسی دین برای من به عنوان کسی که در این حوزه فعالیت میکنم مهم است.
وی سپس به سنتز بوردیو از سه تن از بزرگان جامعه شناسی اشاره کرد و گفت: بوردیو از دورکیم دو بحث را میگیرد، نخست اینکه هر دینی سعی می کند در کنار باورها نظریهپردازی کند و دوم اینکه نزد او دین سیمان و عامل انسجام بخش اجتمامی است. اما از دید بوردیو دو نقطه کور اندیشه دورکیم، نخست در نظر نگرفتن وجه سیاسی دین و دوم توجه نکردن به طبقات تولید، مصرف و توزیع دینی است.
دکتر شریعتی گفت: همینجاست که توجه بوردیو به مارکس معطوف میشود و اصطلاحات اقتصاد سیاسی او را برای تبیین جامعهشناسی دین خود به کار میگیرد. اما مارکس نیز نقطه کوری دارد و آن استقلالزدایی تمام از حوزه دین است. اینجاست که بوردیو به سراغ وبر میرود و جامعهشناسی دین را به عنوان فصلی از جامعهشناسی قدرت معرفی میکند. تأثیر بوردیو از وبر تا آنجاست که معتقد است تئوری میدان خود را از او اخذ کرده است و به توضیح روابط قدرت و سلطه در میدان دینی میپردازد.
دکتر شریعتی در بخش دیگری از سخنش به پرسش تکراری و در عین حال اساسی بوردیو از جامعهشناسان دین پرداخت و گفت: از دید بوردیو جامعهشناسی دین یک اصطلاح پارادوکسیکال است، چون یا فرد دیندار است که در این صورت نمیتواند فاصله لازم برای بررسی جامعهشناختی دین را با آن بگیرد و یا دیندار نیست که در این صورت آنقدر با متن دین فاصله دارد که توان تحلیل آن را ندارد.
وی در خاتمه به نقد بوردیو به جامعهشناسی دین پرداخت و گفت: اینجاست که سخن بوردیو معطوف به جامعهشناسی به مثابه امری رهاییبخش معطوف میشود و در آن جامعهشناس به نقد خود میپردازد. از دید بوردیو، جامعهشناس دین باید نخست کژیها و موانع خود را بشناسد، دوم نسبت خود را با دین روشن کند و سوم میدان دینی را در جامعه خود روشن کند و ارتباط آن را با سایر میدان ها و روابط میان آنها تشخیص دهد.
رابطهگرایی فلسفی مفهوم کلیدی فهم اندیشه بوردیو است
دکتر شهرام پرستش، عضو هیئت علمی دانشگاه مازندران از منظرفلسفه علوم اجتماعی آرای پی یر بوردیو، جامعهشناس و اندیشمند فقید فرانسوی را مورد نقد و بررسی قرار داد.
پرستش با تأکید بر فلسفه رابطهگرایی به عنوان ستارهای قطبی در شرح و فهم آرای بوردیو گفت: همواره باید فلسفه رابطهگرایی را در فهم اندیشه های این جامعه شناس فرانسوی در نظر داشت.
پرستش سپس به دو سنت بزرگ جامعهشناسی یعنی برنامه تحقیقاتی (در اصطلاح لاکاتوشی) پوزیتویستی و برنامه تحقیقاتی تاویل گرایی (هرمنوتیکی) اشاره کرد و گفت: درحالیکه پوزیتویستها با اصالت دادن به عین، جهان اجتماعی را ابژه ناب میدانند، تأویلگرایان با اصالت دادن به ذهن، عرصه اجتماعی را بهمنزله نظمی سوبژکتیو و ساخته شده توسط انسان میخوانند.
وی گفت: به باور بوردیو هر دوی این نگاهها در نهایت به ذاتگرایی منجر خواهند شد و بنابراین برای رهایی از ذاتگرایی است که وی برنامه سومی را در تقابل کامل با بزرگان جامعه شناسی ایجاد میکند. برنامه او را در سه سطح هستی شناختی، شناختشناختی و روششناختی میتوان بررسی کرد، گو اینکه این سه چنان در هم تنیدهاند که جدایی کامل آنها غیرممکن است. اصالت برنامه بوردیو از مفاهیم جدیدی که او وضع میکند نیز روش است.
پرستش سپس به سطح هستیشناختی در فهم اندیشه بوردیو اشاره کرد و گفت: در این سطح بوردیو واقعیت اجتماعی را امری سیال و پویا میداند که ازدیالکتیک میان سوژه و ابژه شکل گرفته است. البته بوردیو سوژه و ابژه را به شیوهای ذاتگرایانه نمیفهمد و برای درک این معنا میتوان به تأثیری که او از اینشتین گرفت، بهره برد.
وی در ادامه به سطح معرفتشناختی بوردیو پرداخت و گفت: بوردیو متناسب با نوع نگاه هستیشناختیاش، مفاهیم جدیدی چون میدان و منش(هابیتوس) را وضع میکند. میدانهای اجتماعی او چون میدانهای فیزیکی تحت تأثیر سلطههای نمادین، کنشگران را در مسیرهایی(پرتاب راههایی) هدایت میکند.
وی در پایان به نگاه بوردیو به روششناسی اشاره کرد و گفت: در سطح روششناسی نیز بوردیو از ساختارگرایی تکوینی سخن میگوید که نخست امری متناقض به نظر میرسد، زیرا ساختارگرایی با اعتقاد به ساختارهای انتزاعی و فراتاریخی، نمیتواند تکوین و تاریخ را بپذیرد، اما با در نظر داشتن نگاه هستیشناختی بوردیو میتوان به نوع روش خاص او پی برد.
بحث اصلی بوردیو مناسبات قدرت است
دکتر ناصر فکوهی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران به بحث از جامعهشناسی سیاسی پیربودریو، جامعهشناس و مردمشناس فرانسوی پرداخت.
ناصر فکوهی که آخرین سخنران این نشست بود سخن خود را با این نقل قول از بوردیو آغاز کرد که : به نظر من مسئله اجتماعی یعنی سلطه و کار جامعهشناس شناخت اشکال مختلف سلطه و مکانیسمهای آن است. به عبارتی دیگرتمام کارهای من این بوده که نشان دهم چطور سلطه خودش را بازتولید میکند. مکانیزمهای اجتماعی، مکانیزمهای تولید و بازتولید سلطه هستند.
رئیس گروه انسانشناسی هنر نسبت بوردیو با جامعهشناسی را با نسبت فوکو و فلسفه مقایسه کرد و گفت: فوکو نیز متأثر از سنتی نیچهای، مسئله اصلیاش قدرت در جامعه است، بوردیو نیز بحث اصلیاش قدرت است.
وی سپس نگاه بوردیو به مقوله قدرت پرداخت و گفت: بوردیو خودش همواره در زندگی در موقعیتهایی که بود، خودش را مورد انتقاد قرار میداد و البته گروهی از شاگردانش که بزرگترین منتقدانش نیز بودند، معتقد بودند که بوردیو به قدرت حمله میکند، تا قدرت بیشتری داشته باشد. او آکادمی را زیر سوال می برد تا جایگاهش در آکادمی تثبیتتر شود، به روزنامهها میتازد برای آن که در آنها بیشتر حاضر شود.
دکتر فکوهی سپس به چرخش تدریجی بوردیو در زندگی روشنفکری اش پرداخت و گفت: بوردیوی جوان وقتی از مسئله روشنفکری حرف میزند، به استراوس روی میآورد و درحالیکه پیشتر، مدل سارتری روشنفکری در فضای فرانسه حاکم بود و همه از حمایت از سارتر در برابر آرون سخن میگفتند، بوردیو به مدل استراوسی روی میآورد و از الگوهای ساختارگرایی برای تحلیل روابط اجتماعی بهره میگیرد.
وی گفت: او معتقد است این مدل روشنفکری مؤثرتر از مدل سارتر است که وزنه کاریزماتیک خود را در حوزه سیاست وارد میآورد. بوردیو که در آغاز منتقد رویکرد روشنفکری سارتری است، هر چه پیرتر میشود بیشتر سارتری میشود.
فکوهی تأکید کرد: در اینجا تناقض بوردیو را میبینیم، ضمن آنکه او علیرغم این شکست، به کار خود ادامه میدهد.
وی دشوار نویسی بوردیو را یکی دیگر از نقاط انتقاد به او دانست و گفت: بوردیو به تصریح خود، از زمانی که از شهرستان به پاریس آمده بود، به قدرت زبان واقف بود و با این زبان غیر قابل دسترس، انگار میخواست سلطه خود را تثبیت کند. این غیرقابل دسترس بودن البته در حوزه آکادمیک او را ضربهپذیر میکند.
فکوهی در پایان تأکید کرد: بوردیو در عین حال که مسئله کلیدی قدرت را طرح کرد، اما از همین نقطه هم آسیبپذیر بود.