محقق و نظریه‌پرداز علوم سیاسی در تالار شیخ انصاری دانشگاه تهران گفت: مبانی علم سیاست در ایران روشن نیست.

به گزارش خبرنگار مهر، دکتر سید جواد طباطبایی، محقق و نظریه‌پرداز علوم سیاسی به مناسبت انتشار کتاب «نظریه حکومت قانون در ایران» به انتقاد از وضع توسعه علم سیاست در ایران پرداخت.

دکتر سید جواد طباطبایی در مراسمی که در تالار شیخ انصاری دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به همت جامعه فرهنگی این دانشکده برگزار شد با اشاره به مفهوم « توسعه علوم سیاسی در کشور» گفت : در سالهای گذشته دکتر علی محمد کاردان استاد برجسته و از مدیران مهم دانشگاه تهران کتابی از فرانسه به فارسی ترجمه کرد به نام « وضع و شرایط روحیه علمی» که در آن نویسنده به جای بحث از تولید و پیشرفت علم کارش جهل‌شناسی است، یعنی در کتاب می‌خواهد نشان دهد که ما چقدر نمی‌دانیم. امروز در ایران ما نیز بسیاری از مفاهیم رایج مثل «توسعه و رشد» را به ‌خصوص در مورد علوم سیاسی به کار می‌گیریم بدون آنکه متوجه باشیم که مواد ما را نمی‌شود در این مفاهیم به زور وارد کرد.

دکتر طباطبایی سپس به تجربه 40 سالۀ خود از تحصیل در دانشکده حقوق و علوم سیاسی اشاره کرد و گفت : من از چهل سال پیش همواره تحولات این دانشکده را تحت نظر داشته ام و معتقدم که به خلاف رشته حقوق، رشته علوم سیاسی نسبت به دهه‌های گذشته نه تنها پیشرفتی نداشته که عقب هم رفته است.

وی تأکید کرد : حتی کتابهایی که امروزه در زمینه علوم سیاسی نوشته می‌شوند در مقایسه با سایر کشورهای منطقه و در مقایسه با خود این دانشکده در روزهای آغازین عقب رفته‌اند.

طباطبایی در ادامه به دلیل این عقب‌نشینی پرداخت و گفت : من همیشه فکر کرده‌ام که چرا علوم سیاسی نه تنها تحولی به جلو ندارد، بلکه از بسیاری از جهات به قهقرا می‌رود؟ ما هنوز علم سیاست را جزئی از حقوق و ذیل آن می‌دانیم. از سوی دیگر، نظریه‌پردازی‌های بسیار مهمی در مبانی این علم شده است که کاملاً آن را از آنچه به عنوان «علوم سیاسی» می‌شناسیم جدا کرده است.

نویسنده «ابن‌خلدون و علوم اجتماعی» سپس انتقاد خود از خطر تقلیل بحث از مبانی به روشهای جامعه‌شناختی در این کتاب را تکرار کرد و گفت : جامعه‌شناسی نسبت به علم سیاست در کشور ما با تأخیر دو دهه‌ای وارد شده است و به دلیل تأثیر و رواج روح نظریه‌های مارکسیستی در آن دوران توجه اندکی هم که به مبانی بود معطوف به جامعه‌شناسی مارکسیستی شد. در حالی ‌که به اعتقاد ما عمدتاً تلقی ما از مناسبات اجتماعی در ایران به طور بنیادین سیاسی است، یعنی تقریباً در مواردی که حتی چیزی بعد سیاسی نداشته باشد به‌راحتی آن را سیاسی تلقی می‌کنیم. لذا میل به تغییر مناسبات سیاسی ما را از توجه به مبانی نظری بازداشت و بحث جامعه‌شناسی جای هر نوع بحث نظری را در ایران به طور کلی گرفت.

وی به اهمیت مبانی  علم سیاست تأکید کرد و گفت : این دانشکده به تحولاتی که در این صد ساله اخیر در علم سیاست رخ داده توجه نکرده است و متوجه نیست که جایگاه علم سیاست کجاست. مهمترین چیزی که از دانشکده حقوق و علوم سیاسی غایب است بحث در مبانی علم سیاست است. ما نمی‌دانیم که علم سیاست در چه مناسباتی و چه برشی از مناسبات اجتماع شکل می‌گیرد و این کنش و واکنش میان افراد و میان افراد و دولت و قدرت به چه ترتیبی است.

مولف «درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران» با تمایز گذاشتن میان اندیشه سیاسی و «تاریخ عقاید سیاسی» گفت : در دانشکده‌های ما فقط تاریخ عقاید و اندیشه‌های سیاسی بحث می‌شود، یعنی در آنها خلاصه‌ای از عقاید اندیشمندان سیاسی در طول تاریخ گفته می‌شود، اما از اندیشه سیاسی چیزی گفته نمی‌شود. اندیشه سیاسی این نیست که مثلاً افلاطون چه گفت، بلکه سخن از این است که چرا افلاطون این سخن را گفت. این پرسش فلسفی است که مهم است، یعنی اینکه چرا یک نظریه‌پرداز سیاسی نظریه خاصی را ارائه می‌کند.

نویسنده «زوال اندیشه سیاسی در ایران» بر اهمیت تاریخ ایران در شناخت علم سیاست تاکید کرد و گفت : عدم توجه به این مبانی سبب می‌شود که انباشت علم سیاست در ایران عملی نباشد، زیرا نه موضوع علم سیاست روشن است و نه در جهت فهم و درک آن موضوع کاری می‌توانیم انجام دهیم.

وی تأکید کرد: البته موضوع علم سیاست در همه جا مناسبات قدرت است. اما مناسبات قدرت در هر جامعه‌ای متفاوت است و مواد این مناسبات قدرت در ایران است که اهمیت دارد و باید بتوانیم در تحلیلهایمان آنها را وارد کنیم. علم سیاست از مناسبات قدرت سخن می‌گوید، اما بسیاری از این مناسبات در ایران پشتوانه فرهنگی و تاریخی دارد و اینجاست که من کوشیده‌ام برخی از وجوه خاص آن  را نشان دهم.

وی سپس به اهمیت نظریه برای سنت تاکید کرد و گفت: تدوین یک نظریه برای سنت در یک جامعه بسیار مهم است، برای آنکه بتوان از علم سیاست مستقل آن را تأسیس کرد. زیرا اگر بتوانیم نشان دهیم که مناسبات ما از چه متن و از چه ساختار ذهنی و نظام اندیشگی برخاسته است، می‌توانیم بگوییم که به موضوع علم سیاست پی برده‌ایم و تنها بعد از این است که انباشت علم سیاست ممکن خواهد شد.

 دکتر طباطبایی در پایان گفت : پس به نظر من مهم این است که مفاهیم جدید را از حوزه‌های دیگر گرفته و آنها را تنقیح کنیم تا بتوانیم در مورد مواد خودمان به کار گیریم. این امر هم نیازمند کسانی است که اولاً بدانند در حوزه سیاست جهانی چه می‌گذرد و ثانیاً در سنت خودمان توان اجتهاد داشته باشند که به نظر من امروز چنین افرادی وجود ندارد، اما امیدوارم در آینده چنین صاحبنظرانی پدید آیند.