به گزارش خبرنگار مهر، دکتر سید محسن فاطمی استاد دانشگاه بریتیش کلمبیا در سخنرانی عصر دیروز یکشنبه 25 فروردین ماه در مرکز هنر پژوهی نقش جهان فرهنگستان هنر به بحث و بررسی پیرامون نشانهها و سمبلها از دیدگاه کارل گوستاو یونگ پرداخت.
وی در آغاز سخن با اشاره به این نکته که نشانه ها در سیستم یونگ از نشانه ها در سیستم سوسور متمایز هستند گفت : در سیستم سوسور از صدا یا تصویری صحبت می شود که به آن signifier گفته می شود. این صدا و تصویر به معنایی اشاره دارد که آن معنا به signified اطلاق می شود.
وی افزود: در واقع صدا یا تصویر همان دال و معنا همان مدلول است. نشانه یا sign از دال و مدلول تشکیل خواهد شد و رابطه بین دال و مدلول دلالت یا signification خواهد بود. بعد از سوسور چارلز پرس به صورت دیگری به نشانه ها نگاه کرد و به مجاورتها و مشابهتهایی پرداخت.
فاطمی با اشاره به اینکه نگاه یونگ نگاهی بسیار متفاوت است گفت: از نظر او یک sign و یک symbol وجود دارد. در نشانه معانی معین و آشکار هستند در حالی که در سمبل معانی غیر آشکار، غیر معرف و پنهان هستند. بنابراین در سمبل ها معنا آشکار و ظاهر نیست.
استاد دانشگاه بریتیش کلمبیا همچنین بر این نکته تأکید کرد که به اعتقاد یونگ نشانه را می توان با عقل و خرد دریافت در حالی که سمبل ها باز کننده دنیای پیچیده، مرکب و آکنده از ابهام و ایهام هستند. یونگ معتقد است که دنیای ناخودآگاه می تواند خود را در رؤیاهای ما آشکار سازد و در اینجا یکی از مرکزی ترین تجلی سمبل ها نشان داده می شود. زبان فهم رؤیا با نشانه ها قابل تشخیص نیست.
وی افزود: رمز ادراک سمبل ها در ناخودآگاه ارجاع معنایی به کمک ابزاری است که از شهود از فلسفه از مذهب، از معنویت و از زمینه های مربوط به معنا متأثر هستند و الهام می گیرند. بنابراین یونگ معتقد است که نشانه ها نهایتا ما را به زبان، معنا شناسی و تکنولوژی سوق می دهند در حالی که سمبل ها ما را به معنویت به اسطوره شناسی به مذهب و به فلسفه هدایت می کند.
دکتر فاطمی اظهار داشت: راه سمبل ها راهی است که به زمینه های خاص معنویت منتهی می شود. از نظر یونگ بعد از دوره روشنگری تمرکز ما بر نشانه ها ما را به سمت عقل نظری رهنمون کرده است و تکیه زیاد بر عقل نظری ما را از دنیای سمبل ها دور کرده است.
دکتر فاطمی در ادامه به این سخن یونگ اشاره کرد که می گوید: « ما از نظر دانایی و عقل ثروتمند شده ایم اما از لحاظ حکمت فقیر و تهیدست. مرکز جاذبه ما به دنیا و وجه مادی گرایی متمرکز گشته است در حالی که کسانی که در گذشته زندگی می کردند وجهی از تفکر را ترجیح می دادند که وابسته به دنیای تفکر و معنا بوده است. برای یک ذهن متعلق به دنیای قدیمی همه چیز آکنده از اسطوره شناسی بود.»
استاد دانشگاه بریتیش کلمبیا اظهار داشت: بنابراین یونگ معتقد است که خردمندی برخاسته از دوران روشنگری ما را در دنیای اطلاعات محاصره کرده است و نقشی محیطی را از ما گرفته است. نشانه هایی که مفاهیمی خاص از واقعیت را در بر می گیرند ما را در انحصار خود در آورده اند. لذا یونگ بر این باور است که واقعیت آن چیزی نیست که ما می بینیم. تفسیر یونگ از سمبل ها بسیار تکان دهنده است. او حواس ما را در دنیایی آکنده از توهمات می بیند که واقعیت را به شکلی خاص تعریف می کنند. بنابراین درک ما از واقعیت می تواند درکی کاملا وهمی، هذیان زده، آلوده و آشفته باشد که در عالم واقعیت اصلا واقعیت ندارند.
دکتر فاطمی در ادامه افزود: او معتقد است که با درک سمبول ها انسان می تواند به دنیایی راه پیدا کند که او را به ورای خود مرتبط می سازد. از نظر یونگ انسان دارای دو خود است: خود اول و خود دوم. این دو خود کاملا از وجود یکدیگر آگاه هستند. ارتباطی بین این دو است که انضمام شخصیت را کاملا تضمین می کند. خود اول خود زمینی و مادی است که به طور مداوم با آن در ارتباط هستیم. انقطاع از خود زمینی باعث بیگانگی می شود.
دکتر فاطمی به خود مادی اشاره کرد و گفت : خود مادی چنان با نشانه ها و روابطش ما را در خود غرق می سازد که ما را به نسیان کامل می رساند. در حالی که خود دوم را به سوی تعالی سوق می دهد. قطع ارتباط با خود دوم در انسانها باعث بیماری می شود که به اعتقاد یونگ منتج به بیماری یک تمدن بیمار می شود. این تمدن بیمار که در انحصار مادیات درآمده است نمی تواند بارقه های معنویت را ببیند لذا گرفتاری های او نیز بیشتر و بیشتر شده است.