گیتا گرکانی - مترجم آثار ادبی - در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: در همه جای دنیا روند به این شکل است که یک مترجم، متخصص ترجمه به عنوان مثال آثار "ایبسن" است یا مخاطبان می دانند اگر بخواهند اثری از "دیکنز" را بخوانند، سراغ کدام ترجمه بروند. برای نمونه ادبیات کلاسیک روسیه، انگلیس و غیره از جمله حیطه های پربار و غنی هستند که ترجمه هر چه بیشتر آنها برای مخاطبان جذاب است.
وی افزود: اما واقعیت این است که ما به ترجمه ادبیات مدرن و کلاسیک به شکل توام نیازمندیم. با این تفاسیر ترجمه ادبیات کلاسیک، منوط به داشتن سواد و تخصص است. شاید به این خاطر که اصولا ادبیات یک امر فنی به شمار میرود.
نویسنده رمان "فصل آخر" تصریح کرد: متاسفانه امروز ترجمه های همزمان از یک کتاب، معمولا در شرایطی اتفاق می افتد که مترجمان برنامه ریزی و یا اطلاعات کافی از کارهای هم ندارند و از همه مهم تر حقوق یکدیگر را رعایت نمی کنند. در صورت رعایت این موارد و وجود انبوهی کتاب ترجمه نشده، ما نیازی به ترجمه همزمان چند کتاب نداریم.
وی افزود: در مواقعی دیده می شود که مترجم به قدری روی یک اثر تعصب پیدا می کند که تا مدت ها هویت کتاب را وام می گیرد در حالی که ترجمه بی طرفانه و صحیح از آسیب وارد کردن به این حوزه جلوگیری می کند.
وی افزود: ترجمه همزمان در درجه نخست موجب می شود که ناشر، مترجم را برای ترجمه زود تحت فشار قرار دهد و مترجم نیز به تبع این فشارها ناچار است کار را درعین تعجیل و بدون دقت کافی به اتمام رساند.درحالی که هر اثری را نمی توان به سرعت ترجمه کرد به عنوان مثال من برای کتاب "خدای چیزهای کوچک" سه سال وقت گذاشتم. یا به عنوان مثال کتاب های "هری پاتر" دارای متن انگلیسی پخته ای است که نیازمند وقت صرف کردن مترجم است.
این مترجم تصریح کرد: اگر بانک ترجمه وجود داشت می توانست با اطلاع رسانی دقیق و کامل از ترجمه همزمانی جلوگیری کند و یا مترجمان را در جریان کارهای یکدیگر قرار دهد. همچنین سابق بر این فعالیت خانه ترجمه، تاثیر خوبی در این عرصه داشت.
گیتا گرکانی یاد آور شد: نمی توان گفت طی سال های اخیر تحول چندانی درعرصه ترجمه ما صورت نگرفته است. چطور چنین چیزی ممکن است، وقتی زبان دائما درحال تحول است؟ اما اعتقاد من بر این است که مشکل ما در ترجمه این است که یک زبان یکسان و یک شکل را برای آثار تمام نویسندگان به کار می بریم. درحالی که نثر، لحن، نشانه گذاری، اصطلاحات به کار برده و حتی زبان هر نویسنده با دیگری متفاوت است؛ به عنوان مثال نویسنده در کتاب "خدای چیزهای کوچک" می گوید "شخصیت داستان، صورتش را مثل گنجه بست" مسلما مترجم باید این جمله را درک کند و مطابق با منظور نویسنده آن را برگرداند.
مترجم کتاب "کافکا برساحل" ادامه داد: به خاطر دارم بعد از انتشار کتاب "حادثه عجیب برای سگی در نیمه شب" کسی گفته بود من کتاب را طوری ترجمه کرده ام که گویی راوی عقب مانده است درحالی که واقعا همین بود زیرا شخصیت داستان در این کتاب دچار بیماری اوتیسم بود. بنابراین مترجم در درجه اول باید امانتدار باشد و از هر گونه دخل وتصرف در اثر بپرهیزد و با ترجمه بی طرفانه هویت کتاب را به خطر نیندازد.