به گزارش خبرگزاری مهر، سند مولفه های هویت ملی ایرانیان که در جلسه 487 شورای فرهنگ عمومی کشور مورخ 21 اسفند ماه 86 به تصویب رسید، در ذیل از نظر می گذرد:
مقدمه
"هویت" تلقی از "خود" یا خودآگاهی فردی و جمعی است و آن گاه که در برابر "دیگری" و دیگران ترسیم می شود، ماهیت یا وجه تمایز "ما" از "دیگران " است و معرف مجموعه عناصر و ویژگی هایی است که "دیگران" فاقد و "ما" واجد آن می باشیم. در تکوین و شناخت هویت، که در مسیر زمان قوام می گیرد، تاریخ نقشی کلیدی دارد و هویت چونان تکه سنگی که بر بستر رود می غلتد، در تاریخ شکل می یابد. در این سند برای تدوین اجمالی کلان ترین مولفه های هویت ملی در ایران امروز، ویژگی های محتوایی و صوری هویت، هر دو مورد توجه قرار گرفته است. اساسا هویت ملی "ما" رابط بین ظرف و مظروفی است که هر دو مکمل و معرف یکدیگرند. ظرف به مظروف صورت می دهد و مظروف به ظرف اصالت و دوام و منشایت اثر می بخشد. هویت، ترکیبی از جسم و روح تاریخی ماست که هر یک بدون دیگری امکان تعین نمی یابد. البته هویت ملی در نسبتی وثیق با ملت های همجوار و نیز هویت های فراملی قوام یافته و اشتراکات فرهنگی ایرانیان با مردم کشورهای همسایه و نیز کشورهای جهان اسلام فرصت های هویتی مغتنمی برای اعتلا و همگرایی فرهنگی فراهم آورده است. به گونه ای که اندیشه رهبران و متفکران انقلاب اسلامی، به عنوان رستاخیز هویتی تاریخ معاصر ما، موید چنین نگرشی است. آنان ایرانی و اسلامی بودن را از ابعاد جدا نشدنی کلیت وجودی ما دانسته اند. مفهوم "ملت" در این نگاه، متفاوت از معنایی که منبعث از سکولاریسم است، دارای اعتباری تاریخی و جغرافیایی است. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در همین راستا فرموده اند: "هویت ملی هم که می گوییم، ملیت در مقابل دین نیست؛ بلکه هویت ملی هر ملت، مجموعه فرهنگ ها و باورها و خواست ها و آرزوها و رفتارهای اوست. یک ملت مذهبی، یک ملت موحد، یک ملت مومن و یک ملت معتقد به پاکان درگاه الهی و اهل بیت پیغمبر (ص) است؛ این جزو فرهنگ و هویتشان است؛ هویت ملی که می گوییم، شامل همه اینها هست؛ اینها را حفظ کنیم".
با این مفروض عناصر و جوهره هویت ملی ایرانیان عبارت اند از :
1- روح معنویت، تعبد و توحید
دینداری بر محور یکتاپرستی، در ایران سابقه ای به درازای تاریخ این سرزمین دارد. ایرانیان باستان، چه در دوران دینی و چه دوره اساطیری، موحد بوده اند و هیچ گاه کثرت و تعدد مبدا آفرینش را نپذیرفته اند. معنویت و عبادت رکن اصلی حیات فردی و اجتماعی و عبادتگاه ها و مساجد، کانون انسجام بخش آنان بوده است. در انتقال به دوران اسلامی، با توحید ناب منبعث از وحی خاتم رسل، این ظرفیت، تکامل و ظهور بیش از پیش یافت. در زمانی که ، ایرانیان از تعالیم زرتشت فاصله می گرفتند و این امکان بود که در اثر دین خواهی و روح تعبد و آزادگی شان، به شراغ تعالیم مسیحی (در غرب ایران) و بودائی (در قلمرو شرقی ایران) بروند، ندای توحیدی اسلام را با گوش جان شنیدند و به خدمت حقیقت اسلام درآمدند. ارکان فرهنگ ایرانیان همچون علم، عرفان، شعر و مظاهر آنها، خصوصا در معماری و دیگر میراث فرهنگی و هنری، نماد و نشانه تعالی روح پرستش توحیدی این ملت در طول تاریخ است. شاعران، هنرمندان، فیلسوفان و ارباب معرفت و اصحاب حوزه های علمی و فرهنگی، آینه های روشن و صافی حقایق اسلامند.
2- اسلام مبتنی بر معارف قرآن و مودت اهل بیت (ع)
با توجه به آنچه گفته شد، اسلام به عنوان دین رسمی کشور، از مقومات هویت ایرانی است. ایرانیان، آیین اسلام را چون گوهری گرانمایه از جان و دل پذیرفتند و با آن درآمیختند. ایرانیان تعالیم قرآن را اخذ و مجدانه در نشر و تنظیم آن کوشیدند. آنان، فارغ از علائق قومی و نژادی، علاقه و ارادت عمیقی نسبت به خاندان وحی پیدا کردند و پیروی دین حضرت خاتم الانبیاء (ص) را پذیرفتند و خصوصا چنگ در حبل المتین ولایت زدند. ولایت، عشق و محبت به اولیای خداست، آنان که ستارگان هدایت گر شب گمراهی بشر به سوی خورشید صبح حقیقت و فطرتند؛ و این بخشی از هویت ایرانیان است. ایرانیان از همان سده اول گسترش اسلام این محبت عمیق را - پنهان و پیدا - احساس کردند و این احساس به بهترین وجه در لسان ادیبان و شاعران ظاهر شد.
آنان، رستگاری و نجات را در فهم و عمل به سیره پیامبر و خاندان وحی و پیروی صادقانه از آنان می دانستند و قول و فعل و تقریر معصومان را تفصیل و تفسیر قرآن کریم، این معجزه ماندگار الهی قلمداد می نمودند.
تجلی این عشق و ارادت را در ایام سالگرد شهادت یا ولایت ائمه معصوم (ع) زمانی که ایران یکپارچه در سوگ و سرور فرزندان پیامبر می نشیند و با امید و اراده، مهیای رفع و دفع ظلم که به صور مختلف در تاریخ تکرار می شود؛ می توان مشاهده کرد. حقیقت اسلام که گوهر مشترک ادیان ابراهیمی است، همچنین در قالب ابواب متعددی از اخلاق و آداب و سنت های حسنه فردی، خانوادگی و اجتماعی، قله های رفیعی از انسانیت و کرامت را به تصویر می کشاند که همه ایرانیان فارغ از قوم و آیین، بدان ها متصف و متعهدند.
3- ولایت مداری
ثمره روح ولایت و کشش به سوی پرهیزگاران و دوستداران خدا، تشکیل حکومت صالحان و قبول حاکمیت پاکان بر جامعه است. مشروعیت نظام اجتماعی نیز موهبتی الهی است؛ چرا که اولویت در ولایت، احقیت در ولایت را منجر می شود. این گرایش، بستر همواری برای عدالت طلبی بی پایان در این جامعه است. ایرانیان، خود، هیچ گاه حاکمان را به دلیل زر و زور و تزویرشان نپذیرفتند و حکومت سلطان را با هدف افزایش معیشت و رفاه صرفا دنیوی اختیار نکردند؛ هر چند که در اکثر موقعیت ها، استبداد، این حق را از آنان ستاند. نشانه این ولایت مداری آن است که حتی حاکمان مستبد و نامشروع، رمز بقا و استمرار حکومت خود را تشبت و تظاهر به عناوین و نمادهای دینی و سنتی می دانستند و رسما از ظاهر دین عدول نمی کردند. هر چند در ایران دوره اسلامی، تحقق کامل رهبری و امامت اولیای حقیقی خدا، از سوی ایرانیان معاصر حیات کوتاه معصومان، ممکن نگشت و دست مردم از ائمه کوتاه شد، لیکن در دوران غیبت با واسطه عالمان و فقیهان و جستجوگران علم و عمل اهل بیت، این امر میسر بود. لذا پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، این اندیشه، خود را در الگوی ممتاز ولایت فقیه باز یافت و این کشش هویتی ایرانیان را پاسخ داد. این الگو، خصوصا زمانی که در قامت عالم و عارف کاملی چون امام خمینی (ره) متجلی شد به شناسنامه انقلاب اسلامی بدل گشت چرا که "این انقلاب بی نام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست" لذا انس و نسبت وثیق همه اقوام و گروه های ایرانی به معمار کبیر انقلاب اسلامی، شاهد زنده و تجلی گویای این مولفه است.
4- سرزمین ایران
ایران سرزمینی است که محل زندگی اقوام مختلف بوده است، که این اقوام در طی تاریخ با مجاهدت ها و تحمل رنج ها از نام و یاد و عظمت ایران پاسداری کرده اند. گر چه اطلاق نام ایران به کشوری که اکنون در آن به سر می بریم صورت گرفته است؛ اما از یاد نبریم که نام و خاطره ایران سابقه طولانی دارد و در ذهن، حافظه و خاطره قومی مردم سرزمین ما از دیرباز زنده بوده است، این سرزمین، معنایی فرهنگی و انسانی و نه جغرافیایی و مرزی است و مفهومی بسیار عمیق تر از مفهوم دولت - ملت مدرن را تداعی می کند. از آنجا که کشور ما در مقاطع تاریخی مورد یورش و تاخت و تاز قرار گرفته؛ دفاع از سرزمین به مثابه مظهر هویت و عزت ایرانی، عامل مهمی در تحکیم و تثبیت وحدت ملی بوده است. بارزترین صورت آن در دفاع هشت ساله ایرانیان از سرزمین خود در برابر متجاوزان بعثی و حامیان آنها متجلی است. اگر به گفتمان مهاجمان به طور اجمال نگاهی افکنیم؛ بر خلاف ما که تجاوزگر را صدام و اربابانش می دانستیم و هرگز نامی از ملت عراق نمی بردیم، آنان دشمن خود را ایرانی ها می دانستند. بر این اساس، ما در نگاه دشمن هم هویتی خاص داشتیم که نه قومی و نه فردی بلکه ملی بود. همان ایرانی که اقوام ما با آن احراز هویت می کنند و آیین ها، رسوم و خرده فرهنگ هایی زیبا، عمیق، همسو و هم افق را در یک سرزمین فرهنگی متحد می سازد.
5- زبان و خط پارسی
زبان به عنوان یک عنصر اصلی تمایز بخش، از مولفه های هویت ملی است. زبان فارسی دومین زبان اسلام، حامل فرهنگ و معارف اسلامی ایرانیان در طول تاریخ و زمینه سازی امین برای تعالیم مقدس اسلام و تشیع بوده و هست. خدمات متقابل زبان پارسی و عربی دوره اسلامی از اجزای این مولفه هویتی ماست چنانکه تا پیش از ورود اسلام کمتر سراغ از زبان فارسی واحد، شفاف و یکپارچه ای داریم و از سوی دیگر اعتلا و گسترش ظرفیت درونی زبان عربی که به واسطه تدوین و تنظیم اصول و قواعد و دستور زبان عربی میسر گشت، مشتاقانه توسط ایرانیان فارسی زبان تحقق یافت. زبان پارسی برخلاف آنچه گاهی گفته می شود، زبان یک قوم نیست. این زبان به منطقه ای از مناطق ایران تعلق ندارد بلکه زبانی است که در خراسان آغاز عهد اسلامی قوام یافته و زبان ایران و شرق عالم اسلام شده است. زبان پارسی در مقابل زبان عربی و هیچ زبان دیگری قرار ندارد و تاریخ و فرهنگی که با این زبان قوام یافته است به همه ایرانیان و اقوام ایرانی تعلق دارد. این زبان، زبان فردوسی، ابن سینا و سهروردی ، صائب تبریزی، سعدی و حافظ شیرازی و مولانای بلخی و همچنین شمس تبریزی و نظامی گنجوی و خاقانی شروانی، ناصر خسرو قبادیانی و غیره است. در دوره های مختلف مهاجمین فرهنگی به ایران، این زبان را مورد چشمداشت قرار دادند، هر چند بر ریشه های متعدد درخت تنومند فارسی گزندی وارد نساخته اند. خانه وجود ما ایرانیان با این زبان بنا شده است و از همین روست که باید توجه کنیم هر چه این زبان پویاتر و با نشاط تر باشد، استقلال و نشاط ما بیشتر است و اگر ضعف و فتور به آن راه یابد پیوستگی ملی را سست می کند که به این جهت باید در پاسداری از زبان و زنده نگاهداشتنش اهتمام کرد. خط فارسی نیز بستر و حافظ امین و رمز کمال زبان فارسی است و از همین جهت، همراه همیشگی این مولفه هویتی ایرانیان است.
6- تمدن و تاریخ ایران
حافظه تاریخی هر ملت راهنمای آینده اوست. این حافظه تاریخی در مسیر عبور از گذشته تا به حال، فراز و فرودهای بسیاری را تجربه می کند. بهره گیری از نقاط قوت گذشته و اصلاح ضعف های آن، مسیر حال و آینده را روشن تر خواهد کرد. ملتی که از گذشته خود پند گیرد؛ در دنیای کنونی می تواند به شیوه ای صحیح زندگی کند و به آینده ای بهتر امیدوار باشد. تاریخ و تمدن ایران از دوره باستان تا پیش از اسلام ( که خود کتاب مبسوطی از عبرت و شکوه تمدنی است) و در دوره اسلامی، آموزگاری امین برای پذیرش رسالت این ملت در برقراری حکومت عدل جهانی بوده است. ایران در طول تاریخ مهد شکوفایی و رونق فرهنگی و علمی و طبعا تمدن سازی گردیده است، چه زمان تبادل فرهنگی با هند و یونان و چین و چه آن زمان که موجد شکوه وصف ناشدنی تمدن اسلامی و تولید و تالیف علوم قرآنی، فقه، فلسفه، کلام، نجوم، هندسه، ریاضیات، طب، شیمی، معماری و صنایع گوناگون و ... در میان مسلمانان و سایر جهانیان گردیده است.
7- مهدویت، انتظار و رسالت تاریخی ایرانیان
یکی از ویژگی های برجسته و قابل توجه هویت ملی ایرانیان، اعتقاد آنان به ظهور موعود و منجی عالم و انتظار توام با زمینه سازی برای این ظهور است. آداب عمومی و حکمت تاریخی مردم ما به نحوی، کوشش مصرانه برای بستر سازی ظهور و انتظار فعال در این عرصه است. الگوی کامل و جامع این موعود گرایی در فرهنگ ناب شیعی و مهدویت به ایرانیان عرضه و بستر امید، سازندگی و آینده گرایی آنان شد، قرائن تاریخی و ادله مختلف نشان می دهد که برای ملت ایران، وظیفه مهم و خاصی در ارتباط با ظهور، مقدر گردیده است.
اگر وقوع انقلاب اسلامی را در نسبت با رسالت تاریخی ایرانیان در مسیر ظهور تعریف نکنیم، از درک حقیقت، ماهیت و چرایی این رویداد بزرگ غافل می مانیم. در واقع در مسیر تکامل هویت مردم ایران، که در ابتدا به عنوان مردمانی موحد و در مرحله دوم، به عنوان مردمی مسلمان و از آن پس، به عنوان مسلمان شیعه شناخته شده اند، انقلاب اسلامی به عنوان مرحله چهارم این تحول تکاملی، ظهور کرده تا رسالت تاریخی مردم ایران را جهت زمینه سازی برای ظهور حضرت مهدی موعود (عج) و سیر در مسیر ولایت و انتظار، فعلیت و عینیت بخشد. این ویژگی مهم یکی از ارکان هویت تاریخی مردم ماست که رسالت خاصی را برای وارثان این هویت - یعنی همه ایرانیان عدالت جو و آزادی خواه- تداعی می نماید.
پیداست که وحدت ملی حاصل جمع جبری عناصری که ذکر شد نیست این عناصر همه درهم تنیده و وحدت یافته است. ما ایرانیان در سایه این وحدت پرورش یافته ایم و البته همه به یک اندازه از عناصر آن بهره نداریم؛ در حالی که اقلیت هایی هم وجود دارند که بر دین مزدایی و یهودی و مسیحی اند و مسلمانانی که بر مذهب عامه و جماعت می روند، آنها هم ایرانی اند و در وحدت ملی ایران جایگاهی محفوظ و شایسته دارند.