یک روزنامه آلمانی با تاکید بر اینکه پس از حادثه 11 سپتامبر، سیاست خارجی آمریکا به طور اساسی دگرگون شد؛ سیاستهای یکجانبه بوش بر مبنای استراتژی پیشگیرانه نظامی و بی توجهی به متحدان اروپایی خود در این زمینه را عامل انشقاق و شکاف در اتحادیه اروپا و اختلاف میان دو سوی آتلانتیک قلمداد کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر ، روزنامه "زوددویچه سایتونگ" در تحلیل مفصلی در این باره به "قلم استفان کورنلیوس" نوشت : تا  پیش از انتخابات 2001 در آمریکا اکثر اروپایی ها روابط دوستانه و محبت آمیزی با هم داشتند.

در ادامه این مطلب آمده است : در آن زمان شایعاتی وجود داشت مبنی بر اینکه رئیس جمهور انتخاب شده در آمریکا سیاست کابویی داشته و چیزی از جهان نمی داند و بوش نیز نتوانست در دوران ریاست جمهوری اش این حالت را مخفی نگه دارد.

کورنلیوس در ادامه این مطلب به اولین سفر اروپایی بوش در ژانویه 2001 اشاره کرده و می نویسد : وی در این سفر خود در دانشگاهی در ورشو سخنرانی کرد که در آن به تمام مسائلی که در هفت سال آینده باید در مناسبات آمریکا و اروپا به آن توجه می شد پرداخت.

وی افزود : بوش در آن زمان فلسفه سیاست خارجی اش را بر مبنای این سخنان تشریح کرد. وی درباره مفاهیم آزادی و دموکراسی و حقوق ملتها سخن گفت و اگر قولهای بوش در آن زمان سند بود بعدها اروپایی ها این گونه دچار دلسردی و ناامیدی نمی شدند.

کورنلیوس در ادامه خاطر نشان کرد : رئیس جمهور در آن زمان، تاکید کرد : اگر آمریکا و اروپا از هم جدا شوند سرگذشت غم انگیزی در انتظار آنها خواهد بود و اگر آنها شریک هم باشند هیچ بلا و مصیبتی به آنها وارد نخواهد شد.

وی افزود : با آمدن 11 سپتامبر همه آن ایده های سیاست خارجی که امروزه در جبهه نومحافظه کاران آمریکایی دیده می شود آشکار شد؛ از جمله اعتقاد به قدرت شخصی، مقاومت در برابر مشاوره و مذاکره و بی توجهی به معیارهای حقوق بشر.

به این ترتیب 11 سپتامبر 2001 منشا بسیاری از سوء تفاهمات و بی فکریها بود و چه بهتر می شد اگر رئیس جمهور آمریکا به پلاکاردهایی که در دست تظاهر کنندگان بود و روی آن نوشته شده بود "جنگ، نه" توجه می کرد و آن را می شنید.

در ادامه این مطلب آمده است : با این همه جنگ شروع شد و این جنگی بود که گریبان اتحادیه همنوای اروپا را نیز گرفت. ناتو تمام اعضاء  خود را به هماهنگی در این زمینه موظف کرد که حتی در واشنگتن هم حقیقتا هیچ کس آن را نمی خواست.  یورش به افغانستان یک پروژه آمریکایی بود که تقاضای کمک از اروپا محترمانه به اطلاع آنها رسید.

در ادامه این مطلب آمده است : این تجاوز منشا ء غرض ورزی شد و غرضها، خشم و کینه را به وجود آورد و این خشم و غضبها آرزوی جنگ را سبب شد و عرق ملی و میهن پرستی ندیده گرفته شد.

این در حالی است که در آمریکا هیچ شکی وجود نداشت که حکومت برای مسائل درستی مبارزه می کند. غلیان حس خود درست بینی در حکومت آمریکا منشاء تشکیل یک استراتژی و یک دکترین جدید در حکومت شد که البته نام رئیس جمهور این کشور را به دنبال خود می کشید، اما نقشه های آن در دفتر معاون رئیس جمهور و بخشهای سیاسی پنتاگون نوشته می شد.

به گزارش مهر، در ادامه این مطلب آمده است : اروپا در این دوره اتیکتهایی از جمله ضعیف، ترسو، نداشتن شایستگی برای اصلاحات و تمایل نداشتن برای مبارزه را دریافت کرد و این همان اروپایی بود که در رویاهای ملی گرایانه اش غرق شده بود و اتحاد و هماهنگی و دموکراسی را ارائه می داد.

نویسنده در بخش دیگری از این مطلب خاطر نشان کرد : کاخ سفید تحت ریاست بوش به اروپا بی توجهی کرد با آن مشورت نمی کرد و مراعات و ملاحظه این اتحادیه را نکرد. بوش معتقد بود یا با ما باشید یا علیه ما.

وی افزود : این جمله حتی درباره متحدان آمریکا که ناگهان دریافته بودند که خشونت و وحشیگری در دکترین جدید آمریکا ، این قاره (اروپا) را هم در بر گرفته است صدق می کرد . در واشنگتن یک دوره جدیدی گشوده شده بود که سرشار از رویاهای امپریالیستی و تلاش برای هژمونی بود.

 نویسنده در ادامه یاد آور شد : تحت ریاست جمهوری بوش و در شوک حادثه 11 سپتامبر سیاست امنیتی و سیاست خارجی آمریکا به طور اساسی دگرگون شد و این کشور خود را از اتحادیه ها و سازمانهای چند جانبه بین المللی جدا کرد و معیارهای حقوق بشر را از نو تفسیر کرد و در این باره  با متحدان خود مشورت نکرد.

وی افزود : در مرکز سیاستهای  بوش استراتژی نظامی قرار داشت و از نظر این استراتژی یک جنگ بازدارنده بهتر از هر سیاست بازدارنده ای بود

در ادامه آمده است : اروپا با چنین سیاستی نابود شد،زیرا از نظر آمریکا در سیاستهایش هیچ موردی برای سئوال کردن وجود نداشت و هر کس که خود را به این جریان متصل می کرد متحد وی محسوب می شد.

به این ترتیب روند اختلاف و جدایی دراتحادیه اروپا در بهار 2002 شروع شده و نقطه اوج آن یک سال بعد با شروع جنگ عراق بود . این در حالی است که روند و دکترین شخصی بوش با افزایش ناپایداریها در عراق کم کم از رمق افتاد و حتی زمانی که رایس در بهار 2005 بعد از انتخاب مجددش یک تغییر رویه در سیاستهای آمریکا را وعده داد و اطمینان داد که آمریکا از این پس شنونده خواهد بود برنامه ریزان حکومتی نتوانستند همه زخمهایی را که سیاستهای یکجانبه بوش ایجاد کرده بود، ببندند . از طرف دیگر هر سیاستمدار اروپایی در آن زمان می دانست که شراکت با واشنگتن آلوده شدن به مواد رادیواکتیو است و کسی که خود را در امور بوش دخالت می داد از انتخاب دوباره توسط طرفدارانش فاصله می گرفت.