رضا ناجی که در جشنواره فیلم کودک امسال تقدیر می‌شود، بازیگری غریزی است که با تکیه بر فیزیک و گویش تغییرناپذیرش توانسته در قالب شخصیت‌های متنوع کارنامه‌ای قابل دفاع برای خود تدارک ببیند و برنده خرس نقره‌ای برلین شود.

به گزارش خبرنگار مهر، رضا ناجی با نام اصلی محمدرضا ناجی بازیگری آذری است که با وجود کارنامه‌ای پرتعداد در عرصه بازیگری سینما و تلویزیون، همواره عنوان نابازیگر را یدک می‌کشید. اما دریافت خرس نقره‌ای پنجاه و هشتمین دوره جشنواره فیلم برلین به عنوان بهترین بازیگر توانست زاویه نگاه به این بازیگر غریزی را تغییر دهد.

ناجی حضور در عرصه بازیگری را با فیلم‌های مجید مجیدی آغاز کرد و به نوعی نقطه آغاز و پایان کارنامه بازیگری وی تا امروز با نام این کارگردان عجین شده است. شاید به همین دلیل باشد که حضور ناجی در آثاری از کارگردانان دیگر کمتر به چشم آمده با اینکه در برخی از این فیلم‌ها نقش‌های اول و متفاوت را هم برعهده داشته است.



باغ‌های کندلوس

"بچه های آسمان" اولین حضور او در فیلمی از مجید مجیدی در سال 75 ساخته شد. فیلمی که در سینمای ایران و جشنواره‌های جهانی مورد توجه ویژه قرار گرفت و حتی در ژاپن نسخه‌ای اقتباسی از روی آن ساخته شد. فیلم هر چند با انتخاب دو قهرمان کودک که مسئله آنها یک جفت کفش ورزشی است، به نوعی به سینمای کودک و نوجوان وابسته می‌شود ولی با توجه به زاویه نگاه خاص فیلمساز مفاهیم اخلاقی موجود در فیلم توانست مخاطب بزرگسال را هم راضی نگه دارد.

رضا ناجی با حضور در نقش پدر دو کودک قهرمان که با عزت نفس مسئله خود را به دلیل شرایط اقتصادی خانواده پنهان نگه می‌دارند، تصویری از همه مردانی است که در گیر و دار شرایط اقتصادی هنوز پدری کردن را از یاد نبرده‌اند. سکانسی که او و پسرش بر ترک دوچرخه برای کار از کوچه‌های پر درخت و عریض شمال شهر سر در می‌آورند و گم می‌شوند، از سکانس‌های کلیدی است که با پتانسیل حضور ناجی در باور موقعیت کاراکتر، نمودی خاص و نمادین پیدا می‌کند.

"تولد یک پروانه" به کارگردانی مجتبی راعی در سال 76 ساخته شد. فیلمی سه اپیزودیک که مفاهیم معنایی را در سه روایت به تصویر می‌کشید و حضور ناجی به گونه‌ای اجتناب ناپذیر متأثر از لهجه آذری و فیزیک خاص او بود.  

"باران" دومین همکاری ناجی و مجیدی در سال 79 بود. ناجی در این فیلم با حضور در نقش اوستا معماری که سرپرستی کارگرهای یک ساختمان را به عهده دارد و به نوعی شخصیتش ملهم از ویژگی‌های مثبت و منفی است، توانست فراتر از دو مولفه جدا نشدنی بازیگری‌اش ظاهر شود.

هر چند لهجه و فیزیک تغییر ناپذیر او در نقش معمار هم همراهی‌اش می‌کرد ولی ناجی توانست کاراکتر معمار را به نوعی مال خود کند و خصوصیات متضاد او را در جمع و خلوتی که به کارگر افغانی کمک می‌کند، ملموس جلوه دهد. تعامل ظریف بین او و لطیف که به واسطه همشهری بودن برجسته شده، متأثر از خصوصیات سمپاتیک ذاتی او برجسته‌تر جلوه می‌کند.

"پرنده‌باز کوچک" به کارگردانی رهبر قنبری در سال 80 ساخته شد. فیلمی با قصه‌ای شاعرانه که یک عشق دوران کودکی را بر بستری خاص جاری می‌کند. ناجی در این فیلم با حضور در نقش پرنده‌فروش آذری زبان که یک پسربچه را وامی‌دارد در یک مخفیگاه صدای پرندگان را تقلید کند تا پرندگانش به فروش رود، وجهی جدید از خود را در کنار مولفه‌های آشنا بازیگری‌اش آشکار می‌کند.

فیلم ماجرای یک پسر بچه است که صدای پرندگان را تقلید می‌کند و هنگامی که در مخفیگاه خود در حال کار است، با دیدن دختری که به همراه مادرش برای خرید پرنده آمده عاشقش می‌شود. این عشق کودکانه او را با مخاطراتی مواجه می‌کند و این پرنده‌فروش است که موانعی بر سر راه رسیدن او به دختربچه ایجاد می‌کند. در انتها پسر بچه دخترک را در بستر بیماری پیدا می‌کند و با شنیدن تقلید او از صدای پرندگان بهبود پیدا می‌کند.

"باران رویاها را نمی‌شوید" ساخته اصغر یوسفی‌نژاد در سال 82 ساخته شد. فیلمی که با تکیه بر مهارت‌های ناجی عشق او را برای بازی در نقش استاد شهریار به تصویر می‌کشد که با مرگ کارگردان پروژه دچار مخاطراتی می‌شود.



خرس نقره‌ای برلین در دستان رضا ناجی

"او" ساخته رهبر قنبری در سال 82 ساخته شد. این فیلم یک حضور متفاوت از ناجی در نقش اول فیلمی است که حول محور زندگی عادی یک روحانی در روستایی از توابع آذربایجان می‌گذرد که درگیر و دار پذیرش امام جماعتی و رفتن به شهر بزرگ و ماندن در روستاست.

روند عادی زندگی این روحانی با همه مشکلات و مسائلی که در زندگی خانوادگی و روابط با روستائیان دارد قابل ارجاع به مفاهیمی چون جاه‌طلبی و به نوعی کمرنگ شدن دغدغه‌های روحانیون در تعامل و همدلی با مردم اطرافشان است. روحانی فیلم "زیر نور ماه" نیز حضوری کوتاه در نقشی متفاوت دارد که یک روحانی نان به نرخ روز خور شده است.

"باغ‌های کندلوس" ساخته ایرج کریمی در سال 83 ساخته شد. فیلمی برای اثبات حضور عشق در دورانی که به نظر می‌آید دیگر نمی‌توان نشانی از عشق‌های کهن و اساطیری پیدا کرد. ناجی در این فیلم با حضور در نقش نمادین پستچی که به فرشته مرگ پهلو می‌زند، حضوری جذاب و متفاوت دارد.

جمله معروف او (درت بازه) در میان دیالوگ‌های نمادین و مفهومی فیلم جای خاص خود را پیدا می‌کند. بخصوص وقتی کاراکتر مسعود کرامتی پس از چند ساعت حرف زدن با او به دوستانش می‌گوید (تا حالا این همه مزخرف درست نشنیده بودم!)

"بید مجنون" سومین همکاری ناجی و مجیدی در سال 83 ساخته شد. فیلمی درباره یک نابینا که در مقاطعی از زندگی اتفاقاتی خاص را تجربه کرده و از نابینایی و بینایی مجدد به جهت کنش و واکنش‌هایش به نابینا می‌رسد و ... البته مفاهیم نمادین و معنوی فیلم برای بسیاری خوشایند نبود.

ناجی در این فیلم با حضور در نقش مردی که در طول مدت اقامت یوسف در بیمارستان خارج از کشور با او رفاقت می‌کند، به نوعی همان حضور همیشگی را ا جملات نغز و پر مفهوم و البته سمپاتی خاص خود به همراه دارد. تعبیر او از درخت گردو در غربت و ارتباط نامه‌نگاری که در موقعیتی کلیدی با یوسف برقرار می‌کند، حضور او را کوتاه اما به یاد ماندنی جلوه می‌دهد.

"یک قدم تا خدا" ساخته علی عطشانی در سال 85 ساخته شد. فیلمی درباره جمع شدن افرادی مختلف در یک امامزاده که احتمالاً حضور ناجی در نقش متولی به نوعی متکی بر تصویر آشنای او در فیلم‌های دیگر است.

"باد در علفزار می‌پیچد" ساخته خسرو معصومی در سال 86 است. ناجی در این فیلم به نوعی حضور گرم و همیشگی خود را به فضای آشنای فیلم‌های معصومی می‌برد و در سرما و برف و عشق‌های نافرجام آثار او، فضایی لطیف و مفرح و دوگانه ایجاد می‌کند.

ناجی این بار نقش یک خیاط را بازی می‌کند که همان شیطنت و آزاداندیشی خاص خود را دارد و وقتی با عشق ممنوع شاگردش به عروسی که باید برایش لباس بدوزند مواجه می‌شود، با وجود همه مخالفت‌های ظاهری و ... چاره‌ای جز همراهی ا او پیدا نمی‌کند و به نوعی خطی می‌کشد بر همه بایدها و نبایدهایی که گاه ریشه در هیچ دارند.

"آواز گنجشک ها" جدیدترین همکاری ناجی و مجیدی در سال 86 است. ناجی با ایفای نقش یک کارگر مزرعه شتر مرغ به نام کریم که حاشیه‌نشین است، توانست از حضور آشنای خود این بار در دل قصه‌ای ساده و در عین حال با جزئیات که متکی بر روند درونی شخصیت است، بهره ببرد.



آواز گنجشک‌ها

ناجی در نقش کریم لحظات شخصی دارد که به نوعی به تعامل او با نفسانیات و درونش می‌پردازد و البته متکی است بر بازی ظریف اوست بخصوص در لحظاتی چون نماز خواندن، پول دادن به دخترک سر چهارراه، پس گرفتن لنگه دری که همسرش به همسایه بخشیده و ... البته تعاملی که با شترمرغ دارد. این فیلم توانست ناجی را در محافل بین‌المللی هم مطرح کرده و او را در رقابت با بزرگان سینمای جهان مورد توجه قرار دهد.

رضا ناجی مجموعه ماه رمضانی "بوی خوش زندگی" علی شاه‌حاتمی را نیز در پرونده دارد و در جدیدترین اظهار نظر خود گفته: "می‌خواهم انتخابی درست داشته باشم و پیگیر فیلمی هستم که پیامی خوب داشته باشد تا دوباره بازی خوب ارائه دهم. دوست ندارم در مجموعه‌ها و فیلم‌های تلویزیونی کار کنم."