به گزارش خبرنگار مهر، ابوالحسن نجفی در آغاز بحث خود درباره ادبیات تطبیقی گفت: این عبارت ترجمه ای است لفظ به لفظ از عبارت فرانسوی و یا انگلیسی آن که هر دو لفظی است مبهم.
وی ادامه داد: در گذشته بسیاری از اساتید در ایران، مکتب های ادبیات غربی را به عنوان ادبیات تطبیقی درس می دادند اما غرض از ادبیات تطبیقی بررسی تاثیر ادبیات یک زبان در ادبیات کشوری دیگر و یا تاثیر نویسنده یک کشور در نوشته های نویسنده ای از کشور دیگر است. ادبیات تطبیقی همه این موضوعات را به جز تاریخ ادبیات ملی دربر می گیرد.
این مترجم از استاد خود "فاطمه سیاح" به عنوان نخستین استادی که این درس را در ایران تدریس کرده یاد کرد و افزود: سیاح از پدری ایرانی و مادری روسی متولد شد و در مسکو تحصیل کرد. او در 32 سالگی به ایران آمد و این درس را به دانشجویان ایرانی تعلیم داد. این رشته به تدریج در دهه 30 در دانشگاهای ایران توسط اساتید مختلف تدریس شد و من نیز در سال های 46-49 در دانشگاه ادبیات اصفهان این درس را تدریس کردم.
وی اضافه کرد: در آن سالها متنی را تحت عنوان "ادبیات تطبیقی" نوشتم که اولین متن چاپ شده درباره این موضوع به زبان فارسی بود که این نوشته در حال حاضر پیش روی شماست (اشاره به کتابچه کوچکی که در اختیار حضار قرار گرفت) همچنین باید اضافه کنم که دو اثر ادبی دیگر که در این موضوع نوشته شده، بسیار با اهمیت اند؛ نخست کتاب "از سعدی تا آراگون" نوشته جواد حدیدی و دوم "تاثیر ادبیات فارسی در ادبیات" ترجمه دکتر حسن جوادی.
ابوالحسن نجفی ادامه داد: ادبیات تطبیقی در نیمه دوم قرن 20 تنها به تاثیر آثار ادبی بر یکدیگر نمی پردازد بلکه روابط متقابل آن را با دیگر هنرها و رشته های علوم انسانی بررسی می کند. البته باید توجه داشت که ترجمه های ادبی نیز در این راستا بسیار با اهمیت هستند و این گونه ترجمه ها با ترجمه های معمولی متفاوت اند و قلمرو و قواعد خودشان را دارند. بدون شک سهم ادبیات تطبیقی در پیشرفت سایر علوم بسیار عظیم است.
مدیر گروه ادبیات تطبیقی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ادامه گفت: البته گاه ممکن است آن اثر ادبی که در ادبیات تطبیقی اهمیت دارد در بعضی از کشورها تاثیرگذار نباشد مثل شکسپیر که در دنیا تاثیرگذار بود اما در فرانسه آن چنان مورد استقبال قرار نگرفت.
وی افزود: گاهی اوقات دو اثر ادبی شباهت های شگرفی با هم دارند اما از هم تاثیر نگرفته اند مثل "تهوع" ژان پل سارتر که هشت سال پس از "زنده به گور" صادق هدایت نوشته شده و در یک مقایسه، شباهت های جالب توجهی در عبارات آن دو دیده می شود اما مسلما او از هدایت تاثیر نگرفته است چرا که این کتاب اولین اثر هدایت بود و تا آن موقع ترجمه نشده بود و کسی او را نمی شناخت. و یا اینکه بنیامین فرانکلین در حدود سال 1750 میلادی داستانی را به عنوان بخش گمشده عهد عتیق معرفی کرد که درواقع داستانی از حضرت ابراهیم بود و بعدها ردپای این داستان در ادبیات لاتین، هلندی و هندی یافت شد و به فرانکلین تهمت سرقت ادبی زدند. اما در نهایت کاشف به عمل آمد که اصل این داستان از سعدی گرفته شده است.
نجفی از تاثیر آثار ادبی فارسی بر آثار کشورهای دیگر یاد کرد و با خواندن نمونه هایی از آنها گفت: این تاثیر قابل توجه است و داستان های هزار و یک شب، رباعیات خیام و... نمونه هایی هستند که بسیار موثر بوده اند.
وی افزود: فردی چون دانته "کمدی الهی" خود را با تاثیر از کتابهایی مانند "ارداویرافنامه" و یا" سیر العباد الی المعاد" سنایی نوشته شده است و یا داستان های هزار و یک شب آن قدر تاثیرگذار بوده اند که بسیاری از رمان ها و نمایشنامه ها از آنها تاثیر گرفته اند تا جایی که خورخه لوئیز بورخس آن را (هزار و یک شب) مشهورترین کتاب جهان می داند و یا پائولو کوئیلو نیز رمان "کیمیاگر" خود را از یکی از قصه های همین اثر اقتباس کرده است.
نجفی همچنین از تاثیر رباعیات خیام در غرب گفت و از مارک تواین و تی اس الیوت به عنوان علاقمندان این شاعر بزرگ یاد کرد.
وی سخنان خود را با خواندن متنی از "آندره ژید" درباره ادبیات فارسی به پایان برد.