یکی از مراکز پژوهشی آمریکا با توصیف حوادث اخیر در منطقه قفقاز به عنوان " فاجعه ای برای سیاست خارجی آمریکا" به این واقعیت اشاره کرد که روسها چون می دانستند آمریکا در موضع ضعف قرار دارد، به گرجستان حمله کردند.

به گزارش خبرگزاری مهر ، انستیتو بروکینگز در تحلیلی نوشت: اکنون که بحران قفقاز به پایان رسیده زمان تایید این مسئله است که این حوادث فاجعه ای برای سیاست خارجی آمریکا بوده است.

" دانیل بنجامین" نویسنده این مطلب خاطر نشان کرده است: حمله روسیه به همسایه خود یک نشانه روشن و آشکار بر این مسئله است که تلاشها به رهبری آمریکا برای الحاق روسیه به غرب شکست خورده است.

در ادامه این مطلب آمده است: برخی خواهند گفت که این شکست غیرقابل اجتناب بود و برخی هم خواهند گفت که این شکست در نتیجه ناتوانی در تایید این مسئله بود که اهداف آمریکا پس از جنگ سرد و الحاق روسیه ( به غرب) تطابقی با یکدیگر نداشت.

بروکینگز خاطر نشان کرده است: به ویژه آنکه روسها هرگز نمی توانستند با توافق پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کنار بیایند ، آنها نمی توانستند شاهد آن باشند که بسیاری از جمهوریهای سابق اتحاد جماهیر شوروی وارد ناتو ( سازمان آتلانتیک شمالی) و اتحادیه اروپا می شوند و هیچ میزانی از تعامل با روسیه این مسئله را قابل هضم نمی کرد.

نویسنده افزوده است: دولت بوش می توانست به این مسئله فکر کرده باشد که رابطه با روسیه امری مهم است، اما به نظر نمی رسید به این مسئله فکر کند که اجازه به روسها برای موفقیت در یک موضوع یا حتی رسیدن به یک مصالحه واقعی ،بهایی است که ارزش پرداختن را دارد.

بروکینگز به نقل از یک دیپلمات اروپایی ادامه داده است: " روسها به این اقدام دست زدند، زیرا می دانستند که شما ضعیف هستید." با توجه به فشار بسیار زیاد بر روی ارتش آمریکا و اعتراض آشکار آن به نداشتن نیروهای کافی در افغانستان، مسکو دریافت که یک فرصت مساعد دارد.

بنجامین خاطر نشان کرد : اگر ما آنقدر در عراق و افغانستان گرفتار نشده بودیم، آنگاه کاخ سفید ممکن بود پس از آخرین رزمایش مشترک خود هزاران نیرو را در گرجستان نگاه می داشت یا اینکه ناوهای بیشتری را برای بازدید از دریای سیاه اعزام می کرد.

در ادامه این تحلیل آمده است: تعداد کمی خواهند گفت که آمریکا می بایست وارد نبرد شلیک با روسها بر سر گرجستان می شد، اما حضور نیروهای آمریکا در میدان جنگ و یا حتی اطلاع از این مسئله که ذخائر قابل توجهی در اروپا وجود دارد، می توانست بر سر راه روسها مکثی ایجاد کند یا دست کم نگرانی را نسبت به محاسبه اشتباه آنها در پی داشته باشد.

به عقیده نویسنده، این مسئله هزینه غیرمستقیم دیگر جنگ آمریکا در عراق است ، زیرا حقیقت این است که بیشتر دوره ریاست جمهوری بوش بر سیاست عراق متمرکز بود نه یک سیاست خارجی. " دیک چنی" معاون رئیس جمهور آمریکا اغلب به این مسئله اشاره کرده که حملات تروریستی به دلیل استفاده از قدرت صورت نمی گیرند ، آنها نتیجه اطلاع از ضعف ( ما) هستند.

درپایان این مطلب آمده است: اکنون جانشین بوش است که باید اقدامی انجام دهد. اما یک چالش متناقض وجود خواهد داشت. از یک سو، راه حل برای روسیه راه حل جامع تری است واز سوی دیگر آنچه که روسیه انجام داده اقدام زشتی بوده و نمی توان آن را بدون تنبیه گذاشت. هماهنگ کردن این دو بدون تاثیر گام اول بر دیگری یا برعکس نیازمند مهارت و دیپلماسی بسیار بزرگی است.