خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: شکلهای سازمان اقتصادی در خلأ اجتماعی به وجود نمی‌آیند: این شکلها در فرهنگها و نهادها ریشه دارند. در این میان فرهنگ ارتباطاتی جدید تأثیری انکارناپذیر بر اشکال اقتصادی ایجاد کرده‌اند.

برای تعریف دقیقتر بنگاه شبکه‌ای ، باید تعریفی از سازمان ارائه کنیم؛ دستگاهی از ابزارها که بر محور دستیابی به اهداف معین ساخته شده است. یک تمایز تحلیلی دیگر هم باید اضافه کنیم که از آن آلن تورن است. 

در چشم‌اندازی پویا و انقلابی، تفاوتی بنیادین بین دو نوع سازمان وجود دارد: سازمانهایی که باز تولید سیستم ابزار برایشان مهمترین هدف سازمانی شده است و سازمانهایی که در آنها اهداف و تغییر اهداف، ساختار ابزار شکل دادن و مستمراً شکل آن را تغییر می‌دهند: نوع نخست سازمان را دیوانسالاری و نوع دوم را بنگاه می‌نامیم.

بر اساس این تمایزهای مفهومی آنچه را که تعریف بالقوه مفید، تعریف غیرصوری، از بنگاه شبکه‌ای است می‌توان پیشنهاد کرد. آن شکل خاص بنگاه فعالیت اقتصادی که سیستم ابزارهای آن با فصل مشترک بخشهای سیستمهای مستقل تعیین کننده اهداف ساخته می‌شود. بنابراین اجزای شبکه نسبت به شبکه هم مستقل هستند وهم وابسته، و ممکن است بخشی از شبکه های دیگر، و لذا بخشی از دیگر سیستمهای ابزار معطوف به دیگر اهداف باشند. بنابراین عملکرد یک شبکه معین به دو ویژگی بنیادین شبکه بستگی خواهد داشت : مرتبط بودن آن، یعنی توانایی ساختاری آن برای تسهیل ارتباط بی‌درد سر بین اجزا، و سازگاری آن، یعنی گستره‌ای که در آن بین هدفهای شبکه و هدفهای اجزای آن اشتراک منافع وجود دارد.

شکلهای سازمان اقتصادی در خلأ اجتماعی به وجود نمی‌آیند: این شکلها در فرهنگها و نهادها ریشه دارند. هر جامعه‌ای به ایجاد ترتیبات سازمانی خاص خود گرایش دارد. هرچه یک جامعه به لحاظ تاریخی متمایز باشد، در انزوای بیشتری از جوامع دیگر تکامل می‌یابد وشکلهای سازمانی آن خاص‌تر می‌شود . با این همه وقتی که تکنولوژی دامنه فعالیت اقتصادی را گسترده می‌کند و وقتی که سیستمهای تجاری در مقیاسی جهانی با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند، شکلهای سازمانی رواج می‌یابند و از یکدیگر اقتباس می‌کنند و آمیزه‌ای ایجاد می‌کنند که به الگوهای عمدتاً مشترک تولید و رقابت پاسخ می‌دهد، و در عین حال خود را با محیطهای اجتماعی خاصی که در آن فعالیت می کنند سازگار می کنند.

این امر در حکم این است که بگوییم منطق بازار چنان به سازمانها، فرهنگ و نهادها گره خورده است که کارگزاران اقتصادی‌ای که به خود جرأت می‌دهند از یک منطق انتزاعی بازار پیروی کنند، چنانکه سنت اقتصاد نئوکلاسیک دیکته می‌کند بازنده خواهد شد ، اکثر شرکتها از چنین منطقی تبعیت نمی‌کنند.

به طور کلی، شبکه‌ها نامتقارنند اما هر یک از اجزای آنها به‌سختی می‌تواند به تنهایی به بقای خود ادامه دهد یا دستورات خود را تحمیل کند. منطق شبکه قدرتمندتر از قدرتهای موجود در شبکه است. مدیریت عدم قطعیت در وضعیت وابستگی نامتقارن اجزاء به یکدیگر بسیار حائز اهمیت می‌شود.

چرا شبکه‌ها محور رقابت اقتصادی نوین هستند؟ ارنست چنین استدلال می‌کند که دو عامل در این روند دگرگونی سازمانی از همه مهمترند: جهانی شدن بازار و عوامل تولید، تغییر تکنولوژیک بنیادین که تجهیزات را پیوسته از رده خارج ساخته و شرکتها را وا می‌دارد تا بی‌وقفه خود را با اطلاعات مربوط به فرایندهای تولید و محصول روز آمد کنند. در چنین زمینه‌ای، همکاری نه تنها راهی برای مشارکت در هزینه و منابع است بلکه تضمینی است در برابر تصمیم گیری نا مناسب تکنولوژیک: رقبا نیز از پیامدهای چنین تصمیمی در امان نخواهند بود زیرا شبکه‌ها همه جا حاضر و در هم تنیده‌اند.

هرگونه تلاش برای شفاف کردن جایگاه در این شبکه در قالب موازین فرهنگی در زمان و مکانی معین ، شبکه را به کهنگی محکوم می‌کند، زیرا برای هندسه متغیر مورد نیاز اطلاعات‌گرایی، بیش ازاندازه انعطاف‌ناپذیر خواهد شد. روح اطلاعات‌گرایی فرهنگ، انهدام خلاقیت است که شتابی همپای سرعت مدارهای الکترونیک نوری که علائم آن را پردازش می کند یافته است.