نخست ، دین به شیوههای مختلف با دولت تک ملیتی که اکنون ترتیب سیاسی متعارف در سراسر جامعه جهانی است ، تعامل یا کنش و واکنش پیدا می کند. دوم ، بسیاری از ادیان به صورت نیروهای معظم جهانی در آمدهاند و در ترتیبات بین المللی تأثیر میگذارند. سوم ، تعارضات دینی میتواند تفرقه در درون دولتها یا بین آنها را تشدید کند . چهارم ، بسیاری اوقات از ارزشهای دینی برای توجیه و مشروعیت دادن به اقدامات و ترتیبات سیاسی استفاده میشود ، و این امر با شیوه های تأثیر دین در رفتار رأی دهندگان و جلوه های دیگر رفتار یا مبارزه سیاسی ارتباط پیدا میکند. پنجم ، نهادهای دینی خود در درون ملتها نقشی ایفاء میکنند. ششم ، رفتار رهبران سیاسی غالباً متأثر از اعتقادهای دینی ایشان است .
رابرت بلا و دیگران ، در بحث از مذهب مدنی ، به این نکته توجه داده اند که ملت چگونه ممکن است به صورت کانون و وسیلهای مشابه ادیان سنتی برای ابراز اعتقادات مکتبی در آید. میهنپرستی نیز دارای همان ابعاد دیانت است ، یعنی بعد اسطورهای یا روانی، بعد اخلاقی، بعد تجربتی، بعد آیینی، بعد سازمانی و بعد فیزیکی، تاریخی که در کتابهای درسی دبیرستانی تدریس میشود، شامل چکیده بخش بزرگی از اسطوره ملی است ، و از قهرمانان و قدیسان ملت ( سرداران و روسای جمهوری و شاعران و هنرمندان موفق ) نام میبرد .
اخلاق و معتقدات ملی از راه تعلیمات مدنی ارائه می شود و همچنین به وسیله القای ارزشهایی، مانند حاضر به جنگ بودن و توان تشکیل خانواده و راستی و درستی ، که هر شهروند خوب باید آراسته به آنها باشد. بعد تجربتی از طریق احساس عظمت و علوی که در تجلیل از ملت پدید می آید ، بروز میکند ، نمودگار بعد آیینی، پرچم و سرود ملی و مراسم دولتی و نمایش روزهای رسمی در تلویزیون و بازدید از بناهای تاریخی ملی و مانند آنهاست. بعد سازمانی یا بعد آیینی در هم تنیده میشوند (نظامیان و رئیس جمهوری و معلم مدرسه و دیگران همه عناصر برجسته الگوی اجتماعی ملت به شمار میروند ).
بعد فیزیکی در بناهای تاریخی و خود سرزمین و آثار هنری و معماری ملت و ساز و برگ جنگی به ظهور میرسد. در مقام مقایسه ، تنها کمبودی که ملاحظه میشود بعد بسیار توسعه یافته اعتقادی و مکتبی است ، و به همین جهت دولت تک ملیتی به منظور توجیه فداکاریهایی که افراد میطلبد معمولاً دست به دامن تعالیم مذهبی یا ایده ئولوژیهای عام و همه گیر و گاهی هر دو اینها میشود.
عامنگری ادیان ، بسیاری اوقات ارزشهای مذهبی را در انتقاد از رژیمها و در نهضتهای انقلابی به صورت نقطه کانونی در میآورد. در امریکای لاتین، الاهیات رهایی بخش کاتولیک نقش انقلابی و باز سازنده ایفا میکند ، و در ایران مذهب شیعه به صورت مدرن شده آن، پایگاه سیاسی انقلاب 1979شد. رواج جنبشهای احیای دینی – از اخوان المسلمین در سوریه و مصر تا کلیساهای مستقل جدید در افریقای سیاه ، واز محافظه کاری مسیحی جدید در امریکا تا حزب بهارانیا جاناتا در هندوستان- از جهت سیاسی بسیار پر معناست و خود از سکولاریسم لازم میآید.
در دوران معاصر، نفوذ سازمانهای دینی و مذهبی در سیاست از چند چیز سرچشمه میگیرد : یکی اهمیت آنها در کنش و واکنش بین نیروهای نهادی، دوم تأثیر ارزشهای دینی یا مذهبی در رأی دهندگان ، سوم انگیزهها و سیاستهای افراد در رهبری سیاسی. از مصادیق اولی ، تأثیرگروههای مذهبی فشار در مسائلی مانند سقط جنین و طلاق در ایرلند و امریکا، و نفوذ گروه فشار طرفدار اسرائیل در ایالات متحده ، و فشار احیاگران هندو بر دولت هند قابل ذکر است. در مورد دومی ، از رابطه تاریخی غیرکنفورمیستها با ظهور حزب کارگر در بریتانیا ، و گرایش کاتولیکهای متدین در ایتالیا به رأی دادن به حزب دموکرات مسیحی، و حمایت بودائیان از حزب آزادی سری لانکا از 1956 به بعد میتوان نام برد.