خبرگزاري "مهر": فردا هفدهم ربيع الاول مقارن است با سالروز ولادت حضرت محمد مصطفي«ص» و نيز حضرت امام جعفر صادق «ع».

ولادت حضرت محمد مصطفي ( ص) :


در چنين روزي در سال عام الفيل 53 سال پيش از هجرت خاتم المرسلين حضرت محمد ابن عبدالله ديده به جهان گشودند . عموم سيره نويسان اتفاق دارند كه،تولد پيامبر گرامى در عام الفيل،در سال 570 ميلادى بوده است.اكثر محدثان و مورخان بر اين قول اتفاق دارند كه تولد پيامبر،در ماه‏«ربيع الاول‏»بوده،ولى در روز تولد او اختلاف دارند.در روايات منقول است ولادت آن حضرت با اتفاقات بسياري همراه بود . آيت الله سبحاني در كتاب فروغ ابديت در اين باره چنين مي نويسد :  شايد جامعترين حديث در اينباره حديثى است كه مرحوم صدوق‏«ره‏»در كتاب امالى بسند خود از امام صادق عليه السلام‏روايت كرده و ترجمه‏اش چنين است كه آنحضرت فرمود: همه بتها در صبح آن شب به رو در افتاد و هيچ بتى درآنروز بر سر پا نبود،و ايوان كسرى در آن شب شكست‏خورد وچهارده كنگره آن فرو ريخت.و درياچه ساوه خشك شد.ووادى سماوه پر از آب شد. آتشكده‏هاى فارس كه هزار سال بود خاموش نشده بود در آن شب خاموش گرديد. و مؤبدان فارس در خواب ديدند شترانى سخت اسبان عربى‏را يدك مى‏كشند و از دجله عبور كرده و در بلاد آنها پراكنده‏شدند،و طاق كسرى از وسط شكست‏خورد و رود دجله در آن‏وارد شد. و در آن شب نورى از سمت‏حجاز بر آمد و همچنان بسمت‏مشرق رفت تا بدانجا رسيد،فرداى آن شب تخت هر پادشاهى‏سرنگون گرديد و خود آنها گنگ گشتند كه در آنروز سخن‏نمى‏گفتند. دانش كاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گرديد،وهر كاهنى كه بود از تماس با همزاد شيطانى خود ممنوع گرديد وميان آنها جدائى افتاد. آمنه گفت:بخدا فرزندم كه بر زمين قرار گرفت دستهاى‏خود را بر زمين گذارد و سر بسوى آسمان بلند كرد و بدان‏نگريست،و نورى از من تابش كرد و در آن نور شنيدم گوينده‏اى‏مى‏گفت:تو آقاى مردم را زادى او را محمد نام بگذار. آنگاه او را بنزد عبد المطلب بردند و آنچه را مادرش آمنه گفته‏بود به عبد المطلب گزارش دادند،عبد المطلب او را در دامن‏گذارده گفت: الحمد لله الذى اعطانى هذا الغلام الطيب الاردان قد ساد فى المهد على الغلما ستايش خدائى را كه بمن عطا فرمود اين فرزند پاك و خوشبورا كه در گهواره بر همه پسران آقا است. آنگاه در باره او اشعارى‏ سرود.
حضرت محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)، فرزند عبداللّه بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، در مكه ديده به جهان گشود. مشيت خداوندگار جهان بر اين حكم قرار گرفت كه اين كودك به هنگام ولادت  از محبت پدر در فرهنگ عربستان محروم بماند. آن حضرت تنها  شش سال داشت كه مادرش آمنه را نيز از دست داد. رسول اكرم ص  تا هشت سالگى تحت  سرپرستى  عبدالمطلب -پدربزگش  بود و پس از رحلت وي در خانه عمويش ابوطالب زندگي را ادامه داد . ايشان در سيزده سالگى به همراه عمويش ، ابوطالب به  شام رفت . در همين سفر بود كه شخصيت منحصر به فرد و امانتدارى خود را نشان داد.  ايشان در سن بيست و پنج سالگي   با خديجه دخترچهل ساله خويلد از زنان ثروتمند مكه ازدواج كرد. محمد(ص ) ،  در ميان مردم مكه همواره به امانتدارى و صداقت مشهوربود  تا آنجا كه همه، او را محمد امين مي خواندند.در همين سال ها بود كه با نصب حجرالاسود و به منظور جلوگيرى از فتنه و آشوب بين قبايل  تدبير خويش را به منصه ظهور نشاند و با شركت در انجمن جوانمردان مكه  ، پيمان "حلف الفضول" را براي حمايت ازبي پناهان و غريبان  منعقد ساخت . طهارت رفتار و گفتار ،  درستكارى و پرهيز از شرك ،  بي اعتنايى به مظاهر دنيوى و انديشيدن مداوم  در نظام آفرينش، او را كاملاً از ديگران متمايز ساخته بود.آن حضرت درچنين روزي و در سن  چهل سالگى ، درخلوتگاه هميشگي خود ، غار حرا،   به پيامبرى برانگيخته شد.  دعوت ايشان  تا سه سال مخفيانه بود. پس از اين مدت، آن حضرت رسالت خود را  با دعوت  بستگان خويش  آغاز كرد و سپس با دعوت عامه به سوي عموم مردم رفت و همگان را به توحيد و پرهيز از شرك  فرا خواند .در همين دوران  سران قريش و بندگان زر و زور و تزوير كه موقعيت خود را با حضور محمد ص در خطر مي ديدند ، مخالفت با آن حضرت  را آغاز كردند و به آزار ايشان  پرداختند. حضرت محمد(ص ) در مدت سيزده سال در مكه، با همه آزارها و شكنجه هاى مشركان  مكه ، مقاومت كرد و از مواضع الهى خويش هرگز عقب نشينى ننمود.پس از سيزده سال تبليغ در مكه، آن حضرت ناچار به هجرت شد.


پس از هجرت به يثرب كه بعدها مدينه النبي نام گرفت زمينه هاي  مناسبى براى تبليغ اسلام فراهم شد، هر چند كه در اين ده سال نيز كفار، مشركان، منافقان و قبايل يهود، مزاحمت هاى بسيارى براى او ايجاد كردند. در سال دهم هجرت، پس از انجام مراسم حج  و ابلاغ امامت حضرت على بن ابي طالب(ع ) در غدير خم و اتمام رسالت بزرگ خويش، آن حضرت در بيست و هشتم  صفر سال يازدهم هجرى، رحلت كرد . رسول اكرم ص  به واقع تجسم انسان كامل - كه تمامي فلاسفه درآثار خود بدان پرداخته اند - بود هم او كه  خدايش او را چنين مي ستايد: اى پيامبر تو داراى بهترين اخلاق هستى. او نه تنها  درعبادت ، كه در  امور اجتماعي، مسايل سياسي ،  دستگيري از نيازمندان  ، مسايل فرهنگي ، اقتصادي و...  سرآمد همگان بود .

ولادت حضرت امام جعفر صادق ( ع ) :

حضرت امام جعفر صادق(ع ) رئيس مذهب شيعه  در روز هفدهم ربيع الاول سال هشتاد و  سه  هجرى قمري ديده  به جهان گشودند . پدربزرگوارشان   امام محمد باقر(ع ) و مادر گراميشان   ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر است  .امام صادق (ع) كنيه‏هاى متعددى چون  ابوعبدالله ، ابواسماعيل و ابوموسى داشتند  كه مشهورتر  آنها ابوعبدالله است . ايشان  القاب چندى هم داشته اند همانند صادق ، فاضل، قائم، كافل، منجى  كه  صادق مشهورترين آنها است . امام صادق  (ع )  تا دوازده  سالگى نخستين درس هاي الهي را نزد امام  سجاد (ع) فرا گرفت و پس از رحلت امام چهارم ،  نوزده سال  نيز معاصر  پدر بزرگوارش امام محمد باقر(ع)  بود .
به نوشته مناقب ابن شهر آشوب امام صادق (ع) مردى بود  چهارشانه، زيبا روى و خوش سيما. موهايش كوتاه و پر پشت بوده و وسط استخوان بينى‏اش كمى برجستگى داشته است . قسمت بالاى پيشانى‏اش كم مو، پوست بدنش نازك و برگونه‏اش خالى مشكين  وجود داشته است. 
 به نوشته مورخين حضرت امام صادق(ع) ده  فرزند داشت . هفت پسربه نامهاى اسماعيل ، عبدالله ، موسى ، اسحاق ، محمد ، عباس وعلى و سه دختر به نامهاى ام‏فروه ، اسماء و فاطمه . اسماعيل پسر بزرگتر آن امام است . بعضى از شيعيان بر اين گمان بودند كه اسماعيل بعد از پدربه امامت ‏خواهد رسيد . اما او در روزگار زندگانى پدر درگذشت و امام وى‏ را در قبرستان بقيع به خاك سپرد و بر مردن او سخت گريست  . امام(ع) پيش از به خاك سپردن اسماعيل، روى او را گشود تا مردم ببينند اسماعيل‏ مرده است ، ولى پس از مرگ اسماعيل گروهى مردن او را باورنكردند و پس از امام صادق (ع)  او را امام دانستند و فرقه اسماعيليه را شكل دادند . به اين گروه شيعه هفت امامي مي گويند.  
امام صادق (ع)  در در سن سي و يك سالگي پس از شهادت امام باقر(ع) به در جه رفيع امامت نايل آمدند و  مدت سي و چهار  سال مسووليت  امامت شيعيان را به عهده گرفتند .


 دوران زندگى پر بار امام جعفرصادق(ع) مصادف بود با خلافت پنج  تن  ازخلفاي  بنى اميه و دوتن از بني عباس  .  هشام بن  عبدالملك ، وليد بن يزيد (وليد دوم) ، يزيد بن  وليد (يزيد سوم) ، ابراهيم بن وليد و مروان بن  محمد ( مروان حمار )  ، و دو تن از عباسيان به نامهاي  ابوالعباس ،عبدالله پسر محمد معروف به سفاح و ابوجعفر پسر محمد معروف به‏ منصور خلفاي هم دوره امام صادق (ع) بودند .
دوران امام صادق(ع ) را مي توان  يكى ازپر حادثه ترين  دوره هاي  تاريخ اسلام دانست .  قيام  " ابو سلمه " در كوفه و" ابو مسلم"  در خراسان و ايران از جمله  حوادث سياسي اين دوره تاريخي است  .  همچنين اين دوران را مي توان به عصر برخورد مكاتب  و ايدئولوژى هاي  فلسفى و كلامى ،  نام نهاد  . امام  ششم (ع) در اين اوضاع سياسي و فرهنگي  از يك سو در صدد حفظ شيعه  دربرابر توفانهاي  رايج بر آمدند  و از سوي ديگر با بيان اصول دين اسلام و پايه گذاري فقه جعفري ،  مانع از انحراف شيعيان از  اصول و معارف اسلامى از مسير راستين  آن  شدند.  در اين شرايط دشوار، امام (ع )  با ايجاد مكتب فقه جعفري  به احياء و بازپيرايي  معارف اسلامى پرداخت و در اين مكتب علمى به تربيت  چهار هزار شاگرد متخصص  در رشته هاى مختلف علمي همت گمارد  .
دانشگاه امام صادق(ع ) بزرگترين و ژرفترين نهضت علمى را پديدار ساخت و همه مدارس و خطوط علمى عصر خود را تحت الشعاع قرار داد، حتى شاگردان برجسته اى از اهل تسنن از اين دانشگاه بهره ها بردند و به مقامات عظيم علمى رسيدند.
شيخ طوسى در رجال خود شمار اين افراد را سه هزار و يكصد و نود و هفت نفر مرد  و دوازده  زن عنوان مي كند . به همين دليل است كه  امام صادق(ع) را به عنوان رئيس مذهب جعفرى مي شناسند . علامه سيد شرف الدين مى نويسد: هشام كتابهاى بسيار تاليف نمود كه 29 عدد آن شهرت دارد. جابر بن حيان كه او را پدر علم شيمى خوانند، يكى از شاگردان امام صادق(ع ) بود، كه كتابى درهزار صفحه بزرگ، شامل پانصد رساله در علوم مختلف، تأليف نمود. شاگردان امام كه از  بلاد مختلف به نزد آن حضرت حاضر مي شدند پس از فراگيري حديث و علوم آل الله ، هريك روانه منطقه اي مي شدند  و  خود مبلغ و بازگو كننده منطق امام (ع) و پاسدار ميراث دينى و علمى  تشيع   مي گشتند  . 
وسعت علمي امام صادق( ع)  به قدري گسترده است كه بسياري از روساي مذاهب ديگر به جامع الاطراف بودن ايشان اذعان داشتند . فقها و دانشمندان بزرگ در برابر عظمت علمى آن حضرت سر تعظيم فرود مى‏آوردند و برترى علمى او را مى‏ستودند .در تهذيب التهذيب ابن حجر عسقلانى آمده است ،   ابو حنيفه، پيشواى مشهور فرقه حنفى، مى‏گفت: من دانشمندتر از جعفر بن محمد نديده‏ام . مالك ، پيشواى فرقه مالكى نيز مى‏گفت: در علم و عبادت و پرهيزگارى، برتر از جعفر بن محمد هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و به قلب هيچ بشرى خطور نكرده است. در حدود بيش از چهار هزار نفر از امام صادق (ع) حديث روايت كرده‏اند. مرحوم شيخ مفيد مى‏نويسد: عالمان حديث، اسامى راويان موثق را كه با اختلاف در رأى و اعتقاد از امام حديث شنيده و يا روايت كرده‏اند، گردآورى نموده‏اند كه تعدادشان بالغ بر چهار هزار نفر مى‏ شود.
امام صادق(ع )  همواه مبارزى نستوه و خستگى ناپذير در ميدان فكر و عمل بوده است . ايشان بنا به  مقتضيات زماني در كسوت  تدريس و تأسيس مكتب و انسان سازى خدمات شاياني را به جامعه شيعه ارايه كردند به طوري كه امروزه غالب روايات فقهي منسوب به آن حضرت است . 
در ده سال پاياني عمر شريف امام صادق(ع) منصور عباسي فشار خود را بر شيعيان حضرتش دو چندان كرد و تنگي و عسرت فراواني را برطرفداران امام(ع) تحميل كرد چنان كه حتي امام (ع) در اين دوره  در ناامنى و ناراحتى بيشترى به سر مى برد. منصور شيعيان را در مدينه بشدت تحت كنترل و مراقبت قرار داده بود، به طورى كه در مدينه جاسوسانى داشت تا كسانى را كه با شيعيان امام صادق (ع) رفت و آمد داشتند، گردن ب‏زنند.  حكايت جابر جعفي در باره فشار گسترده بر شيعيان جالب توجه است .  جابر جعفى يكى از ياران ويژه امام است كه از طرف آن حضرت براى انجام دادن امرى به سوى كوفه مى رفت. در بين راه قاصدى تيز پاى امام به او رسيد و گفت امام(ع) مى گويد: خودت را به ديوانگى بزن، همين دستور او را از مرگ نجات داد و حاكم كوفه كه فرمان محرمانه ترور را از طرف خليفه داشت از قتلش به خاطر ديوانگى منصرف شد. البته بعدها در همين دوره قيام زيد به وقوع پيوست كه شرح آن در اين مقال نمي گنجد .
 اينكه امام (ع) در چه ماهى به شهادت رسيده اند  ، روايات مختلف است . برخى بيست و پنج شوال و برخى نيمه رجب را روايت كرده‏اند؛ ولى  مورخان شيعه و سنى اتفاق دارند كه سال وفات امام، سنه 148 هجرت بوده است، و روايت بيست و پنج شوال نيز مشهور است . نويسندگان و تاريخدانان شيعه متفقاً اعتقاد دارند كه والى مدينه از سوى منصور عباسى ، امام صادق (ع) را به وسيله زهر مسموم و شهيد كرده است . و كفعمى در مصباح  روايت كرده كه امام با انگورى زهرآگين مسموم و شهيد شده است .در اين ميان برخى محققان اهل سنت نيز شهادت امام را به وسيله زهر، روايت كرده‏اند . امام كاظم (ع) پدرش را پس از شهادت در ميان دو تكه پارچه سفيد كه لباس احرام او بود به اضافه پيراهن و دستارى كه يادگار جد ش حضرت على بن الحسين (ع) بود و نيز در ميان بردى كه آن را به چهل دينار خريده بود، پيچيد و در قبرستان بقيع به خاك سپرد.

منابع :

حضرت آيت لله خامنه‏اى، سيدعلى، پيشواى صادق، تهران، انتشارات سيد جمال
دكتر شهيدى، سيد جعفر، تاريخ تحليلى اسلام تا پايان امويان، ط 6، تهران، مركز نشر دانشگاهى 
علامه مظفر ، محمد حسين ، صفحاتي از زندگي امام جعفر صادق ع