اورسن ولز در 25 سالگی "همشهری کین" را به عنوان اولین فیلم سینمایی خود ساخت و یک فیلم کالت تمام‌عیار به تاریخ سینما هدیه کرد که هنوز در صدر فهرست بهترین‌های تاریخ سینما مکانی ثابت دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، فیلم "همشهری کین" در آستانه هفتاد سالگی موفقیتی جدید به دست آورده و از سوی منتقدان مجله معتبر فرانسوی کایه دو سینما در صدر فهرست 100 فیلم برتر تاریخ سینما قرار گرفته است.

این اولین و آخرین عنوانی نیست که شاهکار ولز طی این سالها به خود اختصاص داده که از آنها می‌توان به صدرنشینی در فهرست نظرسنجی موسسه فیلم آمریکا به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای آمریکا در سال 2007 و قرار گرفتن در فهرست 100 کارگردان برتر تاریخ سینما به انتخاب نشریه سینمایی "توتال فیلم" بریتانیا در سال 2007 و همچنین فهرست 10 فیلمنامه برتر تاریخ سینما از سوی صنف نویسندگان آمریکا در سال 2006 اشاره کرد.



همشهری کین

اورسن ولز در 25 سالگی "همشهری کین" را به عنوان اولین بلند سینمایی خود ساخت. او که با ساخت فیلم کوتاه "قلب پیر" در سال 1934 با زمان چهار دقیقه آغاز کرده بود، فیلم نیمه‌بلند "خیلی زیاد جانسون" را در سال 1938 ساخت. بالاخره ولز در سال 1941 با ساخت "همشهری کین" یک فیلم‌کالت تمام‌عیار به تاریخ سینما هدیه کرد.

حاشیه‌های پررنگ فیلم، شباهت‌های قهرمان فیلم (چارلز فاستر کین) به یک شخصیت واقعی، ساختار نوین فیلم در داستانگویی و حتی حضور برجسته خود ولز در نقش اصلی، تنها دلایلی نبودند که فیلم را از جریان عمومی فیلمسازی هالیوود جدا می‌کردند. نکته مهمتر در مورد "همشهری کین" این بود که سازنده‌اش تنها 25 سال داشت و فیلم تنها بخشی از بلندپروازی و جاه‌طلبی او را به رخ می‌کشید.

این حاشیه‌های پررنگتر از متن موجب شد تا فیلم با وجود نامزد شدن در 9 رشته از آکادمی اسکار تنها جایزه بهترین فیلمنامه را به دست آورد که هنوز هم سوال‌برانگیز جلوه می‌کند. "همشهری کین" همراه با بسیاری از"اولین‌ها" که برای ولز به همراه داشت، اولین فیلم او هم محسوب می‌شود که به نمایش عمومی درآمد.

همه اینها در 25 سالگی همان اوجی است که کاراکتر چارلز فاستر کین هم به نوعی دچارش شد و عجیب اینکه پایان اسطوره ولز هم متأثر از همین کاراکتر و نقش‌آفرینی است. یک ستاره خلاق در نقطه اوج که فرودش در تنهایی و توهم رقم می‌خورد.

"همشهری کین" با یدک کشیدن نام ولز به عنوان کارگردان، نویسنده، تهیه‌کننده و بازیگر اصلی، اثری منحصر به فرد و شخصی در کارنامه او محسوب می‌شود. فیلمی که حاشیه‌های پررنگ آن نمی‌تواند بر ارزش‌های ذاتی اثر سایه بیندازد. فیلم علاوه بر تثبیت چهره خلاقانه ولز، یک وجه مهم را نیز در او تثبیت کرد. 

ولز هنرمندی بود که از زمان خود بسیار جلوتر بود و همین تقدم و تأخر زمانی بود که او را به عنوان یک جاه‌طلب اصیل معرفی کرد. هنرمندی که با جاه‌طلبی‌هایش، چیزی بیشتر از سینمای متعارف آن زمان طلب می‌کرد و همین وجه را در فیلم انعکاس داد.

"همشهری کین" بر پایه نوعی روایت چرخشی پیش می‌رود که امروز عنوان روایت مدرن با شکست زمان را به آن اطلاق می‌کنیم. قصه با حرکت در زمان و مکان و تکیه بر نریشنی که مربوط به فیلم مستند زندگی چارلز فاستر کین است، محل زندگی، حاشیه‌های زندگی او و ... را معرفی می‌کند و نهایتاً به روایت دوستان و نزدیکان از کین می‌رسد. 

هر چند روایت‌های تصویری دیگران به گونه‌ای چیده شده که مقاطع زندگی ولز از کودکی تا جوانی، بزرگسالی و پیری به ترتیب دنبال هم باشد، ولی این توالی زمانی نمی‌تواند ارزش‌های بدیع ساختار روایتی فیلم را بخصوص در آن زمان کمرنگ کند. زمانی که نه "ممنتو" ساخته شده بود نه "21 گرم" و ... که شکستن قالب‌های قصه‌گویی کلاسیک کاری متعارف محسوب شود.

نقاط اوج و فرود زندگی پرماجرای کین با تکیه بر جزئیاتی پیش می‌رود که برجسته‌ترین آن همان رزباد است که اساس جستجوی فیلم مستندی از زندگی کین می‌شود. به این ترتیب نخ تسبیح نمادین که گروه سازنده مستند را به گفتگو با نزدیکان و آشنایان او وامی‌دارد علاوه بر اینکه سازنده داستان فیلم است، با یک مولفه عینی هم منطقی جلوه می‌کند.

از ورای این جستجو به تدریج پازل شخصیتی کین کامل می‌شود و در انتها همان کلمه رزباد که کین موقع مرگ ادا کرده، مفهوم بازگشت به ریشه‌ها و رویاهای کودکی را برای رستگاری بشر تداعی می‌کند.

کین هنگام مرگ و در اوج تنهایی نه به عشق‌های گذشته، نه به موفقیت‌های کاری و ... بلکه به یک چیز فکر می‌کرده: سورتمه برفی که با مهاجرت او به شهر و مهد تمدن، در انباری خانه خاک خورد. "رزباد" کودکی فراموش‌شده کین است که در جاه‌طلبی او سوخت.

از میان فیلم‌هایی که ولز کارگردانی کرده می‌توان به "نشانی از شر"، "امبرسون‌های باشکوه"، "غریبه"، "بانویی از شانگهای"، "مکبث"، "اتللو"، "گزارش محرمانه"، "تماس زشت"، "محاکمه"، "قصه جاویدان" و "برای تقلید" نام برد.

این آثار در مقابل فیلم‌هایی که در آنها نقش‌آفرینی کرده سهمی کمتر دارند که از میان آنها می‌توان به "جین ایر"، "دوئل در خورشید"، "مرد سوم"، "رز سیاه"، "ناپلئون"، "موبی‌دیک"، "تابستان گرم و طولانی"، "پاریس می‌سوزد؟"، "مردی برای تمام فصول"، "جزیره گنج" و ... اشاره کرد.

اورسن ولز که به شکلی بی‌نقص نمایشنامه‌های شکسپیر را به فیلم برگرداند و با نمایش رادیویی بسیار معروف "جنگ دنیاها" یک ملت را به وحشت انداخت، کارنامه کاری خود را با حرف زدن به جای شخصیتی به نام یونیکرون، یک سیاره اهریمنی قادر به تغییر شکل در انیمیشن "ترانسفورماتورها: فیلم" به پایان برد.