وضع موسیقی قبل از انقلاب تابعی بود از مسائل مختلف در سطح سیاستگذاریهای کلان کشوری که تکیه و تشویق بر عدم توجه مردم به داشتن یک هویت ایرانی مستقل بود.

به گزارش خبرنگار مهر، محمدرضا لطفی نوازنده تار و سرپرست گروه شیدا دیروزدر حاشیه برگزاری بیست و چهارمین جشنواره موسیقی فجردرباره موسیقی و تحولات اجتماعی در تالار وحدت به سخنرانی پرداخت. بخشهایی از سخنان این موسیقیدان را می خوانیم.

شرایط اجتماعی و سیاسی قبل از انقلاب

قبل از انقلاب 57 موسیقی و به طور کلی فرهنگ ملی که به نوعی می توانست سد راه مدرنیته مصرفی و یا فروش کالاهای غیر ضروری وارداتی گردد منع می شد. مهم نبود که حذف این سنتهای تاریخی تا چه حد می توانست به آینده کشور لطمه بزند بلکه مهم این بود که نوع تفکر وارداتی زندگی ما را از گذشته تاریخ خودمان جدا کند و سلیقه عمومی را تغییر دهد تا چیزی از گذشته که ما را به اصل مان وصل می کرد برای دانشجویان و مردم تداعی نشود.

بعد از ملی شدن نفت  بیشتر کشورها به خصوص دولت انگلیس تیغ خود را برای ناموفق شدن این مرد بزرگ گشود وبا همکاری آمریکاییها دولت مصدق را از ریشه کند و او را خانه نشین مطلق و تحت الحفظ کرد.

کودتای 28 مرداد دقیقا به خاطر پیشرفت کمونیست در ایران نبود بلکه مسئله استخراج نفت شمال و اینکه سود این طلای سیاه را چه کشوری غارت می کند بود. هم اکنون نیز همه شما می دانید که جنگ عراق و حضور ارتش آمریکا به دلیل حفظ منافع نفتی غربیهاست و گرنه در این 200 سال هیچ کشور غربی را مشاهد نمی کنید که نگران آزادی و رهایی ملتهای نفت خیز باشند.

چهل سال موسیقی رادیوو100اثر

این شرایط غیر مستقل و دستور از بالا باعث شد که موسیقی ایرانی و بیشتر هنرهای ایرانی رفته رفته وسعت نظر و عمل خود را از دست بدهند. نگاه کنید به تولید بیش از 40 سال موسیقی در رادیو که تنها شما می توانید 100 اثر نسبتا خوب آن هم در چارچوب مکتب تلفیقی استاد وزیری بیابید. نه خبری از راه و روش اساتید زمانه مانند درویش باقی ماند و نه ظلی ها کار این هنر را تداوم دادند. همیشه باید تاریخ کشوری از بین رود تا تاریخ مجازی و قلابی کم محتوایی شکل گیرد. اگر مبارزه خردمندان و اهل اندیشه و عالمان مذهبی ضد استعمار نبودند و مردمانی با سخت جانی در برابر فرهنگ غیر خودی مقاومت نمی کردند بدانید که حتی امروز ساز تار ایرانی را  نیز کسی نمی نواخت.

کلاس شهنازی و هنرستان موسیقی

هنگامی که نزد شهنازی می رفتم، من تنها و جوانترین شاگرد بودم که متولد دوران مدرنیته پهلوی بودم. شاید بیش از 30 سال خانواده ها فرزندانشان را برای تعلیم سازهای ایرانی نزد استادی نمی بردند. هنرستان ملی ایران که خالقی آن را تاسیس کرد شاگردان زیادی نداشت. در دوران پهلوی دوم ناچار شدند تا از نواخانه ها شاگردانی را به ناچار بگیرند تا هنرستان روی پای خودش بایستد.

موسیقی خوب با برنامه ریزی تولید می شود

به نظر من می شود با ایجاد موسیقیهای ایرانی در همه انواع خوب آن با برنامه ریزی درست فرهنگی کار کرد که جوانان و علاقمندان بتوانند در این زمینه اقناع شوند. برای مثال شما نگاه کنید به آمریکای لاتین، آمریکای لاتین تحول بی نظیری را در رابطه با موسیقی پاپ هنری ایجاد کرد تا جایی که هنرمندان بزرگی در عرصه موسیقی هنر پاپ مانند "استینگ" و "پیتر گبریل" در رابطه با هنرشان از این کشورها سود بردند. مگر پیترگبریل به مدت دو سال به مناطق زیست حضرت مسیح مسافرت نکرد تا موسیقی فیلم "مسیح مصلوب" را که سر صدای زیادی کرد را بسازد.

این اثر در دو سی دی سالها در سطح دنیا پرفروشترین موسیقی اعلام شد. تمامی این موسیقی متعلق به کشورهای عربی و ایران و هند است که می گویند مسیح از این خط سیرها عبور کرده است. یک  آهنگساز پاپ هنری قادر شد تاثیر زیادی در رابطه با موسیقی پاپ و نوع ارکستراسیون موسیقی ما بوجود بیاورد و ما در کشورمان به خاطر اینکه نمی توانیم قدرت فرهنگی خودمان را ببینیم تنها به تقلید صرف اکتفا می کنیم.

نوبانگ کهن ؛ کار خسروسلطانی

برای مثال به ساز "بالابان" که همان "نرم نای" است نگاه کنید. هزاران سال این ساز در کردستان و آذربایجان اجرا می شد و کسی از آن استفاده نکرد. جالب اینجاست که آهنگسازانی که در بیرون مرزها زندگی می کنند به خاطر خارج بودنشان بهتر به اهمیت فرهنگ ایرانی نگاه می کنند تا ما. آقای خسرو سلطانی برای اولین بار درنوبانگ کهن ساز سرنا و بعدها در کنسرتهایش با هنرمند گرامی حسین علیزاده در آمریکا همین نو بانگ کهن را به اجرا درآورد. او کسی بود که برای اولین بار اقدام به استفاده از این دو ساز کرد و با فرم آهنگسازی جدید که پیشتر"مرتضی حنانه" آن را در ایران باب کرده بود (متد استفاد هارمونی از چهارم ها برپایه نظریه صفی الدین ارموی) کار نویی ساخت که متاسفانه هنوز در ایران به نام کاری از دوست عزیزم حسین علیزاده ثبت و معروف شده است.

باید جوانان ما گوششان را تنها به هنر و فرهنگ غیر خودی ندوزند بلکه باید به تجربیات آنها توجه کرده و نقطه پرگار خلاقیتشان را در دایره این مرز و بوم قرار دهند.

اولین کارهای تلفیقی در لس آنجلس شکل گرفت و نوازندگانی با ساز ایرانی در کنسرتهای آن طرف آب شرکت کردند و با آمدن موسیقی نوازان آن طرف به ایران رفته رفته هنر امروزه تلفیقی که معلوم نیست که اساس و پایه اش کجاست، شکل گرفت. هنر گلوبال(جهانی) و استفاده از ذائقه های دیگر کشورها بسیار عالی است اما تا چه اندازه موسیقی ما در آن نقش درست دارد نیز مهم است.