دکتر سید محمد ثقفی که با خبرنگار مهر گفتگو میکرد در باره این سؤال که برای پیجویی جامعهشناسی دین کدامیک از روش تبیینی یا روش تفسیری را باید بیشتر مورد توجه قرار دهیم افزود: به نظر من در جامعهشناسی دین آنهایی که تبیینی بحث میکنند عمدتاً مارکسیستها، امیل دورکیم، ساختارگرایان و عمدتاً کارکردگرایان هستند. آنها تقریباً همه مطالعات اجتماعی و جامعهشناسی دین را و خود جامعه را به مانند علوم طبیعی و غالباً فیزیک تلقی میکنند. آنها اصطلاحات مکانیکی و فیزیکی به کار میبرند و جامعه را شیء تلقی میکنند و به آثار این شیء توجه دارند. در نتیجه آنها کل اعمال جامعه را نوعی کنش و واکنش میدانند.
وی افزود : آنچه که در این میان دیده نمیشود انسان و ابعاد درونی انسان، میل و اراده و عواطف انسان است. طبیعی است که قطعاً انسان به مانند یک ماشین نیست، تفاوت انسان صنعتی با انسان آفرینشی را که خداوند آفریده به عیان میبینیم زیرا انسان در گذر عمر زمان خود حالات مختلف روانی و عواطف خود را دارد که قطعاً ماشین این خصوصیات را فاقد است.
این استاد جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی تصریح کرد: اما مکتب دوم، تشکیل جامعه و فرهنگ را محصول اعمال انسان، افکار، امیال، عواطف و اندیشههای آرمانی و متافیزیکی میداند. این مکتب معتقد است برای فهم جامعه و جامعهشناسی دین حتماً روش کیفی را باید به کار گرفت و آن روش کیفی فهم عمیق دنیای درونی انسان را به دنبال دارد. در تفسیرگرایی و مکتبهای اجتماعی این چنینی این نکته تضمین میشود.
این محقق و پژوهشگر در ادامه خاطر نشان کرد: نکته دیگری که باید در اینجا حتی در مورد مکتب تفسیرگرا در نظر گرفت این است که این مکتب نیز مذهب را جزوی از فرهنگ تلقی میکند و ریشه انسانگرایی را در مکتب تفسیرگرایی مدنظر قرار میدهد، در حالی که ادیان خود فرهنگساز هستند و منبع ادیان نوعی وحی خداوند است که در اشراقات وحیانی و کتب مقدسه وحی که در تاریخ تمدن بشری یک موضوع ثابتی است موجود است.
ثقفی در پایان گفت: فهمیدن عمیق ادیان و حتی اعتقاد به دین و داشتن تجربه دینی و تأمل بر معلومات ادیان مختلف جامعه بشری در مکتب تفسیرگرایی رکن اصلی را تشکیل میدهد.