به گزارش خبرنگار مهر، در میزگرد "دین و روابط بین الملل" که پیش از ظهر امروز با سخنرانی دکتر حسن روحانی در مرکز تحقیقات استراتژیک برگزار شد، اساتید و اندیشمندان طی دو جلسه پیرامون دو موضوع "باز تعریف دین در روابط بین الملل: ابعاد نظری" و " اسلام و روابط بین الملل: به سوی نظریهپردازی" به بیان دیدگاههای خود پرداختند.
در ابتدای جلسه اول این میزگرد، دکتر محیالدین مصباحی استاد دانشگاه بینالمللی فلوریدا درباره "جایگاه دین در پارادایمهای روابط بینالمللی" به ایراد سخنرانی پرداخت و ضمن اینکه این مبحث را بسیار تازه خواند، تئوریسینهایی را که تاکنون به مذهب توجه ویژه داشتهاند بیش از 5 نفر ندانست و گفت: امروز یک فرصت استثنائی برای اندیشمندان ایران است که بتوانند در مورد جایگاه مذهب در پارادایمهای تئوریهای روابط بینالملل، خود را به عنوان جایگاه ویژهای مطرح کنند.
دکتر مصباحی افزود: امروز بحث مذهب در روابط بینالملل چالشی است و یکی از دلایلی که تئوریسینهای روابط بینالملل توجه ویژه به آن نداشتند این بوده که فکر میکنند مذهب را میتوانند در قالبهای نوینش توضیح دهند.
وی به تئوریهای مطرح روابط بینالملل که موضع مستقیم یا غیرمستقیم در مورد نقش مذهب دارند اشاره کرد و متفکران علوم اجتماعی غرب را متأثر از تفکر فلسفی لیبرالیسم و مارکسیسم خواند و افزود: لیبرالیسم دارای دو صبغه انقلاب فرانسه - بهشدت متأثر از ضدیت با مذهب در داخل و خارج- و صبغه انگوساکسون است که در انگاستان و امریکا است و برخوردشان با مذهب مطلوب است و بین سنت مارکسیستی و سنت فرانسوی نیز رابطه مستقیمی است.
دکتر مصباحی در تشریح مباحث نظری و تحلیلی پس از جنگ سرد، به نظریه "پایان تاریخ" فوکویاما اشاره کرد و افزود: او با این نظریه نه تنها پایان مذهب را که پایان همه ایدئولوژیها را میخواست اعلام کند و معتقد بود که هویت همگونی در دنیا در حال شکلگیری است. بنابر این مذهب سیاسی را به عنوان تبهای عقبماندگی مطرح کرد.
وی ضمن اینکه به نظریه "اهمیت هویت" هانتیگنتون در روابط خارجی اشاره کرد که یک نوع ژئوپولتیک مذهبی را در سیستم بین الملل ارائه میدهد، افزود: هانتگیتون بحث هویت را به شکل عمده وارد روابط بینالملل میکند و روابط خارجی را متأثر از هویت میداند.
این استاد روابط بینالملل بحث هانتینگتون را بحث، شخص و گروهها خواند و گفت: بر خلاف آنچه که بسیاری تصور میکنند که او برخود غرب را با جهان غیر غرب مطرح میکند، در جلسهای از او این مسئله را سؤال کردم و او گفت: بحث من این است که اتفاقاً غرب باید مواظب این باشد که برخورد مستقیم با جهان اسلام نداشته باشد.
وی در ادامه مرشایمر را از نئورئالیستهای معروف امریکا خواند که میتوان تنها او را به عنوان تئوریست صرف نامید و افزود: مرشایمر بحث رئالیسم تهاجمی را مطرح میکند و آنجا میگوید ایدئولوژی، هویت و مذهب نقش تعیینکننده در روابط بینالملل و روابط خارجی ندارند. چون هویت همگون است و هویت، ایدئولوژی رفتار و مذهب حداکثر جزء پایههای قدرت هستند اما تعیینکننده دیدگاه نیستند.
دکتر مصباحی ضمن اشاره به تئوریهایی که جایگاه ارزش، اخلاقی و مذهب را میتوان در آنها پیدا کرد به تشریح چالشهای پیشروی متفکران مذهبی در روابط بینالملل پرداخت.
وی به تفاوت ظریفی که بین متفکران سنتی رئالیسم که ریشههای مذهبی دارند و نئورئالیستها که اصلاً کار مذهبی نمی کنند، اشاره کرد و گفت: نئورئالیستها معتقدند که کشوری که میخواهد روابط خارجی را اداره کند خارج از بحث هویت داخلی خود یک سرنوشت محتومی در موازنه قدرت دارد.
دکتر مصباحی به نظریه مرشایمر که معتقد است "قدرت یک چیز غمانگیزی است( تراژیک) به این دلیل که قدرتهای بزرگ هیچوقت به قدرت کافی اکتفا نمیکنند" اشاره کرد و افزود: بنابراین کسانی که میخواهند با تفکر مذهبی با رئالیستها تعامل داشته باشند باید چند مسئله را در نظر بگیرند که رئالیستها داخل و خارج را جدا میکنند و هویت داخلی در سیستم سیاسی ممکن است مهم باشد اما این هویت داخلی نقش عمدهای در خارج ندارد. دوم اینکه باید هست و باید را جدا کنند و سوم بدبینی خاصی که آنها نسبت به شکایات اخلاقی دارند به طوری که شکایت اخلاقی را استنتاج از موازنه قدرت میدانند.
وی این مسئله را چالش مهمی برای مذهبیون خواند چراکه رئالیستها معتقدند کسی که ضعیف است و داد و فریاد ارزشی میکند تا موقعی که ضعیف است فریاد ارزشی میکند و وقتی قوی شد ظالم میشود بنابر این ظلم و مظلوم بودن تابعی از موازنه قدرت است.
این استاد دانشگاه فلوریدای امریکا به استفاده متفاوت لیبرالها از اندیشه کانت و هیوم اشاره کرد و گفت: تفکر کانتی جهانشمول است برخلاف تفکر هیومی که قبول هویت اخلاقی و اقتصادی است.
دکتر مصباحی تفکر انتقادی و تفکر سازهانگاری را متمایلترین تفکرات به قبول نقش مذهب در سیستم خارجی و روابط بینالملل دانست و در عین حال به تعبیری مفهومی، متافیزیک این دو را خیلی ضعیفتر از دو تفکر لیبرال و مارکسیسم دانست.
وی با طرح این سؤال که آیا مذهبیون از نظر فکری میخواهند تقابل ایجاد کنند یا تعامل فکری و عملی داشته باشند و یا اینکه میخواهند یک نفوذ فکری(هژیمونی) ایجاد کنند؟ تصریح کرد: چالش بزرگی که مذهبیون تئوریک دارند این است که سعی کردند سکولاریسم را در شکم خود جا دهند.
وی به تشریح چالشهای پیشروی متفکر مسلمان ایرانی پرداخت و گفت: من معتقدم در ساختار سیستم بینالملل یک بحث قدرت فیزیکی و یک بحث قدرت اجتماعی داریم که در هر دو بخش آن مذهب نقش بازی میکند. در بخش قدرت فیزیکی مذهب میتواند جایگزین کمبود مسائل ابزاری باشد. یعنی مثلاً عمق استراتژیک ایران فرهنگ عاشوراست حالا غیر از ابزار فیزیکی و... مسئله بسیج عمومی و دفاع در عمق همه متصل به فرهنگ عاشوراست.
دکتر مصباحی افزود: در ساختار اجتماعی بینالمللی ما یک دعوای بزرگ داریم که چه خوب است و چه بد است. قدرتهایی که قادرند بین تعامل قدرت فیزیکی و قدرت اجتماعی نهادسازی بکنند، آن نهاد است که در سطح بین المللی تصمیم میگیرد که چه موضوعی در سطح جهان شکل بگیرد.
وی با بیان اینکه کشورهای اسلامی تاکنون موفق نبودند که نهادسازی کنند، افزود: البته نهادسازی غیررسمی کردند مثل مبارزه با نقش امریکا. یک چالش عمده برای کشور مذهبی یا مذهبیونی که میخواهند نقش بینالمللی ایفا کنند این است که تأثیرات عملی مذهب را در نظر بگیرند.
مصباحی افزود: یک بحث دوم در حوزه مذهب این است که فضاهایی که یک کشور مذهبی مثل ایران دارد چه فضاهایی هستند و چه تعاملی با یکدیگر دارند. ما با سه فضای بین المللی، جهان اسلام و جهان شیعه روبرو هستیم. فضای جهان شیعه مثل ایران فضای بسیار مهمی است و یک ارتباط بسیار ظریفی بین اقتدار ایران در حوزه شیعه و اسلام و سیستم بین الملل است.
دکتر مصباحی در پایان بحث عملی، فضا و تئوریک مذهب را با یکدیگر مربوط دانست و گفت: سومین بحث تئوریک است که آیا ما یک تئوری مذهبی مشخص را داریم یا نه؟