خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: نسبیت‌گرایی اخلاقی فرهنگی آموزه‌ای است که بر طبق آن صدق اخلاقی وابسته به فرهنگ است یعنی معیارهای موجه فرااخلاقی که به وسیله آنها هنجارهای اخلاقی سنجش شوند وجود ندارند.

ما باید میان نسیت‌گرایی اخلاقی فرهنگی و نسبیت‌گرایی باور فرهنگی  تمایز قایل شویم . این آموزه اخیر دیدگاهی است که بر طبق آن باورهای افراد در باب هنجارهای اخلاقی از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. نسبیت‌گرایی باور فرهنگی یک نظریه توصیفی است و نسبیت‌گرایی اخلاقی فرهنگی یک آموزه هنجاری است.


مهمترین انواع نسبی‌گرایی اخلاقی فرهنگی یکی قرادادگرایی و دیگری ذهن‌گرایی هستند.

بر طبق آموزه قراردادگرایی عمل الف از جهت اخلاقی درست است اگر به وسیله هنجارهای مسلط فرهنگی که آن عمل در آن فرهنگ اجرا می‌شود تجویز شود. همان‌گونه که پاره‌ای اوقات صدق اخلاقی به وسیلۀ قوانین حقوقی مشخص می شود در اینجا صدق به وسیله فرهنگ معین می‌گردد.

بر طبق قراردادگرایی هیچ جواب درست واحدی برای پرسش از اخلاقی بودن عملی مانند "آیا کودک کشی از جهت اخلاقی مجاز است؟" موجود نیست. مطلب از این قرار است چون فرهنگهای مختلف با توجه به نوعی عمل مفروض هنجارهای متفاوتی را واجد هستند.

در این‌جا به دو نکته عطف توجه نشان دهید. اول آنکه ممکن است جوابی درست برای پرسش از اخلاقی بودن نوعی عمل موجود باشد. به طور مثال جوابی واحد به این پرسش که "آیا از جهت اخلاقی مقبول است که کودکی را تا حد مرگ برای تفریح شکنجه کینم ؟" وجود داشته باشد چرا که جواب این پرسش منفی است. تردید وجود دارد که فرهنگی به این پرسش جواب مثبت بدهد . دوم اینکه توجه کنید که ( در مواردی که معانی هنجارهای مسلط مشخصند) قراردادگرایی مستلزم آن است که جوابی واحد و درست به پرسش در باب عملی مشخص فی المثل در این باب که "ایا از جهت اخلاقی مجاز بود که فلان فرد فرزند تازه متولد شده خود را  بکشد ؟" وجود دارد. 

بر طبق آموزه ذهنگرایی فرهنگی عمل الف درست است بدان معنا است که این عمل به وسیله هنجارهای مسلط فرهنگ من تأیید می شود.

برخلاف قراردادگرایان، ذهن گرایان فرهنگی هیچ گونه پاسخ درست و واحدی برای پرسش از کم و کیف یک عمل نمی دهند . یک فرد ممکن است بگوید کشتن فرزند خردسال ناروا است و فرد دیگر ممکن است این عمل را درست بداند.

توجه به این نکته ضروری است که ما باید ذهن گرایی فرهنگی را از ذهن گرایی فردی مجزا کنیم. بر طبق این نظریه اخیر عمل الف درست است چون من به صورت شخصی آن را می پذیرم.

این رویکرد البته شبیه نسبیت گرایی اخلاقی فرهنگی است اما با آن یکی نیست. چرا که برخلاف نسبیت‌گرایی اخلاقی فرهنگی،  غیرشناخت گرایی همه انواع حقایق اخلاقی را رد می‌کند.

مهمترین نقدی که به نسبی گرایی اخلاقی فرهنگی وارد است آن است که دست ما را بر روی هرگونه تحلیل و قضاوتی میان آموزه های مختلف اخلاقی می بندد. اگر همه باورها و ارزشهای اخلاقی تابع فرهنگ هستند پس چگونه می‌توان میان یک ارزش منحط و یک ارزش والای اخلاقی دست به گزینش زد.

این امر باعث شده حتی افرادی که اندیشه هایشان به اندیشه های نسبی گرایی اخلاقی فرهنگی پهلو می زند خود را به این متب منسب نکنند.