به گزارش خبرنگار مهر، لس آنجلس تایمز اعلام کرد اگر واشینگتن تنها به اندازه یک هتل با لس آنجلس فاصله داشت، احتمالا تمام هالیوود با رضایت کامل در مراسم تحلیف باراک اوباما رئیس جمهوری جدید آمریکا شرکت میکرد.
هر چند اوباما در تمام مدت رقابت انتخابات ریاست جمهوری خود را از دنیای نمایش دور نگه داشت، اما او قطعا محبوبترین سیاستمدار هالیوود در سالهای اخیر است، شاید حتی محبوبتر از بیل کلینتن که خودش یک سوژه داغ بود، البته تا پیش از آنکه رفتارش شبیه یک ستاره راک در هتلی پر از طرفداران کشته مرده بشود.
اما آیا پسر یک مادر سفیدپوست و پدری سیاهپوست میتواند هالیوود را وادارد دیگر نسبت به تقسیمبندی دنیا به دو جمعیت سیاه و سفید سختگیر نباشد؟ پاسخ به این سئوال دشوار است. سوزان استریت رماننویس در مقالهای در ساندی کلندر ابراز تردید کرد که یک رئیس جمهوری رنگینپوست بتواند به تفکیک نژادی همیشگی در روند قصهگویی دنیای نمایش در آمریکا خاتمه بدهد.
همه در هالیوود میدانند فیلمهایی که تماشاگران آمریکایی آفریقاییتبار را نشانه میگیرند، صرفا در قالب فیلمهای مخصوص سیاهان ارزیابی میشوند. این فیلمها برای اینکه با چراغ سبز روبرو شوند باید با بودجهای کمتر از یک فیلم متوسط روی پرده بروند، چرا که هالیوود بر مبنای تجربههای گذشته بر این باور است که این جور فیلمها خیلی برای تماشاگران سفید جذاب نیست.
استریت مینویسد: شاید حضور یک رئیس جمهوری که شبیه اوباما است، که شبیه میلیونها آدم از نژاد مختلط به نظر میرسد بتواند ساختار انعطافناپذیر حاکم بر فیلمها، رمانها و هنرهای تجسمی را تغییر بدهد. فیلمهای سیاه تنها برای تماشاگران سیاه جذابیت دارد و بخشهای آمریکایی آفریقاییتبار کتابفروشیها جایی است که خوانندگان سفیدپوست به ندرت آنجا را میبینند.
این نویسنده اضافه میکند: با توجه به اینکه چهره اوباما به عنوان نماد آمریکا روز به روز عادیتر میشود، این احتمال وجود دارد از این به بعد از تعداد وردستهای سیاهپوست در دنیای سینما و ادبیات کاسته شود که وجود آنها تنها برای پیشبرد انگیزهها، نقشهها و زندگی شخصیتهای سفیدپوست است.
او ادامه میدهد: و شاید به خاطر میشل اوباما یک زن سیاهپوست عملا بتواند نقش اصلی یک فیلم حادثهای را بازی کند و شاید او بتواند با یک دختر سفیدپوست دوست باشد که نقشی بسیار کوتاه در فیلم دارد.
استریت به نکتهای بسیار مهم اشاره می کند. تصویر میشل اوباما روی جلد مجلات و نمایشهای تلویزیونی این احتمال را به وجود میآورد که یک نفر در هالیوود پیدا شود و به ساخت فیلمی با حضور یک زن در نقش اصلی فکر کند.
راحت میتوان به ویل اسمیت اشاره کرد و گفت اگر یک مرد سیاه پوست میتواند پرطرفدارترین چهره گیشههای فروش صنعت سینما باشد، پس امروز تماشاگران بیش از همیشه کوررنگ شدهاند.
اما واقعیت این است که اسمیت با تمام استعدادی که دارد با زندگی در یک دنیای متشکل از سفیدپوستان یک ستاره شده است. اگر موفقترین فیلمهای او را ببینید به راحتی متوجه میشوید او بیشتر در میان چهرههای سفید احاطه شده است.
شرایط برای بازیگران زن سیاه پوست از این هم سختتر است، چرا که آنها بیشتر در فیلمهای متکی بر روابط و فیلمهای کمدی رومانتیک بازی میکنند و تقریبا همیشه روبروی یک مرد سیاه و نه یک سفید، آسیایی یا لاتین ظاهر میشوند.
در چند سال اخیر بعضی از بهترین و مهمترین نقشهای بازیگران زن آمریکایی / آفریقایی در فیلمهای موزیکال مانند "دختران رویایی"، "ری" و "کادیلاک رکوردز" بوده، چرا که هالیوود تنها این نوع نقشها را قابل قبول و جذاب برای تماشاگران میداند.
در چند سال اخیر دنیای هنر به رهبری موسیقی و تئاتر (و هالیوود که عموما چند قدم عقبتر است) تمام مرزهای فرهنگی را زیر پا گذاشته است. به عنوان مثال گروههای موسیقی بزرگ دهه 1930 و 1940 مدتها پیش از آنکه واشینگتن هر نوع قانونی را در زمینه حقوق بشر را تصویب کند، مختلط بودند.
با آمدن باراک و میشل اوباما، واشینگتن اکنون با دو بازیگر مرد و زن نقشهای اصلی روبرو است که از یک دستور جلسه جدید فرهنگی خبر میدهند. اکنون توپ در زمین هالیوود است و اگر صنعت سینمای آمریکا می خواهد واقعا به اوباماها احترام بگذارد وقت آن رسیده بعضی از قوانین خاص خود را نادیده بگیرد.