یک محقق لبنانی ضمن بررسی رویکردهای محمد ارکون و محمد عابد الجابری می‌گوید: آنچه را که ارکون عامل رشد و شکوفایی اندیشه اسلامی می‌داند، از منظر جابری عامل انحطاط و عقب‌ماندگی عقلی قلمداد شده است.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روزنامه المستقبل، دکتر نایله ابو نادر محقق و پژوهشگر لبنانی مؤلف کتاب "میراث و طریق میان محمد ارکون و محمد عابد الجابری" به بررسی و مقایسه اندیشه‌های این دو اندیشمند عرب می‌پردازد.

وی در این کتاب می‌آورد: محمد ارکون و محمد عابد الجابری شیوه‌های متفاوتی را اتخاذ می‌کنند. عابد الجابری در پی اثبات عقلانیت ابن رشد، شاهکارهای او و بررسی آن است. اما ارکون شیوه تفکیک را برمی‌گزیند. بنابراین عقل از منظر ارکون و جابری تفاوت بسیاری دارد. به طوریکه اختلاف این دو از پیوستن عقل به محدوده اسلامی نزد ارکون و محدوده عربی نزد جابری آغاز می‌شود و این موضوع مشترک با اختلافاتی میان آن دو همراه است. چرا که ارکون معتقد است عقل از سیاق تجربه اسلامی است، اما جابری آن را با تجارب عربی تعیین می‌کند و بر این اساس ارکون به پایه ها، اصول و محورهای معنی توجه می‌کند و جابری به نقد آن می‌پردازد. اما سعی هر دو بر این است که ریشه‌های میراث عربی اسلامی را بر اساس طبقات و بهره‌گیری از عقلی که سنت در اندیشه خود از آن ناشی می‌شود، مورد بررسی قرار دهند.

تلاش هر کدام از این دو بر شیوه نقدی، مواضع تعامل با این سنت، بیان جایگاه قوی و ابداع در آن با در نظرگیری تفاوت زمانی میان گذشته و حال متکی است. اما آنچه که مشخص است این است که ارکون حد و چارچوبی برای سطح کار خود قرار نمی‌دهد و به عقل عربی اسلامی به صورت شفاهی، کتبی، فلسفی یا دینی می‌نگرد و اساس و ریشه‌های آن را مورد بررسی قرار می‌دهد. در حالی که جابری کارش را محصور فرهنگ جهانی می‌کند و از ابتدا برای آن خط قرمزهایی قرار می‌دهد که قلمش از آن تجاوز نمی‌کند و تنها در چارچوب عقل عربی بحث می‌کند و در این چارچوب بیان، برهان و عرفان را قرار می‌دهد.

مؤلف این کتاب در ادامه می‌افزاید: ارکون از تجارب در شیوه علوم انسانی، جامعه‌شناسی و زبان در انسان شناسی و زبان‌شناسی استفاده می‌کند. حال آنکه جابری شیوه معرفت‌شناسی و شناخت‌شناسی را برای عقل عربی و کشف مؤلفه‌های آن مورد توجه قرار می‌دهد و نمی‌خواهد که وارد علوم انسانی و جامعه شناسی شود. 

آنچه که عامل خروج از چارچوبهای تنگ از منظر ارکون است، جابری آن را ظلمات، عقب ماندگی و زیر بار احکام بدون عقل رفتن توصیف می‌کند؛ آنچه را که ارکون "خیالپردازی جدید عرفانی" می نامد و ناشی از خطابه های ممیز زبانی، تکنیکی خاص می‌داند، جابری آن را خارج از چارچوب عقل قرار می دهد که عقل در آن جایی ندارد. در حالیکه ارکون آن را تجلی انس عرب با قرآن در قرن چهارم هجری تصور می کند و عقلانیتی که از عطش روح معرفت و فهم با سجستانی، ابن مسکویه، توحیدی، عامری و غیر از آن محسوب می‌شود، می‌بیند؛ اما جابری آن را کاهش سطح اندیشه عقلی و عاری از فلسفه به شمار می آورد و شکوفایی را در باز تولید اندیشه‌های اندیشمندانی چون ابن رشد و ابن خلدون می‌داند.

درباره تصوف، جابری تصوف اسلامی را غرق در موسیقی می‌داند به‌ویژه زمانی که صوفیها ادعا می‌کنند که مشاهداتشان مانند حقیقت در مقابل شریعت یا باطن در مقابل ظاهر است. اما ارکون کاملاً برعکس او می‌اندیشد و تجربه صوفی و خطابه‌ای را که از آن ناشی می‌شود، غنی‌ترین تجربه صوفی مبنی بر کشف معنی و وجود می‌داند که شوق دائم به سوی مطلق از آن تغذیه می‌شود.

قرائتی که محمد عابد الجابری آن را میراث و سنت عربی اسلامی نامید توقف در نقطه‌ای است که بر ضرورت ارائه اختلاف میان تجربه فکری که مشرق عربی و تجربه فکری که مغرب عربی می‌شناسند تبلور پیدا می‌کند که در پایان آن را "عقل مستعفی یا استعفا دهنده" می‌نامد. تاجایی که جابری معتقد است که ابن سینای مشرقی نماینده انحطاط فکری و عقب ماندگی قوانین عقلانی است در مقابل ابن رشد مغربی گرایش ارسطویی و عقلانی است. بنابراین وی آنچه را که مرتبط با فلسفه است در ابن رشد، در ابن حزم و شاطبی آنچه را که با علم اصول، فقه و شریعت اسلامی مرتبط است، محصور می‌کند. به نظر می‌رسد که فلسفه در اندلس از منظر جابری ادامه فلسفه در مشرق نیست بلکه قطع رابطه با آن است.

اما برخلاف جابری، ارکون هیچ قطع رابطه‌ای میان شرق و غرب یا میان ابن رشد و ابن سینا ندید یا میان برهان از سویی و بیان و عرفان از سوی دیگر تعارضی ندید. همچنین او معتقد است که تحریم واقعی میان اندیشه سنی و اندیشه شیعه در سطح معرفتی یا در سطح استفاده از عقل وجود ندارد. زیرا مهم نزد ارکون کیفیتی است که عقل عربی اسلامی، اندیشه یونانی را فرا گرفت و نتیجه آن اندیشه ارزشمندی است که به ما رسیده. ارکون معتقد است که تحریم معرفت‌شناسی میان شکل و صورت تبلور اسلام در قرون اولیه هجرت و میان صورتی که خطابه‌های اسلامی رایج در قرن بیستم می گیرد، نیست. 

جابری نه به دین، نه به تجلی وحی توجهی ندارد؛ آنچه که ارکون در سطح وسیع‌تری به آن نگریست، چرا که می توان گفت جابری نسبت به تجاربی که به اسلام در ترکیه، ایران و اندونزی اختصاص یافته سهل انگاری کرده و به جدایی میان عقل عربی و عقل عربی اسلامی و میان فارسها و عربها و میان مشرق و مغرب قائل است و این تقسیمات را در تمایزات فکری و عقیده‌ای اش آورده که عربها بهتر از فارسها بوده و معتقد است که فارسها عامل ضربه زدن به اندیشه عربی هستند.

کتاب "میراث و طریق میان ارکون و الجابری" تألیف دکتر نایله ابو نادر محقق لبنانی از سوی انتشارات شبکه مطالعات و نشر عربی بیروت در سال 2008 در 590 صفحه منتشر شده است.