به گزارش خبرنگار مهر در بوشهر، 30 سال پیش نهال انقلاب اسلامی در چنین ایامی با رهبری یک عاشق دلداده به نهضت امام حسین(ع) به بار نشست و قیام خونین عاشورا را الگوی خود قرار داد. ملت مسلمان ایران نیزبا الهام ازاین قیام و مکتب بزرگ ایثارگری و ظلم ستیزی، صفحات تاریخ کشور را با خون جوانان خود آراست تا بتواند برعقیده یزیدیان پیروز شود.
استانهای محروم و دور از مرکز که سالیان متمادی طعم تلخ تازیانه های اهریمنان و حکام جور و ستم پیشه را بر گرده خود لمس کرده بودند با ندای ملکوتی امام خمینی (ره) به پا خاستند و فریاد "مرگ بر شاه" و "درود بر خمینی" سر دادند.
استان بوشهر که از این قاعده مستثنی نبود همگام با قیامهای خونین ملت ایران به پا خاست و تا پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی از پا ننشست.
خاطرات امت مرزبان و سلحشور استان بوشهر در مبارزه با رژیم طاغوت در سالهای 56 و 57 بسیار شیرین و شنیدنی است که همراه با یکی از این مبارزین تنها به گوشه های حساس مبارزات مردم دلیر این خطه با رژیم شاهنشاهی در سال 1357 می پردازیم.
مصطفی حسینی یکی از مبارزان انقلابی بوشهر است که در دوران انقلاب پس از فرار از خدمت سربازی به دستور امام خمینی (ره) به صف مبارزین پیوست.
حسینی در تشریح خاطراتش به خبرنگار مهر گفت: تا قبل از عید فطر سال 57 جسته و گریخته با ماموران شاه در سطح شهر درگیر می شدیم، اجتماع مردم در عید فطر 57 در کنار گلزار شهدا که منتظر اقامه نماز عید بودند بسیار دیدنی بود.
برپایی نماز و تجمع مردم در این مکان برای مامورین رژیم شاه که همه جا را زیر نظر داشتند، غیرعادی به نظر می رسید.
حجت الاسلام شهید حاج شیخ ابوتراب عاشوری امامت جماعت این نماز با شکوه را بر عهده داشت. وی پس از اقامه نماز طی یک سخنرانی کوتاه و مفید، سیاستهای حکومت شاه را به شدت به باد انتقاد گرفت و مردم را به قیام علیه رژیم دعوت کرد. در این مراسم مردم با فریادهای رسا اظهارات وی را مورد تائید قرار دادند.
اعتصابها روز به روز بنیه اقتصادی رژیم شاهنشاهی را ضعیفتر می کرد. در استان بوشهر نیز بخشهای دولتی و خصوصی دست از کار می کشیدند و به مردم می پیوستند.
در راهپیمایی که در تاریخ 29 مهر ماه 57 در بوشهر به وقوع پیوست ماموران رژیم شاه با تیراندازی و آتش گشودن بر روی مردم دو نفر را به شهادت رساندند و تعدادی را زخمی و تظاهر کنندگان را با پرتاب گاز اشک آور و تیراندازی مداوم متفرق می ساختند.
مردم بوشهر دیگر جز به پیروزی انقلاب و شهادت در راه اسلام و قرآن به هیچ چیز دیگر نمی اندیشند و فرهنگیان بوشهر که بار سنگین پیام انقلاب را بر دوش خود حس می کنند در اول آبان ماه 57 دست از کار کشیدند.
مدارس سراسر استان تعطیل شد و استاندار وقت در جلسه ای که بدین منظور تشکیل داد نه تنها موفق نشد که فرهنگیان را برای شکستن اعتصاب متقاعد سازد بلکه این شکست منجر به استعفای مدیرکل آموزش و پرورش استان شد.
کارکنان اداره بهداری و بهزیستی و تامین اجتماعی و دادگستری استان در 17 آبان ماه به جمع اعتصابیون پیوستند و مردم با شنیدن این خبر در یک تظاهرات با شکوه خیابانی شرکت کردند، در این تظاهرات که دانش آموزان نقش اساسی در آن داشتند، ماموران شاه بر روی مردم رگبار بستند و یک دانش آموز (شهید صادق میگلی) و یک مکانیک (برقانی) را به شهادت رساندند و سه نفر مجروح شدند.
با شهادت این افراد، خون مردم بیش از پیش به جوش آمد و دامنه اعتصابات و تظاهرات گسترده تر شد، وضعیت شهرها حالت غیرعادی پیدا کرد در پی آن نیروهای گارد و ساواکیها در نقاط مختلف شهر حضور بیشتر پیدا کردند با این حضور گستاخانه مردم از پای ننشسته و در 23 آبان به منظور هفتمین شب شهادت شهدای 17 آبان مجددا در یک راهپیمایی شرکت کردند و به سوی بهشت صادق (گلزار شهدای بوشهر) به حرکت در آمدند و با شعارهای "مرگ بر شاه و درود بر خمینی" بار دیگر تنفر و انزجار خود را نسبت به رژیم اعلام داشتند.
روزهای پر اضطراب و پرهیجان انقلاب به سرعت سپری می شد. بازار بوشهر به کلی به حال تعطیل در آمده بود. کارکنان و کارگران و متخصصان نیروگاه اتمی بوشهر دست از کار کشیده بودند. ادارات دولتی و بخش های خصوصی در اعتصاب مطلق به سر می بردند.
مسجد جامع عطار بوشهر و منزل شهید عاشوری به کانون مبارزات مردمی بوشهر مبدل شده بود و از کنترل نیروهای امنیتی شاه خارج شده بود مردم هر روز در این اماکن اجتماع می کردند و شعار "درود بر خمینی، مرگ بر شاه، استقلال - آزادی - جمهوری اسلامی" و دیگر شعارها را با فریادهای بلند سر می دادند و بدین وسیله مراتب تنفر و انزجار خود را نسبت به رژیم شاهنشاهی اعلام می داشتند.
شهادت شهید عاشوری مردم را علیه رژیم متحد کرد
سوم محرم سال 1357 مصادف با 19 آذر ماه فرا رسید. ماموران ساواک شاه همگان با نیروهای ژاندارمری و شهربانی خانه شهید عاشوری را به محاصره خود در آوردند و تمام کوچه هایی که به منزل ایشان منتهی می شد مسدود کردند و به هیچ کس اجازه رفت و آمد نمی دادند.
همه در اضطراب و نگرانی بسر می بردند پس از گذشت 24 ساعت، محاصره شکسته شد و مردم به خانه شهید عاشوری هجوم بردند و وقتی وارد منزل وی شدند با جسد غرق به خون و بی جان شهید عاشوری مواجه شدند.
این حادثه احساسات مردم را جریحه دارتر می کند و مسئولان و دست اندرکاران رژیم ستم شاهی که با تصور اینکه با شهادت شهید عاشوری در سرکوبی تحرکات مردم موفق می شوند، دست به این کار زده بودند، غافل از اینکه مردم با این شهادت مصمم تر در راه خود استوار می مانند، با شکست مواجه شدند و مردم پس از این حادثه بی مهابا به تخریب آثار رژیم شاهنشاهی در سطح شهر پرداختند.
شهر بوشهر با شهادت شهید عاشوری یکپارچه در غم و اندوه و در ماتم فرو می رود و هر چه زمان می گذشت، اعتراض مردم نسبت به رژیم شاهنشاهی بیشتر می شد و یاس و ناامیدی در دل دژخیمان شاه بارورتر می شد مردم پس از شهادت حجت الاسلام عاشوری نه تنها از پای ننشستند بلکه دامنه اعتراضات و تظاهرات در سطح استان وسیعتر شد.
هشتم دی ماه مردم بوشهر که در ادامه اعتراضات خود در مسجد جامع عطار اجتماع کرده بودند و به سخنرانی یکی از روحانیون گوش فرا می دادند بار دیگر مورد هجوم نیروهای امنیتی شاه قرار گرفته و مردم پراکنده شدند. در این حادثه عبدالرسول زاهدی با ضرب گلوله شهید شد و تعدادی نیز مجروح شدند.
19 دی ماه نیز مصادف با اولین سالگرد شهدای فاجعه خونین قم، مردم به منظور تجلیل از شهدای به خون خفته قم در یک راهپیمایی اعتراض آمیز شرکت کردند و راهپیمایان با آتش زدن لاستیک اتومبیل و کندن نرده های اطراف خیابان راه را بر خودروهای نیروهای انتظامی مسدود کردند. بعد از آن درگیری تن به تن آغاز می شود و چماقداران شاه با چوب و چماق و قنداق تفنگ به جان مردم می افتند و تعدادی را مجروح می سازند و با پرتاب گاز اشک آور و شلیک گلوله مردم را پراکنده می سازند.
متعاقب آن روز در بیستم دی ماه مردم به اعتراض از برخورد روز گذشته باز به خیابانها می ریزند و فریاد مرگ بر شاه سر می دهند. ماموران شاه برای سرکوب کردن و دستگیری افراد به خانه های مردم هجوم می برند و با شلیک گلوله تا پاسی از شب رعب و وحشت به وجود می آورند.
در 24 دی ماه تظاهرات مردم بوشهر به مناسبت چهلمین روز شهید عاشوری از سر گرفته شد. در این روز بدون درگیری مردم با ماموران، تظاهرات به پایان رسید اما در تظاهرات بخش سعدآباد از توابع دشتستان مردم به خاک و خون کشیده می شوند در این روز سه نفر از مردم این بخش به شهادت می رسند و 15 نفر دیگر نیز مجروح می شوند.
انقلاب اسلامی ملت ایران رفته رفته به اوج خود نزدیک می شود، ماموران و نیروهای امنیتی رژیم دیگر قادر به کنترل اوضاع نیستند. مردم به منظور ایجاد امنیت در سطح شهر گروه های ضربت را تشکیل می دهند و در جاهای حساس شهر جوانان مسئولیت نگهداری و نگهبانی از اموال مردم را به عهده می گیرند.
در 26 دی ماه ساواکیها که از این موضوع مطلع می شوند. سه نفر از جوانان بوشهر را شبانه ربوده و پس از مجروح ساختن، آنان را در جاده های بیرون از شهر رها می سازند.
نماینده امام مردم بوشهر را علیه رژیم متحد کرد
در همین روز نماینده امام خمینی (ره) وارد بوشهر شده و با استقبال گرم مردم روبرو می شود. وی در بدو ورود خود حرکت جدیدی آغاز می کند به نحوی که از این زمان به بعد تظاهرات با خشونت توام نبود و مردم در راهپیمایی 27 دی ماه خود به سربازان مسلحی که در کنار خیابان ایستاده بودند گل تقدیم می کردند زیرا پیروزی نیروهای انقلاب نزدیک بود و ملت نیاز به وحدت کلمه بیشتری داشت.
بر همین اساس نماینده امام، مردم بوشهر را جهت شرکت در مراسم تظاهرات شهر تنگستان، گناوه، دشتی و دشتستان فرا خواند و مردم اجابت کردند و در 30 دی ماه به بندر گناوه، در یکم بهمن ماه به شهر برازجان و در سوم بهمن به شهرستان تنگستان (اهرم) به منظور همبستگی با مردم این دیار اعزام شدند.
دیگر همه چیز برای رژیم شاهنشاهی تمام شده بود و همه پلهای احداثی توسط اوباش از پشت سر خراب شده بود. ارتش و ارتشیان با مردم اعلام همبستگی کردند و پنجم و هشتم بهمن ماه پرنسل فداکار نیروی هوایی و در روز ششم نیروی شکاری بوشهر در یک رژه با شکوه شرکت کرده و به مردم پیوستند.
روز بعد یعنی نهم بهمن ماه افسران و درجه داران نیروی هوایی به جرم شرکت در راهپیمائی توسط نیروهای گارد و نیروی زمینی که از پیش به بوشهر اعزام شده بودند، دستگیر شده و تعدادی را به جای نامعلوم اعزام کردند.
19 بهمن ماه نیز شهر از سوی نیروهای نظامی شاه تخلیه شد و مردم در عمل زمام امور خود را به دست گرفتند. نماینده امام در بوشهر از مردم خواست تا در پاکسازی شهر شرکت کنند و 40 زن جوان مسئولیت شستشوی رخت و لباس و نظافت بیمارستان 17 شهریور را به عهده گرفتند.
در همین ایام مجسمه طاغوت توسط مردم به زمین زده شد و ماموران شهربانی به جای جلوگیری از این کار با مردم همگام شدند.
21 و 22 بهمن ماه نیز همزمان با تهران و دیگر شهرستانها دژهای آهنین رژیم ستم شاهی فرو ریخت و مردم، پاسگاه های ژاندارمری و کلانتریها را به تصرف خود درآوردند و در 23 بهمن ماه کمیته های انقلاب اسلامی در سراسر استان کار خود را رسما آغاز کرد و امنیت و حفاظت از شهرها، پادگانها و نقاط حساس شهر را به عهده گرفت.