به گزارش خبرنگار مهر، در هفتمین نشست میز اندیشه دفتر برنامهریزی پژوهشهای کاربردی معاونت پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی، که ظهر امروز برگزار شد، دکتر محمد جواد شمس محقق و پژوهشگر ادیان، به بیان دیدگاههای خود در موضوع "اهل حق؛ باورها و آیینها" پرداخت.
وی در این نشست "باورها و اعتقادات" اهل حق را به باورهای دینی و عرفانی تقسیم کرد و گفت: چون این تلقی است که اهل حق شاخهای از اسلام است لذا برای بررسی آن، باورها و اعتقادات اسلامی را بستری برای تطبیق اندیشه های اهل حق با اسلام قرار میدهیم.
اهل حق فرقهای از اسلام و تشیع نیست
وی با بیان اینکه نمیتوان بر اهل حق عنوان فرقه را نهاد چراکه فرقه یک زمینهای میخواهد که از آن منشعب شده باشد، تأکید کرد: با بررسی باورها و اعتقادات و آئینهای آنان، اهل حق منشعب شده از بدنه اسلام نیست.
این پژوهشگر ادیان و عرفان، اهل حق را به سه گروه خانوادههای اصلی، چکیده و چسبیده تقسیم کرد و گفت: خانواده اصلی کسانی هستند که منشعب شده از هفت تن و هفت وانه هستند و به آنها"سید" میگویند که این عنوان به آن معنایی که شیعه در مورد فرزندان پیامبر اطلاق می کند نیست. گروه دوم به نام دوده یا چکیده کسانی هستند که در بین اهل حق مطرح هستند اما منشعب از هفت تن نیستند.
دکتر شمس با بیان اینکه گروه سوم به "چسبیده" معروف هستند و اینها گروهی غیراهل حق هستند که به تصور اینکه اهل حق یک طریقت عرفانی است جذب این مسلک شدند، تصریح کرد: در خیلی جاها که می بینید برخی از اهل حق نماز و روزه و آداب مسلمانان شیعه را اجرا می کنند، اینها گروه چسبیده هستند که آگاهی چندانی از روش و تاریخچه اهل حق ندارند و بر همان اعتقادات و باورهای گذشته خود هستند.
در اصول دین هیچ نسبتی بین اهل حق با اسلام و شیعه نیست
وی به دیدگاه اهل حق در اصول دین (توحید، نبوت، امامت، معاد و عدل) اشاره کرد و گفت: اگر اهل حق منشعب شده از اسلام باشد باید در اصول دین اشتراکاتی با اسلام داشته باشد.
این محقق ادیان با اشاره به تقسیمبندی بحث توحید به ذات، صفات، افعال و عبادت، اعتقادات و باورهای اهل حق را نظام مند ندانست و گفت: اهل حق به این مراتب سه گانه یا چهاگانه توحید به آن معنایی که شیعه معتقد است اعتقاد ندارند. اولا اهل حق در بحث توحید ذات به حلول اعتقاد دارند و خودشان تعبیر "دون" یا "دونادون" یا "دون به دون" را به کار می برند.
وی در ادامه افزود: "دون" واژهای ترکی به معنای جامه یا لباس است که این دون به دون در نظر اهل حق هم در بحث معاد -در بحث تناسخ- و هم در بحث توحید مطرح میشود.
دکتر شمس با اشاره به کتب اهل حق تأکید کرد: اهل حق به هفت مرحله حلول ذات الهی معتقدند و قائلند به اینکه خداوند در دورههای خاصی در دون افراد خاصی حلول میکند البته نه صفات خداوند بلکه ذات خداوند در افراد خاصی حلول کرده است.
وی با بیان اینکه وارد شدن ذات شیئی در شیئی غیر خود را حلول گویند، تصریح کرد: در تاریخ فرق دو نوع حلول داریم یکی حلول ذات حق در افراد بشر و دیگری حلول انبیاء و اولیاء در افراد خاصی که اهل حق به هر دو معنا قائل هستند.
وی با قرائت بخشی از کتابی از اهل حق، تصریح کرد: در بحث توحید صفات نیز اهل حق تشبیه و تجسیم را مطرح می کنند و معتقدند وقتی ذات الهی در فردی حلول کرد آن فرد خدا است نه اینکه خدا باز یک جایگاه دیگری دارد.
دکتر شمس بحث رؤیت خداوند را یکی دیگری از اعتقادات اهل حق خواند و تأکید کرد: در نظر شیعه ما بحثی به نام رؤیت خداوند نداریم و عدم رؤیت از صفات سلبیه خداوند است اما اهل حق به شدت قائل به رؤیت خداوند هستند که این شرک است.
این پژوهشگر ادیان با اشاره به کتاب "نامه سرانجام" که از کتب اصلی اهل حق است به تعبیرات مختلفی که اهل حق در مورد مکان خداوند به کار میبرند اشاره کرد و افزود: از دیدگاه اهل حق خداوند دارای مکان است که اسامی مختلفی دارد.
اهل حق قائل به ثنویت است
وی به دیدگاه اهل حق در باب توحید افعال و بحث آفرینش اشاره کرد و گفت: اهل حق به آفرینش از عدم قائل نیستند در حالی که در کلام اسلامی چنین نیست. اهل حق در باب آفرینش معتقد به یک اقیانوس اولیه هستند و معتقدند وجود آغازین عالم هستی به صورت اقیانوس اولیه بوده که خداوند در این اقیانوس به عمل پرداخته و آن را شکل داده است. در واقع اهل حق پاسخی در مقابل این سؤال که "آیا این اقیانوس اولیه را خدا آفریده یا نه؟" ندارند لذا به نظر میرسد که اینها به دو وجود ازلی و یا ثنویت قائل هستند.
وی در ادامه به بحث آفرینش آدم و حوا در نظر اهل حق اشاره کرد و گفت: تقریباً اهل حق در مورد این مسئله ساکت هستند مگر آقای جیحون آبادی و پسرش نورعلی الهی که آنها به تأسی از اسلام آفرینش آدم و حوا را به همان صورتی که در اسلام است با کمی تغییرات مطرح می کنند اما در مورد آفرینش جنیان و دیوان بحث جالبی را در کتاب "شاهنامه حقیقت" مطرح می کنند و میگویند"خداوند جنیان را از زوج "جان" یا "مرجان" و"مرجانه" آفرید که این دقیقا تعبیر مشی و مشیانه زرتشتی است.
این پژوهشگر ادیان و عرفان افزود: این مرجان و مرجانه یا مشی و مشیانه که در زرتشتی هست بعدا در مانویه با آن به شدت مخالفت شد و آنها را از دیوان تلقی کردند و اینکه در اهل حق می بینید مرجان و مرجانه می شوند پدر و مادر دیوان احتمالا به تأسی از اندیشه های مانوی است.
وی با بیان اینکه اهل حق در بحث نبوت و امامت -به جز شاخه "شاه یاسی" که مقداری وارد شده اند- تقریبا ساکت هستند، به قسمتی از یکی از کتب اهل حق اشاره کرد و گفت: اهل حق معتقدند که قرآن دارای 32 جزء است که 2 جزء آخر آن فرقان نام دارد و سرّ مگوی است که پیامبر به ائمه گفته است و ائمه نسل به نسل گفته اند و سرانجام حضرت حجت آن سرّ مگوی یا فرقان را به زبان کردی بیان می کند و معتقدند آن 30 جزء قرآن پوست است و آن 2 جزء مغز است و لذا اسلام پوست است و اهل حق مغز است چون آن سرّ مگو نزد اهل حق است.
اهل حق قائل به تناسخ است
دکتر شمس بحث معاد در نظر اهل حق همان نظریه دون به دون یا دونادون و یا همان تناسخ خواند، افزود: در برخی از شاخههای اهل حق ممکن است واژه تناسخ را قبول نداشته باشند و مخالفت هم بکنند اما معنای تناسخ را به کار می برند در حالیکه دعوای ما سر لفظ نیست بلکه معنا مراد است.
وی با بیان اینکه اهل حق معتقدند هر انسانی هزار و یک جامه دارد که جامه آخری جسمی غیر این جهانی است، افزود: در هندوئیزم بحث سمساره یا تناسخ وجود دارد -که پشت آن فلسفه ای قرار دارد- اما آن هم به این شوری که اهل حق مطرح میکنند، نیست.
دکتر شمس افزود: در هندوئیزم و در اوپانیشادها مطرح میشود که انسان اگر در این دنیا تعلق داشته باشد این تعلق باعث میشود که بر روح او "کرمه" یا آلودگی هایی بنشیند که این آلودگی ها اجازه صعود را به انسان نمیدهد و لذا وقتی انسان فوت میکند اگر روحش اندکی کار نیک داشته باشد به بهشت پدران (پیتریانه)می رسد و در آنجا مقداری از تنعمات بهره مند می شود و دوباره بر میگردد و اگر عملی نداشته باشد فی الفور بعد از بین رفتن جسمش دوباره در کالبد دیگری به این دنیا بر می گردد و این ادامه پیدا میکند تا زمانی که انسان کاملاً پاک شود تا بتواند به بهشت خدایان برسد.
وی با استناد به کتب اهل حق تأکید کرد: در اهل حق هزار دون است که شخص چه نیکوکار باشد چه بدکار باید آن را بگذراند و در پایان دون هزارم اگر انسان نیکوکار باشد در آخرت در کالبد دیگری وارد بهشت می شود و اگر انسان بدکار باشد وارد جهنم می شود که این دون به دون همان تناسخ است.
وی مباحث امام شناسی، عصمت امام، منصوص بودن امام و دیگر مباحثی که در کتب کلامی شیعه به آن معتقدیم اهل حق به آن باور ندارند.
اهل حق طریقت عرفانی نیست
وی با اشاره به تعریف عرفان در نظر شیخ بهایی، اهل حق را طریقتی عرفانی ندانست و گفت: شریعت محور عرفان است و اینطور نیست که کسی که در راه سلوک قدم بر می دارد از شریعت بی نیاز باشد.
وی با بیان اینکه عرفان دارای سه مرحله شریعت، طریقت و حقیقت است، به کتاب "تحفه عباسی" از شیخ محمدعلی مؤذن خراسانی از مریدان شیخ محمد کارندری یا پیر پالاندوز استناد کرد و گفت: طریقت و حقیقت مراتب شریعت است و شریعت در دل خود دارای طریقت و حقیقت است.لذا یکی از ملاک های ما برای اینکه تشخیص بدهیم سلسله ای واقعا عارف است باید آن را به کتاب و سنت(شریعت) عرضه کنیم و ببینیم در چارچوب شریعت می گنجد یا نه.
وی با تأکید بر اینکه شریعت، بستر عرفان است به بحث فروع دین (نماز، روزه، حج و ...) در بین اهل حق به ویژه جایگزینی نذر و نیاز به جای نماز در بین اهل حق اشاره کرد و آداب و معتقدات مذهبی را از جمله قبله، روزه، وضو و... را کاملاً با معتقدات شیعه متفاوت است خواند.
دکتر شمس بحث خود پیرامون اعتقادات اهل حق را معرفی منتقدانه و منصفانه این گروه خواند و گفت: اگر منصفانه اهل حق را معرفی کنیم، خودشان و اصول اعتقادی و آئین هایشان طوری است که علیه خودشان است و به دلیل اینکه بنیان و اصلی ندارند، باعث تخریب شان است.
وی در پایان ضمن اشاره به زمینههای تاریخی و فرهنگی و خواستگاه و منشای اهل حق به نکات مثبت پیروان اهل حق که ریشه در مسلکها و ادیان ابتدایی دارد اشاره کرد.