محسن هجری، نویسنده و مترجم ادبیات کودک و نوجوان در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: زمانیکه واژه کودک را به کار میبریم با موجودی سرو کار داریم که هنوز به عقلانیت نرسیده است و به دلیل محدودیت دایره واژگانی و مفهومی ذهنش، قدرت تجزیه و تحلیل ندارد و تنها از طریق تخیل با جهان اطراف خود انس میگیرد، همین ویژگیها در ترجمه هم نمود پیدا میکند و دست مترجم ادبیات کودک را میبند.
وی افزود: علیرغم این محدویتها که ترجمه ادبی در حوزه ادبیات کودک را با ترجمه ادبیات بزرگسال متمایز میکند، نقطه قوت ترجمه در حوزه ادبیات کودک آنست که قوه تخیل کودک به کمک مترجم میآید.
وی درادامه با بیان اینکه آمارها گواه است که از نظر کمی رشد چشمگیری در حوزه ترجمه بوجود آمده است گفت: معیاری برای ارزیابی رشد کیفی ترجمه وجود ندارد اما از اقبال مخاطبان و بالا رفتن شمارگان کتاب میتوان پی برد که از نظر کیفی هم رشد داشتیم.
این نویسنده افزود: مترجمان ادبی نسبت به سه دهه اخیر حرفهای شدهاند چرا که انتشار حجم وسیعی از آثار ادبی در جهان آنها را ناگزیر کرده تا فعالیت خود را بیشتر کنند و همراه با این فعالیتها تجربههای ارزشمندی را کسب کنند. امروزاغلب مترجمان ما دیگر مثل گذشته تحت الفظی ترجمه نمیکنند بلکه با اتکا به خلاقیت خود آثاری پدید میآورند که شبیه تالیف است.
هجری با اشاره به مشکلات انطباق فرهنگهای مختلف در ترجمه اظهار داشت: این دشواری در ترجمه برای گروه سنی پائین بیشتر خود را نشان میدهد چون کودک تنها بواسطه قوه تخیلش وارد فضای داستان میشود و اغلب توجهی به فرهنگ و رسوم بومی خود ندارد، کافی است اثر عنصر زیبایی شناسی قوی داشته باشد تا کودک را مجذوب خود کند. بنابراین در اینجا نقش مترجم ادبیات کودک پررنگتر است و باید متن ترجمه را بومی کند.
وی ادامه داد: کارهای مرحوم حسین ابراهیمی از این نوع ترجمه بود. وی آثار ادبی را به گونهای ترجمه میکرد که کارش دیگر ترجمه نبود بلکه شبیه کار تالیفی بود. ابراهیمی در واقع همان کاری را در حوزه ادبیات کودک میکرد که احمد شاملو در ترجمه شعر بزرگسال انجام میداد.
این مترجم ادبی سپس با اشاره به نگرانی برخی از افراد از افزایش ترجمه نسبت به تالیف و ناهمخوانی بسیاری از ترجمهها با فرهنگ بومی تصریح کرد: باید این قبیل نگرانیها تعدیل شود و بگذارند تا تبادلات بین ادبیات برقرار شود. اتفاقا من فکر میکنم سالمترین بخش فرهنگی غرب در ادبیاتش نهفته است و باید مجال دهیم این تعامل با جهان خارج وجود داشته باشد. در ثانی ما ارزشهایی داریم که ما را از خطرات احتمالی مصون میدارد.