به گزارش خبرنگار مهر، هفته معلم بهانه مناسبی بود تا به سراغ استاد سعدی شناس بازنشسته دانشگاه تهران برویم و پای صحبتها و خاطرات دوران حضورش در دانشگاه بنشینیم.
دکتر مظاهر مصفا در سال ۱۳۱۱ در خانواده ای از اهالی تفرش (اراک) به دنیا آمد. دوران ابتدایی تحصیل خود را در مدرسه حکیم نظامی قم سپری کرد و تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی تا اخذ درجه دکتری از دانشگاه تهران ادامه داد. همزمان با ادامه تحصیل به استخدام آموزش و پرورش درآمد و مدتی هم رئیس فرهنگ قم بود و چند هم ریاست مدرسه عالی قضایی قم را به عهده داشت.
دکتر مصفا می گوید خانه اش را 40 سال پیش با حقوقی که از دانشگاه شیراز گرفته، ساخته است. خانه ای که با وارد شدن به آن در گوشه گوشه اش اصالت را احساس می کنیم. در و دیوار خانه پر است از اشعار سعدی و عکسهایی که همه برای استاد یادآور خاطرات قدیمی اند.
مصفا در لحظاتی نوه اش یعنی فرزند علی مصفا و لیلا حاتمی (بازیگران سینما) را در آغوش می گیرد و از اینکه فرزند و نوه هایش را در کنار خود دارد احساس خوشبختی می کند.
او با لذت از خاطرات گذشته اش صحبت می کند و با حسرت از اساتیدی که داشته یاد می کند. او معتقد است که هر قدر از این اساتید بگوید به ارزش و بزرگی آنها پی برده نمی شود. گفتگوی مهر با این استاد ادبیات را در زیر می خوانید.
* خبرگزاری مهر: استاد، استاد کیست؟
- دکتر مصفا: استاد یک کلمه عام است، امروز حتی به یک نجار خوب هم استاد می گویند. در کار معلمی زمانی که یک معلم درجات ابتدایی را بگذراند و به پختگی و درجه بالایی از تدریس برسد شایسته نام استاد است. رسیدن به نام استاد نیاز به گذراندن دوره های مختلف و گذران سالهای زیادی است و به راحتی نمی توان این عنوان را به دست آورد.
* چه تفاوتی میان استادان امروز و دیروز مشاهده می کنید؟
- کسی که عنوان استادی را کسب می کند اگر وجدان معلمی داشته باشد مسئولیت سنگینی دارد. در همه مشاغل اینگونه است اگر وجدان کار وجود داشته باشد آن شخص احساس مسئولیت بیشتری می کند.
شخصی که به مسئولیت می رسد به نسبت اوضاع و نسبتی که با کار دارد مسئولیتی را می پذیرد. یک استاد زمانی که پس از سالها زحمت و تحقیق و تالیف مقالات و کتابهای مختلف به این عنوان دست پیدا می کند باید عظمت این نام را درک کند و با توجه به این نام احساس مسئولیت کند.
* برخی از افراد معتقدند که استادان قدیمی تر در علم انحصاری عمل می کنند و اجازه رشد به استادان جوان را نمی دهند، شما چقدر این موضوع را قبول دارید؟
- این موضوع ممکن است در همه سازمانها وجود داشته باشد اما یک قانون کلی نیست. همه استادان و همه دانشگاهها این طور نیستند، جایی که اخلاقیات حاکم نیست وجدان معلمی هم حاکم نیست و انحصار طلبی به وجود می آید.
زمینه های اخلاقی شخص، زمانی که صاحب سمتی شد ممکن است مجموعه کار را به یک جاه طلبی تبدیل کند. در واقع آن فرد همه چیز را در انحصار خود می گیرد و سعی می کند یارانش را جمع کند.
* اما با توجه به این که اساتید مستقیما در دید جامعه هستند به نظر می آید این موضوع در مورد آنها بیشتر به چشم می آید، این طور نیست؟
- در حوزه اساتید هم مانند تمام مشاغل ممکن است این امر وجود داشته باشد اما این هوشیاری و مناعت طبع اساتید باتجربه است که اجازه کار خوب به اساتید جوانتر را می دهد تا آنها هم رشد کنند. تجربه اساتید باید آموزگار جوانان باشد وگرنه اگر بخواهیم جوانان را فراموش کنیم پیر می شوند و از بین می روند بنابراین یک استاد مجرب و با وجدان سعی می کند برای خودش یک جانشین تعیین کند، این مسائل بیش از علمی بودن، اخلاقی است و تابع وجدان معلمی و وجدان اجتماعی است.
* موضوعی که شما مطرح می کند بسیار آرمانی است اما در جامعه کمتر دیده می شود.
- کسی که اجتماعش را دوست دارد وقتی می بیند خودش ممکن است دیگر نباشد یک جانشین برای خودش تعیین می کند تا فرهنگ اجتماع لنگ نشود و دانشگاه فقیر نشود تمام اینها مسائل اخلاقی هستند، درست است که در دانشگاهها علم حاکم است اما زمانی که اخلاق نباشد علم هم جوابگو نیست.
* شما چقدر با این موضوع درگیر بوده اید؟ آیا شما هم مورد تبعیض قرار گرفتید یا تبعیض آمیز برخورد کردید؟
- در حوزه کاری من هم این اتفاق زیاد افتاده است و من در طول سالهای جوانی ظلم و تبعیض زیادی دیده ام. اما در سال هایی که دیگر یک استاد جوان نبودم و جزء اساتید باتجربه به حساب می آمدم سعی داشتم تا به جوان تر ها توجه بیشتری داشته باشم.
مظاهر مصفا در کنار فرزند علی مصفا و لیلا حاتمی
* تفاوت مقاله نویسی و تالیفات در نزد استادان قدیم و امروز بیشتر در چه بخش هایی است؟
- امکانات جدیدی که امروزه به وجود آمده اند مانند استفاده از اینترنت و وسایل جدیدی که کار را راحت می کنند ممکن است موجب آسانی دسترسی به مواخذ شوند اما اصالت کار از بین می رود و مانند غذای پخته ای می شود که کسی که آن را نپخته است قدرش را نمی داند.
* یعنی شما با وجود این امکانات مخالف هستید؟
- نه. اما این وسایل جدید یک در واقع وسایل کمک جانبی هستند که دانشجویان و اساتید بتوانند سریعتر به منابع دست پیدا کنند اما نباید خود را کاملا وابسته به این امکانات کنند بلکه خوشان هم باید زحمت بکشند و از کمک اساتید باتجربه بهره مند شوند.
* یکی از بحث هایی که امروز وجود دارد موضوع جایگاه واقعی اساتید است؟ امروز اساتید چقدر به طور واقعی تکریم می شوند؟
- این قضیه مربوط به معیشت است. اگر معیشت یک استاد مختل شود مسلما نمی تواند خیلی خوب کار کند. زمانی که من بازنشسته شدم درست یک ماه قبل از دو برابر شدن حقوق بود اما به طور کلی می توان گفت که شان اساتید در این قضیه حفظ می شود.
*اما امروز مسئولان مدعی هستند که آیین نامه های خوبی برای تکریم اساتید وجود دارد؟
- آیین نامه ها بر اساس تجربه نوشته می شوند اما مجری آنها باید فردی سالم و عادل باشد. اگر این عدالت وجود نداشته باشد آین نامه ها در عمل کارایی نخواهند داشت و بدون تاثیر باقی می مانند.
* شما شخصا چقدر از آیین نامه های موجود برای تکریم اساتید استفاده کرده اید؟
- سالی که مدرک لیسانس ام را گرفته ام با وجود سن کم رئیس فرهنگ قم شده ام و 72 مدرسه را در آن دوران ساختم و یا تعمیر کردم. آن زمان آیت الله های بزرگ قم افرادی مانند امام خمینی (ره)، آیت الله بروجردی و آیت الله شریعتمداری بودند که رابطه خوبی با هم داشتیم. یادم است که حقوق مرا آن زمان آیت الله بروجردی پراخت می کرد.
* کدام یک از استادان ایران را شایسته واقعی این عنوان می دانید؟
- باسواد بودن و کسب مقام استادی مستلزم داشتن شایستگی و سزاواری است. در حوزه ادبیات بسیاری از اساتید علاوه بر اینکه ادبی هستند یک شخصیت اجتماعی محبوب دارند مانند "باستانی پاریزی" که به غیر از اینکه استاد ادبیات است جامعه هم او را می شناسد و یا "شفیعی کدکنی" که بسیار باسواد است و جامعه هم او را می شناسد و به عنوان یک استاد خوب ادبیات پذیرفته است.
* استادان خوب همواره شاگردان خوبی بوده اند، کدام یک از اساتید خود را به یاد دارید؟
- "جلال الدین همایی"، "مدرس شریف"، "دکتر مصفا"، "دکتر خطیبی"، "دکتر صادق کیا" و "دکتر معین" از استادن من بودند و زمانی که دارم از آنها اسم می برم شما تنها می شنوید اما محال است که دیگر نظیر این اساتید پیدا شوند.
* خاطره بدی از اساتید خود هم دارید.
- با وجود اینکه دوره دکتری دو سال است من 9 سال در این دوره توقف داشتم. علت آن هم یک استاد بود. من به یکی از اساتید خود که از بهار انتقاد می کرد گفتم شما که بهار را قبول ندارید بهتر است فقط جزوه بگویید زیرا بهار اینجا نیست که از خودش دفاع کند . بنابراین مورد غضب این استاد قرار گرفتم تا حدی که وی اشعار من را بیهوده می خواند.
* حرف آخر؟
- وقتی صحبت از آدم های علمی می شود همه فکر می کنند این افراد با دنیای عادی فرق می کنند در حالی که من در دوران دبیرستان کشتی می گرفتم و همیشه در زمین های فوتبال بودم حتی چند وقت قبل در وسایل خواهرم کاغذی را پیدا کردم که در آن از من به دلیل درست کردن روزنامه دیواری و فعالیتهای دانش آموزی تقدیر شده بود. مثل همه بچه های دیگر!
---------------------------------------------
گفتگو از سمیرا زمانی