در جامعهای که در این راستا ساخته میشود اتحادات ارادی که اکنون درحال فراگرفتن همه حوزههای فعالیت بشری هستند وسعت گسترده تری خواهند گرفت تا آنجا که جانشین دولت و همه کارکردهای آن خواهند شد. این اتحادات ارادی نماینده شبکه درهم تنیدهای است که از تعداد بیشماری گروه و اتحادیه محلی، منطقهای، ملی و بین المللی موقت یا کم و بیش دائم با اندازهها و درجات مختلف برای انواع مقاصد تشکیل شدهاست: تولید، مصرف و تبادل، ارتباطات، بهداشت، آموزش، امنیت متقابل، دفاع از ملک و غیره؛ و ازطرف دیگر برای ارضای نیازهای روزافزون علمی، هنری، ادبی و اجتماعی تشکیل شدهاند.
علاوه براین چنین جامعهای نماینده هیچ چیز تغیرناپذیری نیست. در مقابل هماهنگی، ناشی ازسازش و بازسازش متغیر موازنه بین شماری از نیروها و تأثیرات است، و این سازش آسانتر به دست میآید اگر هیچکدام از نیروها ازحمایت خاص دولت بهره نبرند.
اگر جامعه بر این اصول سامان گیرد، بشر نه دراعمال آزادانه قدرتش در کارهای خلاق به خاطر انحصار سرمایه داری که توسط دولت برقرار میشود محدود خواهد گشت؛ نه دراعمال اراده اش به خاطر ترس از تنبیه یا فرمانبرداری از عناصر فردی یا متافیزیکی محدود خواهد گشت - که هر دومحدودیت به کاستی ابتکار وپستی ذهن میانجامند.
بشر در فعالیتش از درک خود راهنمایی میگیرد که لزوماً شامل تأثرات کنش و واکنش آزادانه بین خود او و درک اخلاقی محیطش است. بشر به این ترتیب قادر خواهد بود همه استعدادها و قوای ذهنی، هنری و اخلاقی را به تکامل تام برساند؛ بی آن که به خاطر زیاده کاری برای انحصارطلبان یا به خاطر پستی و تنبلی ذهن بیشتر این استعدادها سرکوب شوند.
به این ترتیب بشر قادر خواهد بود به فردیت تام برسد چیزی که درون سیستم فردگرای امروزی یا هیچ سیستم سوسیالیسم دولتی یا به اصطلاح دولت میسر نیست. نویسندگان آنارشیست معتقدند که تصورشان یک مدینه فاضله ساخته شده بر مبنای روشهای پیشینی نیست که برمبنای چند اصل موضوعه به دست آمده باشد.
پیشرفت فنون نو که به طرز خیره کننده تولید ملزومات زندگی را آسان میکند؛ رشد روح استقلال و گسترش سریع ابتکارات و ادراکات آزادانه در همه شاخههای فعالیت – شامل آنهایی که سابقاً مختص دولت و کلیسا بود- به شکلی مدوام این تمایلات دولت نوین را تقویت میکنند.
طبق این عقیده، نظام اقتصادی در جامعهای آزاد و بدون اجبار یک قدرت سازمانیافته بهتر خواهد شد و گروههای داوطلب میتوانند بهتر از دولتهای کنونی از پس وظایف آن برآیند. آنارشیستها به طور کلی با حاکمیت هرگونه دولت مخالفند و دموکراسی را نیز استبداد اکثریت میدانند (که معایبش کمتر از استبداد سلطنتی است).
آنارشیسم و لیبرالیسم
در آنارشیسم همچون لیبرالیسم بر آزادی (فردی و سیاسی)، شادمانی و کامیابی فرد تأکید میرود. در لیبرالیسم کلید نیل به مقصود دخالت حداقلی دولت در امور مردمان است. این دخالت تنها از روی ضرورت باید بودن و غرض از آن جلوگیری از اخلال در سیر طبیعی و رفتار "دست نامرئی" است. اما در آنارشیسم حکومت به یکبارگی نفی میشود و همین دخالت کمینه هم بر تافته نمیشود.
آنارشیسم و سوسیالیسم
رابطهٔ آنارشیسم و سوسیالیسم غامضتر از آنارشیسم و لیبرالیسم است تا آنجا که برخی نویسندگان منکر خویشاوندی میان این دو نحله شدهاند. این امر برخاسته از آن است که در نگاه نخست در سوسیالیسم تکیه بر حقوق اجتماع در مقابل فرد است در حالی که در آنارشیسم سخن از حقوق فرد در مقابل اجتماع است.
با این حال در نهایت به نظر میآید که نسخهپیچیهای آنارشیستها (خصوصاً نوع کمونیست) کم شباهت با نسخهپیچیهای سوسیالیستها نیست. آنارشیستها چون سوسیالیستها با مالکیت شخصی مخالفاند. هر دو برای ساختن جامعهای میکوشند که در آن هر کس در حد تواناییهای خویش در خوشبختی اجتماع بکوشد و تا آنجا که نیاز است از خدمات اجتماع بهرهمند شود.