تاریخ انتشار: ۹ مرداد ۱۳۸۸ - ۱۱:۱۲

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: دگرگونیهای بزرگی در نظام جهانی در حال رخ دادن است. دگرگونیهایی که حکایت از پیدایش ساختارها، روندها و الگوهای جهانی تازه دارد که ماندگاری و کارآمدی شیوه‌های جا افتاده هدایت امور بین‌المللی و حفظ امنیت جهان را در معرض تردید قرار می‌دهد.

جیمز روزنا یکی از بزگترین نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل و از بنیانگذاران مکتب فرا رفتارگرایی در حوزه مطالعاتی روابط بین‌الملل است. او در کتاب "جهان آشوب زده" به دگرگونیهای صورت گرفته در نظام بین‌الملل اشاره می‌کند و از رهگذر آن به سناریو سازی برای آینده جهان می‌پردازد.

کتاب جهان آشوب زده مجموعه‌ای از نظرات جیمز روزنا درباره سیاست جهان است که توسط علیرضا طیب گزینش و ترجمه و از سوی  پژوهشکده مطالعات راهبردی منتشر شده است.

کتاب به طور کلی به پنج فصل تقسیم می‌شود که هر فصل برگرفته از مقالات و مباحثی است که روزنا در باب جهان آشوب زده به نگارش درآورده و مترجم کتاب به شیوه مطلوب آنها را گرد آوری ساخته است.

لفظ مطلوب از آن جهت است که مترجم ترتیب موضوعی بحث را رعایت کرده و در سلسله مراتب بحث تقدم و تأخر مباحث صورت گرفته رعایت شده است.

به بیان روزنا امروزه چهار دیدگاه نظری کلی وجود دارد که توجه نظریه‌پردازان را به خود معطوف ساخته است. وجه مشترک این رویکردها این است که عامل تداوم سیاست جهان، دسته‌ای از ترتیبات ساختاری است که الگوهای تکرار شونده‌ای را ترویج می‌کند و به سیر رویدادها انسجام می‌بخشد.

روزنا معتقد است تمامی چهار پاردایم واقعگرایی، نو واقعگرایی، مارکسیستی و جهان‌گرایان و کثرت‌گرایان تحولات سیاسی جهان را نشأت گرفته از نظمی بنیادی یا عللی می‌دانند که پدیده‌های روابط بین‌الملل را مستعد نظریه‌پردازی معناداری می‌سازد. هیچیک از دیدگاههای موجود، قائل به این نیست که سیر حوادث از عواملی اتفاقی یا تصادفی که نظریه‌پردازی را ناممکن می‌سازند سرچشمه می‌گیرد.

روزنا معتقد است که این پارادایمها به عنوان ابزارهای تحقیق در مورد ساختارها و پویش‌های تازه جهان که در سالهای اخیر هر چه نمایان‌تر شده‌اند و ظاهرا مقدر است که در سده آینده نیز از وجود مشخصه امور جهان باشند، نامناسبند.

او بر این اساس مدل خود را تحت عنوان "مدل دوگانگی" ارائه می‌دهد که به زعم وی تقریب بهتری از ساختارها و پویش‌های بالقوه سیاست جهان است.

امروزه مشکلات و معضلات اقتصادی، اجتماعی و جهانی از جنس موضوعات سخت افزاری و نظامی نیستند و ماهیت آنها به گونه‌ای است که در غالب سیاست قدرت قابل تحلیل نیستند. رهیافتهای واقعگرایی و نوواقعگرایی برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی ناشی از کمبود منابع، فشار جمعیت، ناآرامی خرده‌گروه‌ها و جهان پسا صنعتی که سرشت وفاداریها، فعالیتها، تجارت و بسیاری از دیگر ابعاد روزمره را دستخوش استحاله می‌سازد توانایی کمی دارند.

این دو رهیافت به تغییر و تحول در جهان و نظام بین‌الملل اعتقاد ندارند. هر دوی این دو پارادایم بر فرض نوعی ثبات و استمرار در سرشت امور جهان پایه گرفته‌اند. واقعگرایی سرشت بشر را بد می‌داند و معتقد است که قواعد بازی در نظام بین‌الملل از نوع منازعه و ستیز و نهایتا با حاصل جمع جبری صفر است.

روزنا معتقد است که پاردایمهای مارکسیستی و جهانگرایانه نیز برای پیگیری و تبیین دگرگونی‌هایی که هم اکنون در سیاست جهان در حال وقوع است مناسب نیستند.

هر دوی این دیدگاه‌ها بر نقش مسلطی کهد اقتصاد جهانی سرمایه‌داری ایفا می‌کند و بر راه‌هایی که دولتها و سایر بازیگران باید از طریق آنها سیاستهای خویش را با قضایا و مقتضیات یک اقتصاد واحد جهانگیر سازگار سازند تأکید دارند، ولی هیچ نوع تغییر چشمگیری را در چشم‌انداز نمی‌بینند.

نه مارکسیسم و نه جهانگرایی نمی‌پذیرند که راههایی وجود دارد که از طریق آنها، حرکت پسا صنعتی در جهت دور شدن از تولید صنعتی و رفتن به سمت اطلاعات به عنوان فرآیند اصلی فعالیت اقتصادی، مرزبندی‌های طبقاتی را کمرنگ ساخته و احتمال تعارض طبقاتی را کاهش داده است.

فروپاشی اخیر ایدئولوژی‌های کمونیستی و اقتصادهای دستوری در اروپای شرقی، نارسایی‌های این پارادایم‌ها را به عنوان ابزار درک تغییرات بنیادی جاری در ساختارهای جهانی آشکار می‌سازد.

به اعتقاد روزنا دیدگاه‌های کثرت گرایانه که صریحا با فهرست گسترده‌ای از موضوعات و با فرایندهای پیچیده وابستگی متقابل سر و کار دارند بیش از هر پارادایم دیگری که مورد اشاره قرار گرفت با پویش‌های جدید سیاست جهان همخوانی دارند.

کثرتگرایی به نفوذپذیری بازیگران فروملی و فرا ملی به عنوان کانونهای فعالیت و وفاداری اذعان دارد. این انعطاف‌پذیری، کثرت‌گرایان را قادر می‌سازد تا برای پویش‌های دگرگونی بیش از عوامل ثبات، وزن و اهمیت قائل شوند.