عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی گفت: دغدغه اصلی فلسفه ادبیات حفظ استقلال ادبیات و دوری از تقلیل‌گرایی است و فیلسوفان این عرصه معتقدند که ادبیات نباید به چیز دیگری تقلیل داده شود.

به گزارش خبرگزاری مهر، نشست فلسفه ادبیات با سخنرانی دکتر سایه میثمی پنجشنبه 29 مرداد ماه در محل موسسه معرفت و پژوهش  برگزار گردید.

دکتر میثمی با اشاره به دلایل انتخاب این موضوع، گفت: دلیل مهم برای انتخاب موضوع علاوه بر علایق شخصی، جوانی این رشته و نا آشنایی جامعه ما با این بحث است. بحث فلسفه ادبیات، بحث نو پا و جدیدی است که از دهه 1990 میلادی آغاز شده و کارهایی دارد انجام می‌شود و حتی می‌توان گفت آثار موجود دراین زمینه انگشت شمار است.

وی افزود: از چهره‌های برجسته در حوزه فلسفه ادبیات می توان به ارسن، لامارک و کرول اشاره کرد. باید توجه داشت که فلسفه ادبیات، فلسفه در ادبیات و فلسفه و ادبیات نیست. در خصوص فلسفه در ادبیات ما پیشتر با آثار سارتر و جیمز آشنا بوده‌ایم و در واقع این آثار به مثابه فلسفه در ادبیات هستند.

این نویسنده و مترجم تاکید کرد: فلسفه و ادبیات یعنی آثار فیلسوفان جهان راجع به هنر و ادبیات. کارهای کانت، نیچه و شوپنهاور در زمینه ادبیات و شعر در این زمره قرار می‌گیرد. البته در فلسفه غرب شاهدیم که کسی نمی‌تواند فیلسوف باشد و نیم نگاهی به ادبیات نداشته باشد. اگر هم خود فیلسوف آثار ادبی نداشته ولی ادبیات شناسی او در آثار فلسفی و علمی‌اش مشهود است. به عنوان مثال "کواین" با اینکه اثر ادبی ندارد ولی در آثارش آشنایی عمیق او با ادبیات مشهود است.

وی تصریح کرد: ولی باید توجه داشت که فلسفه ادبیات هیچ کدام از موارد مذکور نیست. رویکرد غالب به ادبیات، رویکرد تحلیلی است. در مورد پیشینه فلسفه ادبیات به عنوان مثال فن شعر ارسطو، مثالی از فلسفه ادبیات است. ارسطو منحصرا به ماهیت شعر و دسته بندی شعر می‌پردازد.

میثمی خاطر نشان کرد: بعد از ارسطو از فلسفه ادبیات دور می‌شویم. اگر آثاری ادبی هم موجود بوده در راستای خدمت به دستگاه فلسفی فیلسوف بوده و نه ادبیات برای خود ادبیات. لذا شعر و ادبیات در خدمت دستگاه فلسفی قرار می‌گرفته است و شعر اگر هم ستایش می شود برای شعر نیست بلکه در برای خدمت به دستگاه فلسفی است.

این استاد دانشگاه یاد آور شد: دیوید هیوم به سراغ میزان ذوق هنری می‌رود. هیوم به عنوان یک تجربه‌گرا، نظام ساز نیست و کارهای ارزشمندی درزمینه ادبیات انجام داده است. این موضوع به این مساله بر می‌گردد که در قرن 18 میلادی زیبایی شناسی و توجه به هنر و هنر برای هنر آغاز شده بود و هیوم هم در این بستر قرار داشت.

او در ادامه تصریح کرد: با این مقدمه می‌توان گفت که فلسفه ادبیات به معنای دقیق کلمه و از منظر فیلسوفان ادبیات، کار فیلسوف است که به مثابه فیلسوف به ادبیات نگاه می‌کند و مفاهیم آنرا تحلیل می‌کند.

وی افزود: در فلسفه ادبیات، با ادبیات برای ادبیات مواجه هستیم و ادبیات به عنوان یک امر مستقل در نظر گرفته می‌شود. مشخص کردن حوزه ادبیات از هنرهای دیگر، دسته بندی مفاهیم و تحلیل آن مفاهیم از مسایلی هستند که در حوزه فلسفه ادبیات مطرح هستند.

او گفت: فلسفه ادبیات در کنار سایر فلسفه‌های مضاف یک موقعیت پیچیده‌تری پیدا می‌کند. شاید به خاطر خصلت پیچیده ادبیات است که فلسفه ادبیات مبحث پیچیده‌ای است. با وجود این، دو دلیل برای این پیچیدگی وجود دارد. دلیل اول این است که اکثر فیلسوفان معتقدند که فلسفه ادبیات زیر شاخه فلسفه هنر است و ماهیت ادبیات را نمی‌توان از خود ادبیات آغاز کرد و لذا نقطمه عزیمت با این سوال آغاز می‌شود که هنر چیست.

وی تصریح کرد: دلیل دوم مرتبط به بحث تفاوت فلسفه ادبیات با نظریه‌های ادبی است. اوج نظریه‌های ادبی را از اوایل دهه 1960 تا اواخر دهه 1990 میلادی شاهد هستیم. ظهور رویکردهای نقد ادبی از جمله  فمنیسم، مارکسیست و ... را شاهدیم. فیلسوفان ادبیات معتقدند که رشد نظریه پردازی ادبی به معنای افول خود ادبیات و فلسفه ادبیات بوده است و اجازه نمی‌داده که ادبیات به عنوان یک امر مستقل رشد کند.

وی افزود: این رویکردها، ادبیات را یک امر مستقل تلقی نمی‌کنند. آن را به مثابه یک پدیده اجتماعی و سیاسی می‌بینند و ذات مستقل ادبیات تحت الشعاع مسایل سیاسی و اجتماعی قرار می‌گیرد. پست مدرنها معتقدند در دوران پسا نظریه قرار داریم. "میلر" افول نظریه‌پردازی را شکوفایی ادبیات و فلسفه ادبیات می‌داند. از اوایل دهه 1990 میلادی نظریه ادبی جدیدی ارائه نشده است.

وی خاطر نشان کرد: دغدغه اصلی فلسفه ادبیات حفظ استقلال ادبیات و دوری از تقلیل‌گرایی است و فیلسوفان این عرصه معتقدند که ادبیات نباید به چیز دیگری تقلیل داده شود.

وی گفت: در مقاله‌ای که دو تن از فیلسوفان ادبیات، ارسن و لامارک نوشته‌اند دسته بندی‌ای از فلسفه ادبیات و موضوعات مورد توجه آن مورد بررسی قرار گرفته است. نکته اول که مطرح کرده‌اند این است که ادبیات به تمام ژانرهای ممکن بپردازد. در حالی که نظریه‌پرداز ادبی به ژانر خاصی توجه داشت.

وی افزود: نکته دوم مطرح شده این است که ادبیات را نباید به زبان شناسی تقلیل داد. مورد بعدی دوری از فرمالیسم محض است. مساله دیگر مورد توجه آنها این است که باید از لذت‌گرایی محض اعم از حسی و جنسی در ادبیات دوری گزید. مساله بعد تاکید بر شهود بی تعلیم است. نکته دیگر تلقی ادبیات به مثابه امر مستقل از فلسفه، اخلاق و هرمنوتیک است.

این استاد دانشگاه خاطر نشان کرد: مفاهیمی در فلسه ادبیات مورد نظر هستند که در این فلسفه به آنها پرداخته می‌شود. بحث اول راجع به مولف است. سوال این است که ایا مولف خلق از عدم می‌کند یا نه؟ آیا مولف زبان از پیش موجود دارد؟ سوالاتی از این دست در این طیف قرار می‌گیرند.

وی افزود: بحث دیگر بحث خواننده است و اینکه توجه خواننده به متن از چه نوعی است. در این طیف بحثهای تک معنایی و چند معنایی و ادراک هنری در مقابل فهم معنا قرار می‌گیرد. ادراک هنری به معنای شناخت اثر هنری است. مبحث دیگر بررسی کیفیت داستانی، خیالی و ساختگی ادبیات است. این موضوع خیلی پیچیده است.

وی افزود: بحث دیگر که در فلسفه ادبیات خیلی مهم است بحث ارزش ادبی است و اینکه ملاک تعیین ارزش چیست. آیا این ملاک بیرونی است یا درونی و یا فرا ادبی؟ 

او تاکید کرد: بحث صدق در ادبیات مهم است. بحث صدق در تاریخ فلسفه پیش از دوران جدید یکی از دغدغه‌های اصلی فیلسوفان بوده است و گویا فلسفه جستاری برای رسیدن به حقیقت بوده است. بحث صدق در فلسفه ادبیات یکی از فلسفی‌ترین مباحث است. مساله در این بحث این است که آیا صدق ملاک ارزش ادبی هست یا نه؟ در مورد معنای خود صدق دو دسته نظر وجود دارد. برخی در چارچوب ادبیات معنای صدق را جستجو می‌کنند و برخی با رویکرد تحلیلی معتقدند که صدق همان معنای گزاره را دارد و صدق در ادبیات معنایی متفاوت از صدق مطرح در علوم و فلسفه ندارد و نباید داشته باشد.