به گزارش خبرنگار مهر در قم، شعر آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی به نام “ خاکسار دوست” به شرح ذیل است.
باز آمدم به طوس، به شهر و دیار دوست شهر شهادت و حرم مشکبار دوست
شهرى که هست قبلهی عشاق و عارفان شهرى که هست مشتهر از اشتهار دوست
شهر وفا و طور لقا مشهد رضا دارد شرافت از شرف و اعتبار دوست
ز آن طوس گشته شهرهی آفاق کاندر آن گردیده دفن، پیکر پر افتخار دوست
میسوختم ز آتش سوزان هجر او شُکر آن که باز، کرد نصیبم جوار دوست
آب حیات و عمر ابد کى برابر است با دولت حضور دمى در کنار دوست
امر جهان و نظم امور جهانیان ز امر خدا است در کف با اقتدار دوست
صف بستهاند خیل ملائک به احترام در روضه مقدس گردون مدار دوست
ما را سخن ز بیش و کم و هست و نیست، نیست بگزیدهایم خطّ و ره اختیار دوست
من کیستم که در ره او جان فدا کنم؟ جانم فداى آن که بود جان نثار دوست
جود و گذشت و مردى و ذرّه پرورى رحم و وفا و مهر و کرم هست کار دوست
تنها نه خاکسار در دوست گشتهام من خاکسارم آن که بود خاکسار دوست
در کفشدارى حرم شاه دین رضا من کفشدار آن که بود کفشدار دوست