دکتر سید محمد ثقفی درگفتگو با خبرنگارمهر در پاسخ به این سؤال که فلسفه اسلامی بهندرت به مسائلی میپردازد که دغدغههای انضمامی انسان جدید است، آیا میتوان فلسفه اسلامی را متناسب با این دغدغههای جدید بازسازی کرد؟ گفت: طبیعی است که فلسفه بر عقلانیت استوار است و عقلانیت امری است که در تعالیم اسلام از قرآن مورد استفاده قرار گرفته است که انسان را بر تفکر و عقلانیت فرا خوانده است وخود نوعی تفلسف یعنی فلسفیدن را تزریق کرد و بعد برمبنای آن مسلمانان از فلسفهها و اندیشههای دیگران به خصوص یونانیان استفاده کردند. آنچه که امروز در دسترس ما مسلمانان است تطور فلسفه اسلامی بعد از فارابی وبعد از ملا صدرا است که به صورت مکتب زندهای در دنیای معاصر حتی در امریکا مطرح هست.
وی افزود: این فلسفه در حوزه کشورهای شرقی بهوسیله علامه طباطبایی و شهید مطهری وآقای آشتیانی دنبال میشد و در غرب هم توسط دکتر سید حسین نصر و مجیب الرحمان از دانشمندان پاکستانی در دانشگاه شیکاگو که در مورد فلسفه ملاصدرا کتابی تألیف کرده دنبال میشد. بعداً هم دکتر مهدی حائری و الان هم تقریباً دکتر عبدالکریم سروش این مسئله را دنبال میکنند و لذا میشود گفت که انطباق مفهوم وجودشناسی در فلسفه اسلامی با دغدغهها و تلاشهای انسان معاصر میتواند اعتبار داشته باشد.
این استاد جامعهشناسی دین دانشگاه آزاد تصریح کرد: اگر عقلانیت را محور دنیای جدید بدانیم که انسان از حوزه عقل خدادادی که فطرت انسان است میتواند زندگی و حیات را تصور بکند و راه حل ارائه دهد فلسفه اسلامی میتواند به دغدغه های انسان معاصر جواب گوید. منتها تلاش علمی فراوان میخواهد که متفکران فیلسوف مسلمان براین مسئله اشراف داشته باشند چنانچه مرحوم مطهری و استاد محمد تقی جعفری دکتر احمد احمدی و دکتر حداد عادل آن مقداری که من اطلاع دارم کارهایی در این زمینه انجام دادهاند.
ثقفی در پاسخ به این سؤال که چرا فلسفه اسلامی متناسب با نیاز روز جلو نیامده است ؟ گفت: این سؤال در رابطه با تمدن اسلامی مطرح است و آن درواقع به جهت بسته بودن فرهنگ مسلمانان قابل تحلیل است. برای اینکه فرهنگ مسلمانان بهخصوص از دوره صفویه به بعد تنها در حوزه شیعی مطرح بوده آن هم عمدتاً با فلسفه الهی نه در فلسفه های سیاسی که اصلاً فلسفههای سیاسی بعد از فارابی به افول گرایید و نوعی به بنبست رسید.
وی افزود: اما مسلمانان به فرهنگ غربی کمتر توجه کردند و اگر عدهای رفتند درپی علوم غربی بعد از مشروطه، یادگرفتند و بعد منتقل کردند آن افراد عمدتاً غربزده شدند و هرگز دغدغه آن را نداشتند که فرهنگ اسلامی خودشان و حتی فلسفه اسلامی خود را به دیگران عرضه کنند یا آن را به زبان روزدر اختیار دیگران بگذارند. بنابراین به نظرمن جامعه اسلامی یک نوع جامعه بسته شد و این سبب شد که اشراف و توجه بر مسائل عصر جدید از حوزه مطالعاتی مسلمانان به دور بماند و در نتیجه فلسفه زایایی پیدا نکند.
این محقق و پژوهشگر اظهار داشت: مگر اینکه دو نفر آن مقداری که من میدانم در دورههای اخیر با آن نبوغ و فعالیتهای علمی که داشتند این مسئله را مقداری تحلیل کرده و پاسخهای مناسبی برای آن پیدا کردند. یکی شهید سید محمد باقر صدر بود که در"فلسفتنا" و " اقتصادنا" و بعد کتابهایی که در روش استقراء نوشت این مووضع را پی گرفت. فرد دیگر مرحوم مطهری بود که در پاورقیهای "اصول فلسفه و روش رئالیسم" به این مضامین پرداخت.
ثقفی در پاسخ به این سؤال که برای بازسازی فلسفه اسلامی تا چه اندازه به نقد این فلسفه نیاز داریم؟ گفت: به نظر من فلسفه اسلامی در زمینه فلسفه الهی متافیزیک حتی بحث حرکت و مباحث عمومی غنیترین مکتب است. اما در فلسفه اسلامی این موارد امروزه مورد غفلت قرار گرفته مگر مقداری از این بحثها را دکتر مهدی حائری در فلسفه عملی و فلسفه نظری پی گرفته است.
وی افزود: اگر قرار باشد ما مسلمانان به احیای تمدن اسلامی در پرتو حکومت اسلامی به عنوان یک موضوع روز بپردازیم باید همه جوانب تمدن اسلامی را احیا کرد. از جمله چیزهای برجسته تمدن اسلامی که در دورههای قبلی وجود داشته اما اکنون مورد افول قرار گرفته روش مطالعاتی تجربی در زمینههای علوم طبیعی و مطالعات عقلانی و فلسفی بوده است. آنچه در تمدن اسلامی توسعه بیشتری یافت بیشتر فقه و این مسائل بود.