به گزارش خبرگزاری مهر، در این بیانیه آمده است: سیزده آبان جدای از وجه نمادین آن که نشانگر رفتار سبعانه آمریکا از طرفی و غیرت و شجاعت جوانان ایران از طرف دیگر است، فرصتی است تا مسیر افکار سلطه طلبانه و رفتار دوگانه استکبار جهانی مورد توجه و بازخوانی نخبگان قرار گیرد.
انقلاب اسلامی ایران که بر مبنای افکار فطری و بشری استوار است و عدالت گرایی را محور فلسفه سیاسی خود میداند باید در مقابل ظلم و ستم و استکبار ایستادگی مینمود. سی سال پیش در بدو تولد انقلاب اسلامی، تفکر سیاسی نه غربی - نه شرقی در اذهان دولتها به سادگی شکل نمییافت و ایران اسلامی به تنهایی بار تفکر استقلال سیاسی را بر دوش کشید و هزینههای زیادی در این راه متحمل گردید. اما باید به دو نکته توجه داشت:
اولا: انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی به دنبال دشمن تراشی نبوده و آنرا مخالف حرکت عقلایی و منطقی اسلامی میداند، بلکه مبنای حرکت انقلاب درک واقع بینانه از صحنه و عمل شجاعانه در دفاع از مظلوم بوده است.
ثانیا: غرب و شرق به سرکردگی آمریکا پس از شکست در تجربه ناموفق خود در دفاع از دیکتاتوری شاه، بنای ستیز با انقلاب اسلامی را گذاشتند. از طرفی آمریکا و غرب و از طرفی شوروی سابق به حرکتهای تجزیه طلبانه و کودتا دست زدند و در نهایت در حمایت از صدام در جنگ همه شرق و غرب و کشورهای منطقه دست به دست هم دادند تا ضربه نهایی را به انقلاب اسلامی بزنند. ملت ایران در این راه بیش از دویست هزار شهید و صدها هزار جانباز تقدیم نمود، اما دشمنان را به نحوی تنبیه نمود که دیگر جرأت گستاخی نسبت به سرزمین عزیز ایران پیدا نکنند.
بعد از فروپاشی شوروی سابق و پایان یافتن جنگ سرد و به هم ریختگی شوروی، آمریکا فرصت را برای تحقق آرزوی دیرینه خود که همان تسلط جهانی بود مناسب یافت و با دسیسه و فریبکاری هم به تئوری پردازیهای دروغین دست زد که نمونه آن جریان سازی تصنعی پایان تاریخ و دست یافتن به قله فکری بشری یعنی دمکراسی لیبرال بود و هم با صحنهپردازی مترصد اقدام عملی برای سلطه جهانی خود تحت عنوان مدیریت جهانی مطلوب بود که حتی عدهای از دانشمندان خود را وادار به بیانیه ای در این راه نمود.
اگر چه امام خمینی (ره) پیش از فروپاشی به رهبران شوروی، چنین امری را متذکر شده بود. اما خواب آلودگی سنگین آنها فرصت تغییر را از آنها گرفت و حرکت فرصت طلبانه آمریکا برای تحقق مدیریت جهانی خود امری بود که چنانچه جمهوری اسلامی با آن مبارزه نمینمود، سرنوشت تاریخ عوض می گردید و عملا بشریت در تحت نوعی دیکتاتوری مدرن برای سالها غوطه می خورد.
این مرحله، حساس ترین دوره تاریخ معاصر بود و مسئولیت شناسی جمهوری اسلامی را که سالها بعد صاحب نظران بدان خواهند پرداخت و از فاصله دورتری این نقش آفرینی را ملاحظه خواهند نمود. در این دوره لوازم قدرتطلبی آمریکا مهیا شد، قطب کمونیسم عملا فروریخت، کشورهای غربی و نیز اتحادیه اروپا قدرت سلطه آمریکا را پذیرفتند. هر چند سهمی برای خود دست و پا میکردند، چین به تغییر تدریجی دست زد و عملا از مقابله سیاسی با آمریکا صرف نظر نمود و به قدرتمند نمودن پایههای اقتصادی خود در فضای بدون تنش روی آورد. هند از زیر چتر قطب شوروی خارج و به سوی آمریکا تمایل یافت. کشورهای عربی و اسلامی متأسفانه علیالعموم یا به قطب آمریکا از قبل وابسته بودند و یا در این فرصت خود را نزدیک کردند.
در چنین صحنه ای جمهوری اسلامی تنها کشوری بود که هم در میدان نظر و هم عمل با چنین سیمای وحشتناک بینالمللی مبارزه مینمود و در مسائل منطقهای با رایزنی و کمک به بیداری اسلامی امتها و یاری مظلومان نظیر ملت عزیز فلسطین مانع از تحقق این حرکت گردید. گفتمان غالب جمهوری اسلامی حمایت از "مردم سالاری" ، "عدالت" و "معنویت" بود و این امور همان مقدار که از نظر برخی دولتها مطرود بود در دل ملتها جای می گرفت.
آمریکا برای مقابله با این موج بیداری، سیمای تسلط جهانی خود را با توسعه دمکراسی دروغین در منطقه خاورمیانه نشاندار نمود و تحت عنوان خاورمیانه بزرگ نظریه ایجاد دولتهای دمکراتیک را مطرح کرد. جمهوری اسلامی میدانست که در پس این ماجرا خبری جز الفاظ پوچ نهفته نیست، به همین دلیل با حوصله حریف را در میدان آزمون قرار داد. بطور طبیعی آمریکا باید با دوستان دیرین خود در منطقه که عمومآ حکومتهای غیر دمکراتیک و سلطنتی هستند تسویه حساب میکرد! اما آیا هرگز این امر محقق شد ؟! آیا حتی یک کشور سلطنتی دوست آمریکا، نظام خود را تغییر داد؟
حادثه 11 سپتامبر فرصتی را برای آمریکا مهیا نمود که از این پوسته حرکتهای سطحی در آید و با قیافه واقعی نظامیگری خود، سلطه جهانی خود را پیگیری کند. در فرصت کوتاهی نظریه جنگ پیش دستانه در مبارزه با تروریسم مطرح گردید و بدون لحاظ ضوابط بینالمللی، به افغانستان حمله ور شد. بهانه آنها در جنگ افغانستان مبارزه با تروریسم و دستگیری بنلادن و مبارزه با مواد مخدر بود. اما بعد از گذشت بیش از 8 سال از این ماجرا تولید مواد مخدر 40 برابر شد و نه بنلادنی دستگیر شد و نه تروریسم محدود گردید. بلکه شاهد همکاری آمریکا در پس پرده با تروریست ها هستیم.
هر چند پس از اشغال افغانستان مدتی فریادهای مستانه زدند و زمینه را برای حمله به عراق مهیا نمودند و متأسفانه عراقی که سالها زیر بار دیکتاتوری صدام بود مجددآ گرفتار اشغال سربازان آمریکا و انگلیس شد و ملت عراق در این چند سال بیش از 250 هزار شهید و 800 هزار مجروح به عنوان هزینه اشغال پرداختند ! اما امروز دیگر سخنی از آن فریادهای مغرورانه نیست. براستی چه عاملی آن سرمستی را به این سرافکندگی تبدیل نمود ؟
در سال اول اشغال همه کشورها به حمایت از آمریکا پرداختند حتی چند کشور اروپایی و روسیه که قبل از اشغال مخالفت میکردند، پس از آن عذرخواهی نمودند، صحنه منطقه ای از ترس قدرت آمریکا دچار یخ زدگی سیاسی شده بود. جمهوری اسلامی این بار با درایت و تدبیر و شجاعت در مقابل این سفاکی ایستادگی نمود و به دفاع از ملت عراق پرداخت، جمهوری اسلامی می دانست که باید با حمایت ملت مردم سالاری در عراق ایجاد گردد. هرچند آمریکا دنبال دیکته قانون اساسی خود بود و تصور می کرد می تواند وزراء آمریکایی را به عراق مسلط کند و کشورهای منطقه هم علاقهای به ایجاد دولت دمکراتیک در عراق نداشتند، اما جمهوری اسلامی از خواست ملت عراق دفاع کرد. امروز ملت عراق با حمایت مراجع تقلید شیعه، صاحب دولت و مجلس ملی است و عرصه را بر اشغالگران آمریکا تنگ نموده است.
آمریکا در دهههای اخیر با شکست در چند تجربه مطروحه ذیل شرایط متفاوتی یافت بطوریکه رئیس جمهور جدید آمریکا با شعار پرهیز از جنگ و تغییر در سیاست خارجی آمریکا پیروز میدان شد.
- شکست در مواجهه با انقلاب اسلامی در چندین دوره
- شکست در افغانستان که امروز اکثر صاحب نظران آمریکایی به این امر اذعان دارند. اخیرآ آقای کسینجر در نوشته خود اعلام نمود آمریکا شکستی بدتر از ویتنام در افغانستان خواهد خورد.
- شکست در عراق که منجر به عقب نشینی سربازان به پادگانها و توافقنامه اخیر شد
- شکست مفتضحانه در جنگ 33 روزه با حزب الله، سیمای ظاهری جنگ اسرائیل بود اما آمریکا طراح و میدان دار واقعی بود و تصور میکردند که میتوانند با پیروزی بر حزب الله از بنبست شکستهای افغانستان و عراق درآیند و کسب وجههای کنند که این شکست هم عملا ستون فقرات تئوری تسلط جهانی آمریکا را فلج نمود و هم اسرائیل را از برج قدرت منطقهای یکباره دچار سقوط و سرازیری کشندهای کرد. بطوریکه در ادبیات سیاسی جهانی از دولت اسرائیل به عنوان جنازه سیاسی یاد می شد.
- شکست در جنگ 22 روزه غزه که این جنگ هم دروغین بودن تغییرات در آمریکا را نشان داد و هم رژیم صهیونیستی درس مجددی گرفت که به این سادگی نمیتواند در پناه حمایتهای نظامی آمریکا صحنه محرکه را تغییر دهد.
- اگر به تمامی این صحنههای افتخارآفرین مقاومت ملت و شکست آمریکا دقت شود، یک عامل نقش آفرین ممتاز مشاهده میکنید که با محاسبه و تدبیر و احساس مسئولیت صحنه را مدیریت نمود و آمریکا را در بنبست استراتژیک قرار داد و آن جمهوری اسلامی بود.
امروز آمریکا دیگر سخنی از مدیریت جهانی و ایجاد دیکتاتوری بینالمللی نمیزند، گفتمان غالب و دیپلماسی امروز آمریکا چند جانبهگرایی شده است و مسئولین آن مدعی هستند که باید با همگرایی سایر کشورها دنیا مدیریت شود، کشاندن آمریکا از آن برج نخوت با این شرایط یک دستاورد بزرگ برای بشریت است و قدرت فکری انقلاب اسلامی در این جهت ظاهر شد. اما نباید دچار غفلت شد و تغییر آهنگ سخن ها و تغییر رنگها و تغییر ظاهر برخی سیاست ها، افکار عدهای را بفریبد آمریکای امروز به دلخواه خود مسیر نظامیگری گذشته را عوض نکرد. اضطرارا مجبور شد امروز چند جانبهگرایی را به دلخواه خود و برای کمک به ملت انتخاب نکرد بلکه چارهای جز این نداشت. اما نمی خواهد سیاست جاهطلبی و سلطه طلبی خود را عوض کند. کما اینکه مظلومیت فلسطین را همگان در غزه در این یکسال مشاهده نمودند اما آمریکا جز حمایت از اسرائیل گامی برنداشت!
در افغانستان هم سیاست نظامی گری خود را تغییر نداد و سیاست عملی آنان در مقابل ملت ایران، تغییر نکرد، که نمونه این مسایل را می توان در حمایت از گروه تروریستی فاسد ریگی در شرق ملاحظه کرد. هر چند گاه الفاظ متفاوت مصرف کردند در مسئله هستهای ایران گاه از راه حل دیپلماتیک سخن گفتند و همزمان از ابزارهای زورگویانه استفاده کردند و در ماجراهای اخیر هم تصور نمودند میتوانند نوعی شعبده بازی سیاسی راه بیندازند و با ظاهر دلسوزی برای تأمین سوخت راکتور تهران، مواد غنی شده اورانیوم را اخاذی نمایند که با موج مخالفت در ایران مواجه گردیدند.
فراکسیون اصولگرایان مجلس با تحلیل فوق راه توفیق ملی کشور را در فهم درست تجربیات گذشته و علل توفیق ملت در آنها می داند که مبارزه ملت ایران با قدرت طلبی آمریکا - صحنه منطقهای و جهانی را تغییر داد و این دستاورد بزرگی برای بشریت بود. تاریخ نام ملت ایران را در این راه با خط زرین ثبت خواهد نمود.
امروز در میانه راه هستیم. آمریکا سیمای خود را تغییر داده است اما دنبال همان نقش است و تغییر در الفاظ مسئولین آمریکا، تغییر تاکتیک برای رسیدن به همان اهداف است. شعارهای استکبار ستیزی نظام جمهوری اسلامی همچنان باید بر مبارزه بیامان با خوی استکباری و سلطه گری آمریکا و نامشروع بودن رژیم صهیونیستی متمرکز بماند و از انحراف آن به سمت دیگران پرهیز گردد و به هیچ وجه عقلایی نیست که نسبت به دشمنی با چنین سوابق سوئی نسبت به ملت ایران، با سهل انگاری نگاهی سطحی و وهمی داشت بلکه بایستی با هوشیاری رفتار آنان را زیر نظر داشته باشیم.
فراکسیون اصولگرایان مجلس اندیشههای راهگشای حضرت آیت الله خامنه ای (دامت برکاته) را در این مبارزه پر فروغ و عامل پیروزی های ملت ایران میداند و همگان را به ادامه راه و هرچه پرنشاط تر نمودن روز مبارزه با آمریکا دعوت می نماید.