درسالهای آغازین طلوع اسلام، نجران تنها منطقه مسیحى نشین حجاز بود که از بت پرستى دست کشیده، به آیین مسیح گرویده بودند.
رسول اکرم به موازات مکاتبه با سران دولتهای جهان و مراکز مذهبى، به منظور دعوت نجرانیان به اسلام نیز نامه اى به اسقف آن شهر نوشت. نمایندگان پیامبر وارد نجران شده و نامه پیامبر را به اسقف نجران دادند، که مضمون بخشی از پیام چنین است: " به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب؛ از محمد فرستاده خدا به اسقف نجران. خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش مىکنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا دعوت مىنمایم. شما را دعوت مىکنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آیید...."
اسقف پس از قرائت نامه براى تصمیم گیرى، شورایى مرکب از شخصیتهاى بارز مذهبى و غیر مذهبى تشکیل داد. این شورا با آگاهی از اینکه مکرر از پیشوایان مذهبى خود شنیده اند روزى منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست محمد، که از اولاد اسماعیل است، همان پیغمبر موعود باشد. تصمیم گرفت گروهى به عنوان هیئت نمایندگى نجران به مدینه بفرستد تا از نزدیک با محمد (ص) تماس گرفته و دلایل نبوت او را مورد بررسى قرار دهد.
نجرانیان طی جلساتی که با پیامبر اکرم داشتند با آن حضرت به بحث و مناظره پرداختند و در نهایت پیامبر اکرم بر اساس حکم پروردگار متعال، آنان را به مباهله دعوت کرد، که طرفین در پیشگاه خداوند لب به نفرین بگشایند و هر کدام که بر حق نیستند و دروغ مى گویند، به عذاب الهى گرفتار شوند. این اقدام مورد پذیرش واقع و به روز بعد موکول شد.
بامداد روز بعد، اجتماعى عظیم از مردم مدینه در بیرون شهر دیده مى شد و گروهى بى شمار براى تماشاى مباهله گرد آمده بودند. در آن حال مشاهده کردند که پیغمبر اکرم (ص) در حالی که کودکی را در آغوش داشته و دست کودک دیگری را در دست دارد به همراه بانو و مردی که پشت سر ایشان حرکت می کردند، از راه رسیدند و محلى را براى مباهله در نظر گرفتند.
مسیحیان که از دور ناظر ورود رسول اکرم بودند، بر خلاف انتظار خود دیدند که آن حضرت با جمعیت و ازدحام نیامده و فقط یک مرد و یک زن و دو پسر با خود آورده است .
پرسیدند که همراهان پیغمبر با او چه نسبتى دارند؟ گفته شد: که اینان محبوب ترین مردم نزد رسول اکرم هستند. یکى فاطمه دختر او و دیگرى على داماد و پسر عمش و آن دو پسر، فرزندان دختر او، حسن و حسین مى باشند. اسقف اعظم نصرانی که متحیر شده بود، خطاب به جمعیت نصاری گفت: بنگرید که محمد چگونه با اطمینان تمام و ایمان راسخ به میدان آمده و بهترین عزیزان خود را برای اجرای مباهله به همراه آورده است! به خدا سوگند اگر او را در این امر تردید و یا خوفی داشت، هرگز عزیزان خود را انتخاب نمی کرد. مردم، من در چهره آنان معنویت و روحانیتی می یابم که اگر از خدا درخواست کنند، کوه ها را از جای خود حرکت خواهند داد. پس از مباهله با آنان بر حذر باشید .