به گزارش خبرنگار مهر، برای رفتن تا جایی که "گرگر" رویای زنان و مردان را درگیر بی رحمی خود کرده است راهی نیست، تنها باید از مرکز شهر معمولان از توابع شهرستان پلدختر چهار کیلومتر به سمت روستایی بروی که از "آبادی" تنها پسوندی را یدک می کشد.
روستای ابراهیم آباد این بار پس از روستای گاودانه کابوس گرگر را در لرستان زنده نگه داشته است. جایی که باید برای عبور از کشکان یا دل را به دریا بزنی و بر ارابه بی رحم "گرگر" بنشینی و یا تن را به آب خروشان کشکان!
کشکان زندگی بخش دیار خشک پلدختر
کشکان دیار گرم و خشک پلدختر را زنده نگه داشته است و شاید بی انصافیست که اگر این رودخانه را مهد سرزندگی این دیار ندانیم. ولی سالهاست روستائیان از کشکان و خاطرات تلخ آن می گویند؛ از دستهایی که انگشت ندارد و رویاهایی که از ترس دفن شده اند.
پیرمردان و پیرزنان روستا با همین خاطرات زندگی کردند و حال گفتن از "گرگر" برایشان چندان عجیب نیست هر چند هنوز می توان از عمق نگاهشان گلایه هایی را شنید که گویا آنقدر گفته اند که دیگر هوای گفتن هم در سر ندارند.
به همراه بخشدار معمولان راهی سفر نه چندان دور و درازی می شویم. خودروی "شاسی بلند" به سختی کوهستانهای اطراف را می پیماید تا ما را به "ابراهیم آباد" و کابوس گرگر برساند.
راه و جاده دسترسی تا رسیدن به "گرگر" خاکی است، جاده ای باریک با پیچ و خم های کوهستانی که یک طرف آن منتهی به دره و پرتگاههای مرگبار است. این توپوگرافی دیار کوههای سرفراز، لرستان است، اینجا زاگرس قدرت و استحکام خود را به نمایش می گذارد.
ابراهیم آبادی ها از گرگر می گویند؛ له می کند و کابوس می شود!
چند تن از روستائیان که برای سوار شدن به گرگر ایستاده اند با دیدن ما درد دلشان وا می شود. حرفهای روستائیان اذهان را نهیب می زند در عصری که هر لحظه بر امکانات رفاهی انسانها افزوده می شود اما اهالی روستای ابراهیم آباد از داشتن ابتدایی ترین امکانات رفاهی محروم هستند و مردمانش برای گذر از آبهای خروشان رودخانه کشکان باید از وسیلهای خطرناک و نامطمئن به نام "گرگر" استفاده کنند.
ابرهیم آبادیها می گویند که سالهاست از نعمت داشتن راه و جاده ایمن و پل ارتباطی برای رفت و آمد به شهر معمولان و سایر نقاط محرومند؛ آنها از "گرگر" می گویند و آن را قاتل انگشتان روستاییان، زن و مرد ، پیر و جوان، غریبه و آشنا می دانند.
پیرمرد روستایی با لبخندی و صداقتی به لهجه محلی می گوید: گرگر غریبه و آشنا نمی شناسد؛ له می کند و کابوس می شود و از همه حوادثی که برای روستائیان رقم زده است به راحتی می گذرد و فراموش می کند!
عبور از رودخانه با سلام و صلوات!
از ما می خواهد برای شنیدن حرفهای روستائیان بر "گرگر" سوار شویم و به داخل روستا برویم، راستش از "گرگر" آنقدر شنیده ام که ترس را می شد از نگاهم دید، ترس از سوار شدن بر ارابه ای که ممکن است قلم را از دستم بگیرد.
ما هم دلمان را به دریا می زنیم و دقایقی را مهمان "گرگر" می شویم. از کشکان که این روزها هنوز به ابهت گذشته اش نرسیده است عبور می کنیم. آرام و با احتیاط تله کابین آهنی را می رانیم تا به دیار "نا آباد" ابراهیم آباد برسیم.
روستائیان یکی یکی جمع می شوند، همه انگشت قطع شده ها نیستند، برخی مهاجرت کرده اند تا کابوس گرگر را به فراموشی بسپارند و برخی دیگر مانده اند تا ابراهیم آباد زنده بماند.
یکی از روستاییان از محرومیت ابراهیم آباد می گوید و اینکه در تمام فصول سال به خصوص فصل زمستان باید با دعا و سلام و صلوات خود را به شهر برسانند.
وی ادامه می دهد: به دلیل عریض بودن رودخانه خروشان کشکان تنها وسیله رفت و آمد روستاییان استفاده از گرگر است؛ جعبه آهنی که دو طرف آن دو قرقره قرار داده شده و سیمی که بخش غربی و شرقی یعنی روستای ابراهیم آباد و شهر معمولان را به هم متصل می کند!
برخی از روستائیان به آب می زنند!
یک زن روستایی از خطرناک تر شدن گرگر در شبها می گوید و ادامه می دهد: ما همیشه دغدغه این را داریم که اگر یکی از اعضای خانواده در نیمه های شب بیمار شود و به پزشک و بیمارستان نیاز داشته باشد چه باید بکنیم.
حسن نجفی که انگشتش توسط "گرگر" قطع شده است پی حرفای زن روستایی را می گیرد و ادامه می دهد: اهالی روستای ابراهیم آباد دامپرور و کشاورز هستند و برای خرید مایحتاج زندگی و رفتن به شهر معمولان مجبورند با گرگر به طرف دیگر رودخانه بروند و این امر گاه بهایی به ارزش انگشتانشان را می طلبد!
"اکبر اقبالی" عضو شورای اسلامی روستای ابراهیم آباد نیز که خود زخم خورده "گرگر" است، به ما می گوید: بیش از 20 نفر از اهالی این روستا انگشتانشان بر اثر استفاده از "گرگر" قطع شده است تا بسیاری از خانواده های ساکن در روستا از بی رحمی گرگر بی نصیب نمانند.
وی از افرادی می گوید که برای سوار شدن به گرگر بهایی به اندازه دو یا سه بند از انگشتانشان را داده اند و ادامه می دهد: برخی دیگر هم در فصول کم آبی رودخانه به آب می زنند ولی کشکان در بسیاری از فصول سال خروشان است و بی مهابا!
اقبالی از "بد اقبالی" مردم این روستا می گوید و اینکه بسیاری از خانواده ها مهاجرت کرده اند و از اینجا رفته اند.
پلی که قرار بود ناجی روستائیان شود
شنبه شاکرمی یکی دیگر از اهالی روستای ابراهیم آباد به خبرنگار مهر می گوید: هیچ وسیله ای برای رفتن به شهر معمولان نداریم، دو انگشت دستم به وسیله گرگر قطع شده است که مدت 45 روز در بیمارستان عشایر خرم آباد بستری بوده ام.
وی ادامه می دهد: تا کنون با وضعیت مالی که دارم 500 هزار تومان هزینه کرده ام ولی عفونت انگشتم امان مرا بریده و شب و روزم را سیاه کرده است.
مردم روستای ابراهیم آباد با وجود وضعیت راه روستا و معضل گرگر کم تر به شهر می روند تا از مشقات سفر به معمولان رهایی یابند.
"هوری کوشکی" که انگشت دستش را گرگر له کرده است، از پلی می گوید که قرار بود ناجی روستائیان از گرگر باشد. زن روستایی می گوید چندین سال است که پایه های پل را زده اند و آنرا به امان خدا رها کرده اند.
سالار کوشکی عضو شورای اسلامی روستای ابراهیم آباد از آمار تلفات و صدمات گرگر می گوید و خواستار توجه مسئولان برای تکمیل پل این روستا است.
وی از مشکلات دانش آموزان روستا برای تحصیل می گوید و اینکه هر روز یکی از اهالی روستا مجبور است که دانش آموزان را برای رفتن به مدرسه به آن طرف رودخانه برساند.
روح الدین حبیبی ساکن یکی از روستاهای همجوار است که برای رفتن به ابراهیم آباد دو انگشت دستش توسط گرگر قطع شده است، او از محرومیتی می گوید که در بسیاری از نقاط ایران اسلامی برطرف شده ولی همچنان جان و روح اهالی روستاهای معمولان را می آزارد.
از ناچاری به آب می زنیم!
علی آقا غلامی و توران کوشکی از دیگر اهالی ابراهیم آباد هستند که حرفهای دیگر اهالی را تکرار می کنند. با خود فکر می کنم که این روستائیان تاکنون چندین بار این حرف ها را زده اند و گوش شنوایی نبوده که امروز با تکرارهای پشت سر هم خود از عمق محرومیتی می خواهند بگویند که در ابراهیم آباد ریشه کرده است.
برخی از اهالی روستا برای تردد دلی ندارند که به دریای گرگر بسپارند، آنها به آب کشکان می زنند و شاید کشکان خروشان را منصف تر از گرگر یافته اند.
یکی از روستائیانی که بعد از عبور از کشکان به جمع ما پیوسته است می گوید از سر ناچاری به آب می زنند و حتی در برخی مواقع برای حمل سیلندر گاز و نفت و نان باید وسایل را کول کرد و از عرض رودخانه کشکان خود را به روستا رساند.
از ابراهیم آباد به معمولان بر می گردیم تا با اولین مسئولی که با مردم و درد آنها آشناتر است صحبت کنیم.
عملیات اجرایی پل روستا با 35 درصد پیشرفت متوقف شده است
صمد چراغی پور بخشدار معمولان به خبرنگار مهر می گوید: عملیات اجرایی پل عابر این روستا در سال 86 از محل اعتبارات ستاد حوادث استان شروع شد و در سال بعد با نظر مثبت استاندار وقت، کاربری از پل عابر به پل ماشین رو تغییر یافت.
وی ادامه داد: با تغییر کاربری پل روستا و اقدام برای ارتقاء وضعیت پایه های پل و تقویت پایه های بتنی اجرا شده در مجموع تاکنون بیش از 4 میلیارد ریال هزینه شده است.
بخشدار معمولان افزود: برای تکمیل پایه های و عرشه پل حدود 10 میلیارد ریال نیاز است که به خاطر عدم تامین اعتبارات بیش از دوسال است که عملیات اجرایی پل با 35 درصد پیشرفت فیزیکی متوقف شده است.
پل نیمه کاره روستا
وی گفت: از قدیم الایام یک دستگاه گرگر روی رودخانه کشکان نصب شده که ارتباط اهالی روستای ابراهیم آباد را با شهر معمولان و همچنین کشاورزان ساکن در شهر معمولان با اراضی کشاورزی منطقه آمیران را فراهم می کند.
تاکنون 20 نفر از اهالی روستا انگشتانشان را از دست داده اند
چراغی پور افزود: گرچه یک دستگاه راه دسترسی دوم به صورت ماشین رو که از پل کلهر و قبرستان صالحین به روستای ابراهیم آباد ختم می شود نیز وجود دارد ولی به دلیل فاصله زیاد و نامطلوب بودن محور یاد شده اهالی روستا معمولا از گرگر برای دسترسی به شهر معمولان استفاده می کنند.
وی جمعیت روستای ابراهیم آباد را 119 نفر با 24 خانوار اعلام کرد و افزود: تاکنون متاسفانه انگشتان دو دست تعداد زیادی از اهالی روستا و شهروندان قطع شده که بعضی از آمارها تعداد این افراد آسیب دیده را بیش از 20 نفر نشان می دهند.
بخشدار معمولان گفت: همچنین بهسازی محور ارتباطی روستا در دستور کار اداره راه و ترابری استان قرار دارد و اقدامات اولیه نیز انجام شده که امیدوارم هر چه سریعتر اقدامات تکمیلی و نهایی در این زمینه به عمل آید.
به هر حال امید می رود متولیان امر یا فکری برای پل نیمه کاره روستا بکنند و یا راه دسترسی روستا را بهسازی کنند تا بیش از این شاهد نگرانی های اهالی روستای ابراهیم آباد از وضعیت راه دسترسی شان به شهر معمولان نباشیم.
................................................
عکس: سمیه مهرابی
گفتگو: محسن مهرابی