حضرت امام خمینی(ره) کسی بودند که قلوب همه مسلمانان جهان را از احساسات والایی همچون جهاد لبریز کردند و آنها را از هر گونه معامله با اسرائیل نفی کردند و قدرت مقاومت در برابر آمریکا و مستکبران جهانی را به مسلمانان ارزانی داشتند.
انقلاب و امام خمینی(ره) هر دو در یک زمان و یک مکان هستند که نه تنها از یکدیگر جدا می شوند و نه یکدیگر را تحت الشعاع قرار می دهند، بلکه هر کدام از آنها باعث شناخت دیگری است.
انقلاب اسلامی حامل پیام الهی و امام خمینی(ره) پیام آور آن است. درک اسرار و رموز انقلاب اسلامی زمانی میسر است که شخصیت امام خمینی(ره) درست و کامل شناخته شود. در حقیقت باید گفت که یکی از دلایل ناشناخته ماندن انقلاب اسلامی این است که معروفترین و بارزترین شخصیت آن هنوز به طور کامل شناخته نشده است.
اکثر مفسرین به جای درک فلسفه انقلاب اسلامی و شناخت علل و عوامل ظهور آن، تمام توان خود را در کیفیت و چگونگی اوضاع سیاسی و اقتصادی آن مصروف می دارند؛ در حالی که فهم فلسفه انقلاب و پایه های اساسی آن، نقش مهمی را در پیشبرد و ترقی انقلاب و حفاظت از آن ایفا می کند، و این یکی از راه هایی می باشد که نشانگر ابعاد عرفانی افکار امام خمینی (ره) است.
در سال 1979 میلادی نقطه نظر و دیدگاه های عرفانی امام خمینی(ره) جای هیچ شک و شبهه ای درباره رخداد انقلاب نگذاشت. در بیانات و مکتوبات امام خمینی(ره) شواهد زیادی وجود دارد مبتنی بر اینکه، یک واقعه مبتنی بر مشیت الهی و واسطه های زمینه ای است.
ایشان می فرمایند: «اینجا حساب الهی است، اینجا دست خداست. اشخاص نمی توانند یک همچو نهضتی، یک همچو قدرتی ایجاد کنند، بشر نمی تواند همه اقشار را اینطور بیدار کند، بشر نمی تواند زن و مرد یک مملکت، بچه و بزرگ یک مملکت را فداکار کند. این دست خداست، این اراده الهی است که تمام اقشار ملت ما را با هم برادر کرد و تمام حسابهای حسابگران مادی را باطل کرد. این دست خدا و اراده خدای تبارک و تعالی است.»(صحیفه امام، ج 3، ص 323)
با یک نگاه گذارا به زندگی فردی و اجتماعی حضرت امام خمینی(ره) این حقیقت به طور کامل مشخص می شود که ایشان تبلور عینی اندیشه های عرفانی بودند. حضرت امام(ره) همیشه مطیع افکار عرفان و علوم معرفتی بودند. این طرز فکر و بیان، تأثیر عمیقی بر کلام امام(ره) گذاشته بود.
تنها چنین انسانی می تواند در طول نیم قرن همچون سدی محکم و استوار در برابر ظلم و ستم حاکم بر محیط بایستد و نهضتی عظیم را به وجود آورد؛ انسانی که توکل و اعتمادش تنها به حاکم مطلق کائنات بود، انسان کاملی که عاشقانه، فی سبیل الله به جلو رفت و هدفش چیزی جز رضای خدا نبود، انسانی که فکر و ذکرش سلوک الی الله و وصال حق تعالی بود، انسان کاملی که فنای فی الله و واصل به حق و تنها مجاهد پیشقراول در راه آزادی بود.
ایشان می فرمایند: «شخص سالک که بخواهد تسمیه او حقیقت پیدا کند، باید رحمتهای حق را به قلب خود برساند و به رحمت رحمانیه و رحیمیه متحقق شود و علامت حصول نمونه آن در قلب، آن است که با چشم عنایت و تلطف به بندگان خدا نظر کند و خیر و صلاح همه را طالب باشد و این نظر، نظر انبیای عظام و اولیای کمل(ع) است. منتهی آنها دو نظر دارند: یکی نظر به سعادت جامعه و نظام عائله و مدینه فاضله و دیگر نظر به سعادت شخص و عاقله کامله به این دو سعادت دارند و قوانین الهیه که به دست آنها تأسیس و انفاذ و کشف و اجرا می شود، این دو سعادت را کاملا مراعات می نماید.(خمینی، روح الله، آداب نماز، ص 236)
نظر امام(ره) این است که عواملی از قبیل فقدان تزکیه نفس، جنبش های غلط و ناپایدار، خودپسندی، هوسرانی، دنیادوستی و غیره که ریشه در شرک و بی ایمانی دارد، همه و همه مانعی در راه مبارزه و جهاد و جایگاه واقعی انسانی هستند که در نتیجه آن، انسانها هرگز نمی توانند انقلاب را برپا کنند و یا اگر هم قیام و مبارزه ای را شروع کنند، ادامه آن بر ایشان سخت و مشکل خواهد بود، اگر هم به طریقی جلو روند باز هم جاری و ساری ماندن آن و رسیدن به اهداف مطلوب از ممکنات خواهد بود. این حقیقت در نهضتها و انقلابهای اسلامی به اثبات رسیده است.
امام خمینی(ره) عقیده داشتند که پرستش غیر خدا و رجوع به غیر او، انسانها را در پرده های ظلمانی مججوب و مستور می کند، اگر امور دنیوی، انسانها را دنیادوست و خواهان دنیا و مادیات کند و او را از یاد خدا غافل گرداند، باعث حجاب ظلمانی می شود. تمام عالم اجسام، پرده های ظلمانی بین خدا و انسان می باشد و چنانچه این دنیا وسیله ای برای لقاء الله و آخرت باشد، حجاب های ظلمانی به حجابهای نورانی تبدیل می شود.
کمال الانقطاع یعنی کنار زدن هرگونه حجاب ظلمانی و نورانی و وارد کردن آنچه که باعث عظمت و شرافت می شود در مهمانخانه الهی دل.(مبارزه با نفس، ص 46) بنابراین واضح شد که بر طبق نظر امام(ره)، فلسفه انقلاب همان است که مقصود و منظور همه انبیاء(ع) بوده است.